-
تعداد ارسال ها
3040 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
1
تمامی مطالب نوشته شده توسط ШHłTΞ ШФŁŦ
-
دلفینها ضربان قلب خود را کنترل میکنند
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
دلفینها ضربان قلب خود را کنترل میکنند دلفینها زمانی که برای یک شنای طولانی آماده میشوند نسبت به زمانی که قصد دارند کمتر در زیر آب بمانند، ضربان قلب خود را سریعتر و بیشتر کاهش میدهند. دلفینهای "پوزه بطری" برای جلوگیری از بیماری "برداشت فشار" ضربان قلب خود را تغییر میدهند. به نظر میرسد دلفینها هنگام شیرجه و بالا آمدن به سطح آب ضربان قلب خود را کنترل میکنند تا به "بیماری ناشی از کاهش ناگهانی فشار" (decompression sickness) مبتلا نشوند. این بیماری که "برداشت فشار" نیز نامیده میشود در اثر تغییرات ناگهانی میزان فشار آب ایجاد میشود. غواصان باید از بازگشت سریع به سطح آب خودداری کنند، زیرا افت ناگهانی فشار میتواند باعث ورود حبابهای نیتروژن به مجاری تنفسی آنها شده و در نتیجه باعث درد مفاصل و یا حتی فلجی شود. آندریاس فالمن (Andreas Fahlman) محقق بنیاد اقیانوس شناسی در والنسیا، اسپانیا میگوید: تصور میشد که پستانداران دریایی مانند دلفینها این مشکل را ندارد. اما محققان اخیراً این موضوع را مورد بررسی قرار دادهاند. برای آزمایش و بررسی این موضوع، فالمن و همکارانش دلفینهای پوزه بطری را آموزش دادند تا با توجه به فرمان مربی در عمق کم و یا زیاد به شنا بپردازند. آنها تعداد ضربان قلب این حیوان را با استفاده از دستگاه نوار قلب اندازه گیری کردند و متوجه شدند که دلفینها درست قبل از آن که به زیر آب بروند ضربان قلب خود را کند میکنند. دلفینها زمانی که برای یک شنای طولانی آماده میشوند نسبت به زمانی که قصد دارند کمتر در زیر آب بمانند، ضربان قلب خود را سریعتر و بیشتر کاهش میدهند. این کار باعث حفظ اکسیژن بیشتر و کاهش جذب نیتروژن میشود که نتیجه آن کاهش احتمال بروز بیماری "برداشت فشار" است. فالمن میگوید: این رفتار احتمالاً یک پاسخ خودآگاه است. دلفینها با تخلیهی بخشی از هوای ریهها ضربان قلب خود را کنترل میکنند تا خون و یا هوا در قسمتهای تحت فشار به جریان بیافتند. فالمن افزود: آنها با کنترل میزان خونی که به ریهها فرستاده میشود و همچنین بخشی از ریهها که خون را دریافت میکند جلوی جذب بیش از اندازه نیتروژن را میگیرند. آنها در اصل کنترل کامل همه چیز را مانند راننده یک خودرو در دست دارند. وی گفت: استرس ناشی از شنیدن صدای ردیابهای زیر دریایی و یا ماشین آلاتی که برای کشف نفت استفاده میشود ممکن است در کنترل آگاهانه ضربان قلب اختلال ایجاد کند و باعث بیشتر شدن بیماری کاهش فشار در دلفینها شود. با افزایش اطلاعاتمان در مورد فیزیولوژی دلفینها، ممکن است بتوانیم راههایی برای کاهش این مشکلات پیدا کنیم. منبع: خبرگزاری ایسنا -
کانگوروها با زبان اشاره با انسان حرف میزنند
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
کانگوروها با زبان اشاره با انسان حرف میزنند در حضور انسانها واکنش کانگوروها به غذای قرار گرفته در یک محفظه دربسته، خیره شدن به انسان و درخواست از او برای باز کردن محفظه است، نه تلاش به باز کردن محفظه. این رفتاری است که معمولاً حیوانات اهلی نشان میدهند. یک مطالعه جدید نشان داد که کانگوروها میتوانند مانند حیوانات اهلی از جمله سگ، اسب و بز با زبان اشاره با انسانها ارتباط برقرار کنند. شماری از محققان دانشگاه سیدنی و دانشگاه روهمپتون که کانگوروها را در سه منطقه در استرالیا مطالعه کردهاند، دریافتهاند که این حیوانات قادر به «درخواست کمک» از انسان هستند. این مطالعه نشان میدهد که در حضور انسانها واکنش کانگوروها به غذای قرار گرفته در یک محفظه دربسته، خیره شدن به انسان و درخواست از او برای باز کردن محفظه است، نه تلاش به باز کردن محفظه. این رفتاری است که معمولاً حیوانات اهلی نشان میدهند. مطابق این گزارش، در گونههای جانوری که فاقد اندام دست هستند، خیره شدن به انسان و با چشم علامت دادن به غذای خارج از دسترس درون محفظه، اغلب به عنوان تلاشی از سوی حیوان برای «ارتباط ارادی با زبان اشاره» تفسیر میشود. دکتر الکساندرا گرین، یکی از نویسندگان این تحقیق، میگوید که اکثر قریب به اتفاق کانگوروها وقتی نمیتوانند محفظه غذا را باز کنند، به جای منصرف شدن، به محقق نگاه میکنند و سپس چشمانشان را به محفظه برمیگردانند. این حرکتی است که به عنوان درخواست کمک تفسیر میشود. دکتر گرین که محقق فوق دکترا در دانشکده علوم دامپزشکی در دانشگاه سیدنی است، میگوید: «نگاه آنها بسیار نافذ و شدید بود. ما قبلاً تصور میکردیم که فقط حیوانات اهلی سعی میکنند برای یک مشکل از انسانها کمک بگیرند. اما کانگوروها هم این کار را میکنند. اگر نتوانند محفظه غذا را باز کنند، به انسان نگاه میکنند و نگاهشان را به محفظه برمیگردانند. برخی از کانگوروها بینی خود را به بدن انسان میچسبانند و برخی دیگر به انسان نزدیک میشوند و شروع به خاراندن او میکنند و اینگونه درخواست کمک میکنند.» دکتر آلن مک الیگوت نویسنده اصلی این تحقیق میگوید: «مطالعه ما نشان میدهد که میتوان زبان ارتباط بین حیوانات را یاد گرفت و خیره شدن به انسان برای دسترسی به غذا ربطی به اهلی بودن یا غیر اهلی بودن حیوان ندارد.» دکتر مک الیگوت که قبلاً در مطالعهای جداگانه نشان داد بزها میتوانند حرکات انسان را بفهمند، میگوید: «در حقیقت، کانگوروها مشابه همان الگوی رفتاری را نشان میدهند که در سگها، اسبها و حتی بزها دیدهایم.» دکتر مکالیگوت میافزاید: «تحقیقات ما نشان میدهد که پتانسیل ارتباط با زبان اشاره بین حیوانات و انسانها دست کم گرفته شده است. این تحقیق نشانگر یک پیشرفت هیجانانگیز در این زمینه است. کانگوروها اولین حیوانات وحشی هستند که به این روش مورد مطالعه قرار میگیرند. با نتایج مثبتی که از تحقیق به دست آمده است، شایسته است که تحقیقات شناختی فراتر از گونههای معمول خانگی گسترش یابد.» منبع: ایندیپندنت -
هشتپاها عصبانی میشوند! هشتپا با مشت و ضربه زدن میتواند گاهی با منحرف کردن ماهی از مسیر خود برای دستیابی به شکار، به این هدف دست پیدا کند. اصولا هشتپاها میخواهند قبل از ماهیهایی که شانس شکار یک طعمه را دارند به آن طعمه برسند. محققان میگویند هشتپاها و ماهیها برای صید طعمه با یکدیگر همکاری میکنند، اما آنها همیشه هم با هم کنار نمیآیند. به نظر میرسد سرپایان (سرپاوَران: ردهای از جانوران شاخه نرمتنان) شاخکدار ممکن است یک مقدار عصبانی شوند و به صورت تصادفی به شرکای شکار خود ضربه بزنند، گاهی از سر لجبازی. دانشمندانی که روی تعامل بین هشتپاها و چندین گونه از ماهیهای دریای سرخ کار میکردند، این رفتار از روی کلهشقی هشتپا را با دوربین خود ثبت کردهاند. فیلمی که ادواردو سامپایو پژوهشگر در دانشگاه لیسبون پرتغال ثبت کرده است، چندین هشتپا را نشان میدهد که به ماهیهایی که خوش و خرّم در اطراف آنها در حال شنا هستند ضربه میزنند. آقای سامپایو میگوید: «هشتپاها و ماهیها به این شناخته میشوند که باهم شکار میکنند و از خواص مورفولوژیک (ریختشناسی) و شیوههای شکار یکدیگر سود میبرند. با پیوستن شرکای متعدد، شبکه پیچیدهای ایجاد میشود که تعادل سود و سرمایه را به هم میزند و این مساله باعث به وجود آمدن سازوکارهای کنترلی در شرکا میشود.» هشتپا با مشت و ضربه زدن میتواند گاهی با منحرف کردن ماهی از مسیر خود برای دستیابی به شکار، به این هدف دست پیدا کند. اصولا هشتپاها میخواهند قبل از ماهیهایی که شانس شکار یک طعمه را دارند به آن طعمه برسند. «اما در پارهای موارد، برای این رفتار یعنی ضربه زدن، دلیل و توضیح و تبیین واضحی وجود ندارد و تنها میتوان آن را با این توضیح که این یک رفتار لجوجانه و از روی لجبازی است توضیح داد.» آقای سامپایو میگوید: ما موقعیتهای مختلفی را که در آنها این عمل مشتزنی یا ضربه زدن اتفاق میافتد (به بیان دیگر حرکت انفجاری هدایتشده بازوها) شناسایی کردیم. شامل موقعیتهایی که در آنها هدف از چنین کاری دسترسی به منفعت و سود فوری است. اما خیلی جالب است که در موقعیتهای دیگری اصولا پای هیچ منفعت و سود آنی در کار نیست. این تحقیق در نشریه اکولوژی منتشر شده است. منبع: ایندیپندنت
-
مورچهها فاصله اجتماعی را رعایت میکنند
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
مورچهها فاصله اجتماعی را رعایت میکنند مورچهها لازم نیست دستهای خود را بشویند، آنها از دهان خود اسید فرمیک میپاشند که هر نوع عامل بیماریزا را در اطرافشان از بین میبرد؛ و بعد مورچههایی که مریض بشوند هم وظیفهٔ خود را به درستی انجام میدهند و از لانه دور میشوند. اگر میخواهید بدانید راز بقا در دوران همهگیری چیست، به مورچه، بهترین کارشناس بیماریهای همهگیر گوش کنید. مورچهها بلدند چطور با همهگیری مقابله کنند جانوران طیف گوناگونی از روابط اجتماعی دارند. از جانوران منزوی (خرسها فقط برای جفتگیری با هم معاشرت میکنند) تا جانورانی که زندگی اجتماعی دارند (خدنگها در گروههای به هم پیوسته زندگی میکنند و بچههای خود را با هم بزرگ میکنند). بدون تردید قهرمان این عرصه حشرات هستند. به مورچهها، انواع زنبورها و موریانهها حشرات "اجتماعی" میگویند؛ آنها چنان به همدیگر وابستهاند که به تنهایی نمیتوانند زنده بمانند. این حشرات با هم میسازند، با هم زندگی میکنند و به کمک هم بچهها را بزرگ میکنند و با خطرات مقابله میکنند و اگر لازم باشد به نفع اجتماع خود را فدا میکنند. هرچه اجتماعیتر باشید بیشتر میتوانید به کمکهای دیگران تکیه کنید، اما خطرهایی هم هست، مثل خطر بیماری. احتمال اینکه بیماری را از دوستان و نزدیکان خود بگیرید خیلی زیاد است و همینطور احتمال اینکه آن را به دیگران منتقل کنید. آنها چطور جلوی همهگیریها را میگیرند؟ پژوهشگران دانشگاه بریستول زندگی اجتماعی مورچهها را بررسی کردهاند و تلاش کردند تا دریابند این حشرات اجتماعی چگونه خطر ابتلا به بیماری را کاهش میدهند و به یافتههای شگفتآوری دست یافتند. اول اینکه بیکموکاست بهداشت را رعایت میکنند. هر مورچهای که وارد لانه میشود تروتمیز میشود تا مبادا بیماری داشته باشد که در مورد مورچهها گردههای کشندهٔ قارچهاست. مورچهها لازم نیست دستهای خود را بشویند، آنها از دهان خود اسید فرمیک میپاشند که هر نوع عامل بیماریزا را در اطرافشان از بین میبرد؛ و بعد مورچههایی که مریض بشوند هم وظیفهٔ خود را به درستی انجام میدهند و از لانه دور میشوند. به عبارت دیگر خود را قرنطینه میکنند. متأسفانه بیماری مورچهها بیشتر اوقات مرگآور است و این قرنطینهٔ شخصی آخرین فداکاری آنها برای اجتماع مورچههاست. رعایت فاصلهگیری اجتماعی پیش از آنکه باب روز شود و سرانجام، وقتی بیماری از راه میرسد، حتی مورچههایی که بیمار نیستند هم تمیز میشوند. بیشتر زمان عمر مورچهها بیرون از لانه و در جستجوی غذا میگذرد و مدت کمی در لانه هستند که ممکن است به بیماری مبتلا شوند یا دیگران را مبتلا کنند. به عبارت دیگر، آنها فاصلهگذاری اجتماعی پیشگیرانه انجام میدهند. اگر بار دیگر به فایدهٔ سیستم منطقهبندی فکر کردید و یادتان آمد که باید ماسک بزنید، به مورچه فکر کنید و یادتان باشد که ما هم مثل آنها همه این کارهایی که میکنیم برای حفاظت از همدیگر است. منبع: بی بی سی -
زنبورها نایاب شدهاند اگرچه این گزارشها نشان دهندهی احتمال انقراض زنبورها نیست، اما باعث ایجاد نگرانی برای بسیاری از گونههای زنبور وحشی میشود. محققان آرژانتینی از دادههای مرکز تسهیلات اطلاعات تنوع زیستی جهانی (Global Biodiversity Information Facility) برای مطالعهی ۲۰هزار گونه زنبور وحشی استفاده کردند. آنها دریافتند میزان کاهش تعداد گونههای مختلف زنبور یکسان نیست و حتی تعداد برخی گونههای نادر زنبور از گونههای معمول زنبور بیشتر است. اگرچه این گزارشها نشان دهندهی احتمال انقراض زنبورها نیست، اما باعث ایجاد نگرانی برای بسیاری از گونههای زنبور وحشی میشود. بر طبق یافتههایی که ۲۲ ژانویه در مجلهی "وان ارث" (One Earth) منتشر شده است محققان آرژانتینی دریافتند که از سال ۱۹۹۰ تاکنون به رغم افزایش دادههای موجود، بالغ بر ۲۵ درصد گونههای زنبور دیگر در دادهها گزارش نمیشوند. گرچه این بدان معنا نیست که همهی این گونهها منقرض شدهاند، اما ممکن است نشاندهندهی این موضوع باشد که این گونهها آنقدر نادر شدهاند که کسی قادر به مشاهدهی آنها در طبیعت نیست. ادواردو زاتارا (Eduardo Zattara)، زیستشناس و نویسنده اصلی مقاله میگوید: "با دانشوری شهروندی و توانایی به اشتراکگذاری دادهها، سوابق موجود به طور تصاعدی افزایش مییابد، اما تعداد گونههای گزارش شده در این گزارشات در حال کاهش است. این موضوع هنوز تبدیل به یک فاجعه نشده، اما میتوان گفت تعداد زنبورهای وحشی در حال رشد نیست. درحالی که مطالعات زیادی در مورد کاهش جمعیت زنبورها وجود دارد، اما این مطالعات معمولا بر روی مناطق خاصی متمرکز است. محققان میخواهند این موضوع را به صورت کلیتر و جهانی بررسی کنند. زاتارا میگوید: فهمیدن آنکه هرگونه کجا زندگی میکند و در چه شرایطی قرار دارد به وسیله دادهها کاری پیچیده است ما میخواهیم به جواب پرسشی سادهتر برسیم و آن این است که در یک بازه خاص زمانی چه گونههایی از زنبور در سراسر جهان مشاهده شده است؟ محققان برای پاسخ به این سوال دادههای مرکز تسهیلات اطلاعات تنوع زیستی جهانی را که شامل دادههای شهروندان، دانشگاهها و موزهها در بازه زمانی سه قرن است مورد بررسی قرار دادند تا ۲۰ هزار گونهی زنبور را مورد مطالعه قرار دهند. آنها متوجه شدند یک چهارم گونهها در دادههای اخیر وجود ندارند علاوه بر آن کاهش تنوع گونههای مختلف یکسان نیست. به طور مثال گونههای یک خانوادهی معمول از زنبورها ۱۷ درصد کاهش داشته در حالی که گونههای نادر تا ۴۱ درصد کاهش داشتند. زاتارا میگوید: باید به این موضوع توجه کنیم که زنبورها فقط زنبورهای عسل نیستند که بیشتر مورد پرورش هستند و جامعه ما بر روی زنبورهای وحشی نیز اثر میگذارد. زنبورهایی که بر روی اکوسیستمی که به آن نیاز داریم تاثیر گذارند. در حالی که این تحقیقات نگاهی دقیق به تنوع گونهای زنبورهای سراسر جهان میاندازد نتایج بسیار کلیتر از آن است که در مورد وضعیت گونههای خاص نظر دهیم. زاتارا میگوید: موضوع دقیق بودن این ارقام نیست بلکه روندی است که به طور جهانی طی میشود و همچنین با اشتراک گذاری بیشتر دادهها میتوان به نتایجی دقیقتر رسید. با این حال محققان میگویند این میزان از دقت ممکن است زمانی به دست بیاید که برای جلوگیری از کاهش زنبورها دیر شده باشد و یا بدتر از آن ممکن است همین حالا دیر باشد. زاتارا میگوید: اتفاقی برای زنبورها افتاده است و ما باید برای آن کاری بکنیم. ما نمیتوانیم تا رسیدن به نتایج دقیق صبر کنیم، زیرا در علم این اتفاق به ندرت میافتد. گام بعدی تحریک سیاستگذاران است تا کاری برای این مشکل بکنند ما هنوز وقت داریم، اما زنبورها منتظر ما نمیمانند. منبع: خبرگزاری ایسنا
-
چرا سگها استخوان را دفن میکنند؟ بعضی از نژادهای سگ علاقه بیشتری به کندن زمین دارند. مانند تریرها (terriers) که زمین را برای دفن غذا و یا بدون هیچ دلیل خاصی میکنند. جویدن استخوان از تفریحات مورد علاقهی سگهاست و اگر این استخوان را خیلی دوست داشته باشند حتی ممکن است آن را دفن کنند. برای انسانها این رفتار کمی عجیب است چرا سگها چنین انرژی را صرف دفن کردن دارایی با ارزششان میکنند؟ تئوتی اندرسون (Teoti Anderson) مربی حرفهای سگها و مشاور رفتاری در فلوریدا میگوید: دلیل اینکه سگها اجسام را دفن میکنند این است که میخواهند آن را برای آینده ذخیره کنند. هنگامی که نمیدانید کی دوباره غذا پیدا خواهید کرد طبیعی است که باقیمانده آن را پنهان کنید. دفن کردن استخوان نوعی ذخیره غذا برای دسترسیهای بعدی به آن است. این رفتار در بین بیشتر گونههای پرندگان و پستانداران از جمله سگسانانی که نوادگان سگهای اهلی امروزی هستند مانند گرگ خاکستری معمول است. سگها غریزهی دفن کردن خود را از آنها به ارث بردهاند. گرگها که مهارت شکارشان معروف است در محلهایی که لاشخورها وجود دارند میمانند و طعمه خود را کاملا میخورند. اما بر طبق مقالهای که در سال ۱۹۷۶ در مجلهی اتولوجی (Ethology) منتشر شد گاهی اوقات گرگها باقیمانده شکار خود را با خود میبرند و در مکانی دفن میکنند. گرگها و سایر سگسانان به عنوان احتکار کنندگان پراکنده شناخته میشوند، به این معنا که باقی مانده غذای خود را در مناطقی وسیع به طور پراکنده پنهان میکنند. بر طبق همین تحقیقات حتی تولههای گرگها نیز برای پنهان کردن شکار خود از خواهرها و برادرهایشان آن را دفن میکنند پس هنگامی که سگها این رفتار غیرمعمول را در حیاط خانه شما انجام میدهند در حال پیروی از "گرگ درونشان" هستند. بیشتر سگها امروزه نیازی به ذخیره غذا ندارند، زیرا صاحبانشان به آنها غذا خواهند داد، اما این به آن معنا نیست که غریزهی آنها برای ذخیره کردن دیگر وجود نداشته باشد. سزار میلان (Cesar Millan)، رفتارشناس سگ میگوید: گاهی اوقات غریزه دفن اجسام ربطی به ذخیرهی غذا و یا حضور لاشخورها ندارد بلکه دفن کردن میتواند روشی برای بو کشیدن و لذت بردن از اجسام مورد علاقه باشد و یا روشی برای سگهایی بی حوصله برای شروع بازی با صاحبانشان و یا حتی راهی برای کاهش اضطراب. بعضی از نژادهای سگ علاقه بیشتری به کندن زمین دارند. مانند تریرها (terriers) که زمین را برای دفن غذا و یا بدون هیچ دلیل خاصی میکنند. اندرسون میگوید: سگهایی که برای شکار و یا تعقیب پرورش یافتهاند اغلب به دفن کردن اسباب بازیها، استخوانها و خوراکیهای تشویقی علاقه بیشتری نشان میدهند. پس عجیب نیست اگر یک سگ داکسهوند (Dachshund) استخوانی را زیر بالشهای مبل پنهان کند. او افزود: اگر سگی غریزه دفن کردن نداشته باشد آنگاه جای نگرانی است. بعضی از سگها هرگاه که حسشان بگوید به سراغ مخفیگاههایشان میروند. بعضی دیگر تشویقی خود را پنهان میکنند و برای یک هفته به سراغش نمیروند گروهی قبل از انتخاب مکان نهایی برای پنهان کردن جای جایزشان را ۲۰ بار عوض میکنند و برخی استخوان را دفن میکنند و آن را به کلی فراموش میکنند. اگر سگی به سراغ گنج پنهان کرده خود نمیرود به این معنا نیست که جایش را فراموش کرده است. براساس مقالهای در مجلهی (Applied Animal Behaviour Science) قدرت بویایی سگها ۱۰هزار تا ۱۰۰ هزار برابر انسانهاست، پس یادآوری مخفیگاهشان به ندرت برای آنها مشکل ساز خواهد شد. به جز استخوان دیگر چه چیزهایی را دفن میکنند؟ اندرسون میگوید: من یک بار سگی را دیدم که سنگها را دفن میکرد. من نمیدانم چرا این سنگها خاص بودند، اما برای او خاص بودند.
-
موجوداتی که رنگ خونشان قرمز نیست در حالی که، مارمولکها مقدار بسیار بالایی از بیلیوردین در رگهای خود دارند که بیش از هموگلوبین است و باعث میشود خون آنها سبز شود. اکثر حیوانات مهره دار خون قرمز در رگهایشان وجود دارد، اما در بعضی از حیوانات رنگ خون متفاوت است و قرمز نیست. پروتئین هموگلوبین تا حدی از اتم آهن ساخته شده و از آنجا که تعداد گلبولهای قرمز به مراتب از تعداد سایر اجزای موجود در خون انسان مانند پلاکتها و گلبولهای سفید خون بیشتر است، خون انسان قرمز به نظر میرسد. با این حال، اگرچه بسیاری از موجودات زنده خون قرمز دارند، اما موجودات دیگر دارای خونهایی با رنگهای عجیب هستند، از آبی تا سبز و گاهی بنفش. خزندگان و مارمولکهای گرمسیری با خون سبز: گینه نو زیستگاه گونههای بسیاری از مارمولکها و خزندگان گرمسیری با خون سبز لیمویی است. به همین دلیل، زبانها، ماهیچهها و استخوانهای این مارمولکها همگی در طیفهای مختلف سبز هستند. این خزندگان مانند انسان دارای گلبولهای قرمز غنی از هموگلوبین هستند، اما این گلبولها برای همیشه دوام ندارند و هنگامی که تجزیه میشوند ترکیبی به نام بیلیوردین سنتز میشود که یک محصول رنگدانه سبز است. مهره داران این ترکیبات را برای اثرات مضر از گردش خارج میکنند. در حالی که، مارمولکها مقدار بسیار بالایی از بیلیوردین در رگهای خود دارند که بیش از هموگلوبین است و باعث میشود خون آنها سبز شود. ماهی تمساح یخی با خون شفاف: ماهی تمساح در آبهای اقیانوس اطراف قطب جنوب، جایی در دمای زیر نقطه انجماد آب شیرین زندگی میکنند و میتواند هر مهره دار دیگری را از بین ببرد. در آبهای بسیار سرد، خون غنی از هموگلوبین میتواند به طور خطرناکی غلیظ شود. به همین دلیل، موجوداتی که در چنین شرایطی زندگی میکنند، گلبول قرمز ندارند، مانند ماهی تمساح یخی، که هیچ درصدی از گلبولهای قرمز ندارند، که باعث میشود خون آنها کاملا شفاف و بی رنگ شود! هشت پا و خرچنگ نعل اسب با خون آبی: بسیاری از موجودات خوشه دار از پروتئینی برای جایگزینی هموگلوبین به نام هموسیانین استفاده میکنند. هر دو پروتئین قادر به انتقال اکسیژن هستند. برخلاف هموگلوبین، هموسیانین به مس متصل میشود و نه آهن و باعث تغییر رنگ خون به جای قرمز به آبی میشود. لیست ارگانیسمهای وابسته به هموسیانین طولانی است و شامل عنکبوتها، عقربها و برخی از نرم تنان مانند هشت پا است. از آنجا که خرچنگ نعل اسب یک خرچنگ کاملاً پیشرفته نیست، بلکه یک خانواده عنکبوت است، همچنین دارای خون آبی است که سرشار از هموسیانین است. سوسک با رنگ زرد خون: حشرات کوچک از جمله سوسکها خون زرد دارند. دلیل این که این رنگ مشخص را دارند این است که اکثر حشرات اکسیژن را به شکلی متفاوت از انسان و موجودات مهره دار پردازش میکنند. در جایی که حشرات از مادهای به نام همولنف برای انتقال اکسیژن به جای هموگلوبین که مادهای زرد است استفاده میکنند. کرمهای خاکی: درست است که رنگ قرمز رنگ طبیعی خون کرمها، مگسها، ککها، لاروها و ... است، اما مشخصهای که آن را از رنگ خون انسان متمایز میکند این است که هموگلوبین در داخل گلبولهای قرمز خون وجود ندارد بلکه در مایعات بدن حل میشود. منبع: باشگاه خبرنگاران
-
نژاد سگ خانگی، گرگ سیبری در عصر یخبندان
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
نژاد سگ خانگی، گرگ سیبری در عصر یخبندان شواهد ژنتیکی نشان میدهد که در نتیجه، پس از دهها نسل، ژنهای آنها شروع به خوشهبندی میکند. این دقیقاً همان چیزی است که به نظر میرسد برای آن گرگهای خاکستری سیبری رخ داده است، و نسلهای بعدی آنها بهتدریج به گونه «سگ» تکامل یافتهاند. پژوهشهای جدید علمی نشان میدهد که ریشه سگ، حیوان چهارپایی که انسان دوستی بهتر از آن ندارد، به گرگهای سیبری میرسد. تا پیش از این، دانشمندان فقط میدانستند که سگها حاصل تکامل جمعیت گرگها در جایی در آسیا یا اروپا بودهاند؛ اما پژوهشهای جدید اینک تاریخ تقریبی و منطقه خاصی را که این تحول در آن رخ داده، مشخص کرده است ترکیبی از آزمایش ژنتیک و شواهد باستانشناسی نشان داده است که هر سگ خانگی، چه از نوع سگ پاکوتاه یا از نوع سگ مینیاتوری چوواوا، و چه از نژاد سگ ژرمنشپرد یا از هر نوع سگ دیگر در جهان، عقبهاش در حدود ۲۱هزار سال قبل از میلاد به گرگهای خاکستری در شرق سیبری میرسد. علاوهبر این، دانشمندان بر این عقیدهاند که احتمالاً اهلیسازی اولیه آنها کاملاً بهصورت طبیعی رخ داده و عمداً توسط بشر هدایت نشده است. این تحقیقات باستانشناسی و آزمایشهای ژنتیک که به تازگی به قلم دانشمندان بریتانیایی، آمریکایی و فرانسوی در مجموعه مقالههای آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا منتشر شده، حاکی از آن است که رابطه نزدیک بین سگ و انسان در ابتدا به دلیل چالشهای آبوهوایی ایجاد شد. در اوج آخرین عصر یخبندان (حدود ۲۱ تا ۱۷هزار سال قبل از میلاد)، دمای زمین و میزان بارندگی در سیبری بهحدی کاهش یافت که بسیاری از طعمههای معمولی گرگها (حیوانهایی مانند گوزن شمالی، آهوی مشکین، اسب وحشی، گاومیش کوهاندار و غیره) یا کاملا منقرض شدند، یا جمعیتشان بهشدت کاهش یافت. به نظر میرسد این امر باعث شده که برخی از گرگها بهناچار، درپی استخوانهای دورریز خوراک انسانها، شروع به رفتوآمد در اطراف اردوگاههای انسانها کرده باشند. گرگها توانایی بالایی برای یادگیری سریع مهارتهای تازه و ارتقای تخصصهای جدید در روابط بینابینی و رفع نیازها دارند که میتواند به نسلهای بعدی آنها هم منتقل شود. از منظر «اقتصاد و فرهنگ» اجتماعهای جانوری، گرگهایی که در چنین تبارهایی متولد میشوند، فقط با گرگهایی جفت میشوند که دارای همان مهارتها و پیشزمینهها باشند. شواهد ژنتیکی نشان میدهد که در نتیجه، پس از دهها نسل، ژنهای آنها (متفاوت از گروههای دیگر گرگها با فرهنگها و مهارتهای مختلف) شروع به خوشهبندی میکند. این دقیقاً همان چیزی است که به نظر میرسد برای آن گرگهای خاکستری سیبری رخ داده است، و نسلهای بعدی آنها بهتدریج به گونه «سگ» تکامل یافتهاند. دکتر آنجلا پری، باستانشناس دانشگاه دورهام که هدایت تیم بینالمللی نویسندگان این پژوهش بیسابقه را برعهده داشته است، میگوید: «رخ دادن روند اهلیسازی سگ در سیبری، به بسیاری از سوالاتی که ما همیشه درباره ریشه روابط انسان و سگ داشتهایم، پاسخ میدهد.» با پیشرفت این روند در طول قرنها، به نظر میرسد که گرگها بهتدریج برخی از مهارتهای شکارگری خود را از دست دادهاند و طی صدها نسل، با فرایند انتخاب طبیعی، توانایی فیزیکی و فنی آنها برای شکار تحلیل رفته است. در نتیجه، به نظر میرسد که آنها برای منابع غذایی خود بهشکل فزایندهای به انسان وابسته شدند. در عالم واقع نیز باستانشناسان روسی در حفاری اردوگاههای انسانها در عصر حجر در سیبری، رد دندانهای گرگ را بر استخوانهای دورریز خوراکهای انسانها یافتهاند. دانشمندان اکنون بر این باورند که وقتی آن زمان گرگها شروع به خوردن از دورریز انسانها کردند (دقیقاً مانند روباههای شهری امروز که در سطلهای زباله به جستوجوی غذا میروند)، بدون شک انسانها آنها را عامل مزاحم و تهدید بالقوه قلمداد میکردند. اما آن گرگها ضمن تثبیت حضور خود، برمبنای غریزه برای محافظت و حفظ منابع غذایی جدیدشان، شروع کردند به دور نگاه داشتن سایر گرگها و موجودات دیگرِ شکارچی از انسانهایی که تأمینکننده منابع غذایی آنها بودند. بنابراین، بدون هیچ گونه تربیتی ازسوی انسانها، گرگها بهشکل خودکار به محافظان غیررسمی اردوگاههای انسانها تبدیل شدند. دستکم اگر هر متجاوز بالقوه (انسانی یا حیوانی) به اردوگاه نزدیک میشد، بهعلت حس بویایی و شنوایی قویترشان، بسیار جلوتر از انسانها متوجه میشدند و زوزه میکشیدند. درنتیجه، به نظر میرسد که یک رابطه سودمند متقابل بین انسانها و گرگهایی که از پسماند آنها تغذیه میکردند، ایجاد شد. پژوهشگران میگویند که این رابطه دوسویه و همافزا (تأمین امنیت در برابر غذا) در دیگر حوزهها نیز در میان حیوانات وجود دارد. در واقع، حتی امروزه نیز گرگهای شکارچی که گلههای گوزن شمالی را در کانادا همراهی میکنند، از حمله گرگهای دیگر به آنها جلوگیری میکنند. تنها پس از آنکه رابطه دوسویه بین گرگ و انسان تثبیت شد (و پس از ایجاد تغییرات رفتاری ناشی از تغییرات ژنتیکی شدید) بود که انسانهای ماقبل تاریخ قادر شدند تا به اهلیسازی گونههای اولیه سگ برای سایر نقشها، مانند کمک به انسانها برای شکار و کشیدن سورتمه بر روی یخ اقدام کنند. مانند اجداد گرگ آنها، این تواناییهای گونه اولیه سگ برای یادگیری مهارتهای جدید و انتقال آن به نسلهای بعدی بود که آنها را به نامزدهای ایدهآلی برای نقشهای اقتصادی ویژه بدل کرد. تفاوت در این بود که این بار، این نقشها را اربابان انسانیشان به آنها آموخته و اختصاص داده بودند. پژوهشهای دانشمندان دانشگاههای دورهام، آکسفورد، مونیخ، کپنهاگ، ایلینوی و دانشگاه متودیست جنوبی در تگزاس نشان میدهد که اهلیسازی احتمالاً از هزاره سیزدهم قبل از میلاد آغاز شده است. مطمئناً در آن زمان انسانها هرجا مهاجرت میکردند، سگهاشان را نیز با خود میبردند. از منظر باستانشناسی و ژنتیک، اولین شواهد احتمالی حضور سگها در اروپا و آمریکای شمالی مربوط به حدود ۱۳هزار سال قبل از میلاد است. در واقع میتوان پنداشت که پخششدن بسیار سریع انسانها در آمریکای شمالی در آن زمان، دستکم از نظر سرعت، احتمالاً بهواسطه اهلیسازی سگ و حملونقل سریع سورتمه توسط سگها رخ داده باشد. باستانشناسان روسی بهتازگی بقایای سورتمههای عصر حجر را که سگها آن را میکشیدند، در سیبری کشف کردهاند. یکی از نویسندگان مقاله، گرِگر لارسون، استاد دانشگاه آکسفورد، میگوید: «تاریخ سگ و انسان کاملاً درهمتنیده است. تکامل سگ به موازات تاریخ بشریِ ما توسعه یافته است و شواهد این مسأله بهوضوح در اقصی نقاط جهان یافت میشود.» تا هزاره ۱۳ پیش از میلاد، پیوند سگ و انسان چنان نزدیک شده بود که انسانها برای سگهاشان هم مراسم خاکسپاری میگرفتند. اولین گورهای شناختهشده سگها که مربوط به آن دوران است، در آلمان پیدا شده است. از هزاره ششم پیش از میلاد در اسکاندیناوی، جنوب شرقی ایالات متحده آمریکا و شمال ژاپن، سگها با متعلقات دنیایی خود برای استفاده در زندگی پس از مرگ، دفن شدهاند. دکتر پری، باستانشناس دانشگاه دورهام، میگوید: «آنها اعضای باارزشی برای جامعههای انسانی بودند و بهنظر میرسد که تقریباً در حد انسان به حساب میآمدند. در واقع شواهد باستانشناسی نشان میدهد که صاحبان آنها اغلب با سگها مانند انسان رفتار میکردند.». اما هزاران سال قبل، اولین «صاحبان سگ» در جهان، در سیبری عصر حجر، دوستان چهارپای نویافتهشان را چه مینامیدند؟ امروزه، هر زبانی در جهان کلمه خاص خود را برای سگ دارد. به شکل خارقالعادهای، از دل همین تنوع میتوان نشانههایی را یافت که در سیبری عصر حجر در حدود ۱۵ تا ۲۰هزار سال پیش برای سگها چه کلمهای استفاده میشد. نکته قابل توجه این است که در تعداد نامعمول زیادی از زبانهای مدرن اصلی (حدود ۲۸ درصد از ۲۵۰ زبان برتر جهان)، کلمه سگ با k (یا صدای معادل آن) آغاز میشود. در بیشتر موارد پس از آن یک مصوت (معمولاً u یا a) میآید که به نوبه خود به یک صامت (معمولاً r یا n) ختم میشود. این الگو در سراسر جهان از اروپا تا چین و از عربستان سعودی تا آمریکای شمالی، در تعداد زیادی از گروههای مختلف زبانی وجود دارد؛ از زبانهای سلتیک، لاتین، زبانهای شمال هند و دراویدی گرفته تا فینو-اوگری و ترکی، و از زبانهای سامی گرفته تا برخی زبانهای استرونیایی و پولینزیایی و برخی از گویشهای چینی، و بسیاری از زبانهای دیگر مانند هوسایی، بلغاری، آلبانیایی، تبتی، اینوئیتی، تلینگیت، توکاریایی، اوسِتیایی، نیوخ (منچوریایی)، لامپونگ (سوماترایی جنوبی) و بسیاری زبانهای دیگر. علاوه بر این، صداهایی مانند ch که k اغلب به آن تکامل مییابد، به عنوان صداهای اولیه در بسیاری از کلمات dog در زبانهای بومی در آمریکای جنوبی و جاهای دیگر، یعنی زبانهایی که k اولیه در آنها نیست، وجود دارد. با این پدیده جهانی استفاده از واژههایی که با k یا صدای مشابه آغاز میشوند، برای نامیدن سگ، میتوان حدس زد که کلمه اصلی عصر حجر در سیبری برای اولین سگها ممکن است چیزی شبیه kur یا kura یا kuru بوده باشد. این کاملاً شبیه واژه دیگری در زبان انگلیسی برای سگ است که مورد علاقه شکسپیر بود؛ یعنی همان cur. در بسیاری از زبانهای دنیا، کلماتی برگرفته از صدای سگها وجود دارد. ممکن است که کلمه اصلی سیبریایی برای سگ (بالقوه، kur یا kura یا چیزی شبیه به آن) با تقلید از صدای زوزه این دوستان چهارپای ما خلق شده باشد. در واقع، به نظر میرسد که این کلمه cur شکسپیر برای سگ، در یک واژه قدیمی در زبان وایکینگها برای توصیف صدای زوزه سگ ریشه داشته باشد. دکتر فیلیپ شاو، زبانشناس تاریخی از دانشگاه لستر، میگوید: «فرکانس k به عنوان صدای اولیه در واژههای استفاده شده برای سگها در سراسر جهان، بسیار چشمگیر است. این امر این احتمال را مطرح میکند که کلمه اصلی برای نامیدن سگ در ماقبل تاریخ، با این صدا آغاز شده باشد.» او میافزاید: «در واقع، میتوان تصور کرد که کلمه اصلی با تقلید از صدای سگ ساخته شده است.» اینک دیگر نشانی از اولین سگهای ماقبل تاریخ باقی نیست؛ اما به لطف تداوم زبانی، زوزه اصلی آنها احتمالاً، به تعبیری، امروز نیز در بین ما هست. منبع: ایندیپندنت -
آفتاب پرست مینیاتوری؛ کوچکترین خزنده دنیا
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
آفتاب پرست مینیاتوری؛ کوچکترین خزنده دنیا یک تیم مشترک از آلمان و ماداگاسکار این دو آفتارپرست را که به اندازه تخمه آفتابگردان هستند کشف کرد. دانشمندان توصیه کردند که این گونه جانوری هر چه زودتر برای قرار گرفتن در فهرست گونههای مورد تهدید، رسما ارزیابی شوند. دانشمندان گونهای آفتابپرست مینیاتوری پیدا کردهاند که باور دارند کوچکترین خزنده روی زمین است. دو عدد از این مارمولکها که نر و مادهاند و روی نوک انگشت انسان جا میشوند، در بخشی از جنگل بارانی ماداگاسکار کشف شدند. نشریه «ساینتیفیک ریپروتز» گفت که ممکن است این خزندگان هماکنون در خطر انقراض باشند. عامل افزایش جمعیت، به تنهایی باعث جنگلزدایی برای پرورش دام در این کشور واقع در اقیانوس هند شدهاست. به گفته ناسا، بیش از نود درصد جنگلهای ماداگاسکار از بین رفته است. یک تیم مشترک از آلمان و ماداگاسکار این دو آفتارپرست را که به اندازه تخمه آفتابگردان هستند کشف کرد. دانشمندان توصیه کردند که این گونه جانوری هر چه زودتر برای قرار گرفتن در فهرست گونههای مورد تهدید، رسما ارزیابی شوند. مارک شرتس، زیستشناس تکاملی دانشگاه پوتسدام و از مولفان این مقاله، به مجله نشنال جئوگرافیک گفت: «خیلی خوب است که بگوییم «امیدوارم مردم دست از جنگلزدایی بردارند»، ولی تا زمانی که آینده اقتصادی ماداگاسکار تغییر نکند، هیچ امیدی به نجات حیات وحش آن نیست، چون آدمها باید غذا بخورند.». اما الیور هاولیتشک، از دانشمندان مرکز تاریخ طبیعی در هامبورگ گفت: «زیستگاه این دو نانوآفتابپرست متاسفانه جنگلزدایی شده بود، اما این منطقه اخیرا مورد حفاظت قرار گرفته است، و به همین دلیل همه گونهها زنده خواهد ماند.» به گفته جانورشناسان، «بروکسیا نانا»، یا نانوآفتابپرست، تنها ۱۳.۵ میلیمتر طول دارد، یعنی کوچکترین گونه از همه ۱۱ هزار و ۵۰۰ خزندهای است که شناسایی شدهاند. جنس ماده بسیار بزرگتر است و ۲۹ میلیمتر درازا دارد. زبان این خزنده کوچک مثل تیر پرتاب میشود و برای شکار طعمهاش که بیشتر موریانه است به کار میرود. فرانک گلاو که عضو تیم بینالمللی پژوهشگرانی است که گونه جدید را طبقهبندی کردهاند، گفت که این جفت را یک راهنمای محلی در دامنه یک کوه پیدا کرده است. او گفت: «افراد برای دیدن آنها باید زانو بزنند. آنها خیلی خوب استتار کردهاند و خیلی آهسته حرکت میکنند.» گلاو و همکارانش آفتابپرست ماده را سی تیاسکن کردند و متوجه شدند که دو تخم در شکم دارد، که بالغ بودناش را ثابت کرد. منبع: ایندیپندنت -
خوکها میتوانند بازی رایانهای انجام دهند
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
خوکها میتوانند بازی رایانهای انجام دهند از دیرباز میدانستهایم که خوک از سگ باهوشتر است و برخی میگویند این جانور در فهرست باهوشترین جانوران کره زمین، در جایگاه چهارم قرار دارد. طبق یافتههای تحقیق جدیدی، خوکها باهوش هستند و میتوانند انجام بازیهای ویدیویی با استفاده از دسته بازی را یاد بگیرند. محققان در ایالات متحده چهار خوک را طوری آموزش دادهاند که میتوانند در ازای پاداشهایی، دسته بازی را با پوزه خود حرکت دهند و حرکات مکاننما در صفحه نمایشگر را در اختیار بگیرند. این محققان دو خوکچه به نامهای ابونی و آیوری و دو خوک نژاد یورکشایر را به نامهای هملت و املت، در این آزمون تواناییسنجی به کار گرفتند. از دیرباز میدانستهایم که خوک از سگ باهوشتر است و برخی میگویند این جانور در فهرست باهوشترین جانوران کره زمین، در جایگاه چهارم قرار دارد. طبق یک رشته آزمایشها، مشخص شده است که خوکها میتوانند کارهای نسبتاً پیچیدهای انجام دهند. طبق یافتههای تحقیقاتی که در اوایل قرن بیستم انجام گرفته است، خوکها میتوانند مسئلههای چندگزینهای را حل کنند و تحقیقات بعدی نیز نشان داده است که میتوانند در آغلشان چراغ را روشن کنند و درجه سامانه گرمایش را افزایش دهند و خودشان دستگاه غذادهنده را فعال کنند. طبق تحقیقی هم که در سال ۱۹۶۶ انجام گرفت، مشخص شد این جانور قادر به تشخیص میزان روشنایی، رنگ، و وسعت مکان است. کندیس کرانی، استاد دانشگاه پوردو، همرا با سارا بویسن در مقالهشان در مجله مرزهای روانشناسی، نوشتهاند که این خوکها مکاننمای درون بازی ویدیویی را با استفاده از دسته بازی آنقدر جابجا میکردند تا با یکی از چهار سازه شبیه دیوار برخورد کند و صدایی به گوش برسد و در این مرحله، غذایی به پاداش دریافت میکردند. در مقاله این محققان آمده است: «حتمالاً دریافت پاداش غذایی در قبال انجام چنین کاری به آنها انگیزه میداد، ولی معاشرتشان با مربی هم خیلی مهم است.» این محققان میگویند، حتی وقتی بازی ایراد پیدا میکرد و خبری از پاداش غذایی هم نبود، خوکها همچنان درست پاسخ میدادند و «فقط تشویق شفاهی و نوازش مجری آزمون» نصیبشان میشد. اکثر خوکها را با دیاکسید کربن میکشند که بیرحمانهترین روش کشتار است. استاد کرانی میگوید: «این وضعیت میتواند ناشی از پیوند قوی شکل گرفته بین خوکها و مجری آزمون طی فرایند آموزش بوده باشد.» و میافزاید: «خوکها میتوانند بیش از آن چه قبلاً تصور میکردیم، یاد بگیرند، بفهمند و پاسخ بدهند.» منبع: ایندیپندنت- 1 پاسخ
-
- 1
-
انتخاب گرگ؛ شکار حیوانات وحشی گرگها زمانی که حق انتخاب داشته باشند ترجیح میدهند از حیوانات وحشی تغذیه کنند تا حیوانات اهلی. تیمی در دانشگاه گوتینگن (Göttingen) و موزه سنکنبرگ (Senckenberg) در گورلیتز (Görlitz) این موضوع را کشف کردند. مطالعات قبلی نشان میداد رژیم غذایی گرگها در آسیای مرکزی به طور عمده از دامها است که باعث افزایش درگیری بین گلهداران عشایری و این حیوانات وحشی میشود. این مقاله در مجلهی Mammalian Biology به چاپ رسیده است. حدود سه میلیون نفر در مغولستان زندگی میکنند که این کشور را تبدیل به کم جمعیتترین کشور جهان کرده است. علاوه بر آن بیش از ۴۰ میلیون حیوان اهلی در این کشور وجود دارد که نه تنها منبع غذایی بلکه منبع در آمد بیش از نیمی از جمعیت این کشور هستند. دامداری باعث ایجاد تغییرات بزرگی در زمینهای مغولستان میشود. مناطق نزدیک به طبیعت تبدیل به مراتع میشوند و در حقیقت یک سوم کشور اکنون برای این منظور استفاده میشود. این موضوع باعث ایجاد درگیری با حیوانات وحشی بومی به خصوص شکارچیانی مثل گرگ میشود. نینا تیرالا (Nina Tiralla) زیستشناس و دانشمند جنگل از دانشگاه گوتینگن نحوهی تغذیه گرگها را به عنوان پایاننامه کارشناسی ارشد خود مطالعه کرد. او به همراه همکارانش در موزهی سنکنبرگ، مدفوع ۱۳۷ گرگ را که در طی فعالیتهای میدانی از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۲ جمعآوری شده بود مورد بررسی قرار داد. او میگوید: ما توانستیم نشان دهیم که رژیم غذایی ۸۹ درصد گرگها از سُم داران خصوصا شوکای سیبری تشکیل میشود و ۱۱ درصد باقی مانده از پستانداران کوچک مثل خرگوش صحرایی و موش تامین میشود. حتی توتهای وحشی و حشرات نیز دیده شدند، اما هیچ اثری از حیوانات پرورشی نبود. نتایج ما را شگفت زده کرد، زیرا نتایج قبلی نشان میداد که منبع اصلی تغذیه گرگها حیوانات اهلی هستند. تفاوت اصلی میتواند در محلی باشد که حیوانات در آن هستند. برخلاف تحقیقات قبلی، نمونههای استفاده شده در این تحقیق از مکانهای نزدیک به طبیعت با تنوع گونهای بالا جمعآوری شدند. نویسندگان مقاله میگویند: اگرچه در این مناطق دامهای پرورشی دیده میشوند، اما به نظر میرسد گرگها حیوانات وحشی را به عنوان طعمه ترجیح میدهند احتمالا به این دلیل که شکار آنها آسانتر و کمخطرتر است. آنها در انتها توضیح دادند که اگر گرگها در مناطقی نزدیک به طبیعت با تنوع گونهای بالا زندگی کنند که طعمه کافی وجود دارد تهدید کمی برای دامهای اهلی هستند این موضوع نه تنها در مغولستان بلکه برای سایر کشورها نیز صدق میکند. منبع: خبرگزاری ایسنا
-
کوچِ ۱۵۰ میلیون ساله خزندهپایان ساروپودها که شامل گونههایی، چون تیتانوسورهای عظیم، پاتاگوتایتانها، دیپلودوکوسها و برکیوسوروها بودند، حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش در آرژانتین و برزیل امروزی ظهور کردند. اما با اینکه همه قارهها به هم چسبیده بودند، ۱۵ میلیون سال طول کشید تا به گرینلند برسند. چرا نقلمکان ساروپودها (خزندهپایان) – تیرهای از دایناسورها که بزرگترین موجودات روی کره زمین تلقی شدهاند – از آمریکای جنوبی، محل ظهور اولیهشان، تا گرینلند اینقدر طول کشید؟ این سوال مدتهاست که فکر دیرینهشناسان را مشغول کرده، اما تحقیقات جدید نشان دادهاند که این مهاجرت با یک تغییر عمده در شرایط آب وهوایی زمین امکانپذیر شده است. ساروپودها که شامل گونههایی، چون تیتانوسورهای عظیم، پاتاگوتایتانها، دیپلودوکوسها و برکیوسوروها بودند، حدود ۲۳۰ میلیون سال پیش در آرژانتین و برزیل امروزی ظهور کردند. اما با اینکه همه قارهها به هم چسبیده بودند، ۱۵ میلیون سال طول کشید تا به گرینلند برسند. بر اساس محاسبات دنیس کنت، از رصدخانه زمین «لامونت-دوهرتی» از دانشگاه کلمبیا، و لارس کلمنسن از دانشگاه کپنهاگ، اگر یک گله دایناسور روزی حتی یک مایل راه رفته بودند هم کمتر از ۲۰ سال طول میکشید تا از آمریکای جنوبی به گرینلند بروند. اما در مطالعه جدید آنها به «پدیده آبوهوایی جالبی» اشاره شده که ممکن است به سوسمارپاها کمک کرده تا این سفر را به سرانجام برسانند. دانشمندان برآوردهای قبلی را که نشان میدادند ساروپودها بین ۲۰۵ تا ۲۲۵ میلیون سال پیش به گرینلند رسیدند، مورد بررسی قرار دادند. اما با تطابق دقیق الگوهای مغناطیسی باستانی میان لایههای سنگی در سایتهای فسیلی در سراسر آمریکای جنوبی، آریزونا، نیوجرسی، اروپا و گرینلند، به برآورد دقیقتری دست یافتند: اینکه ساروپودها حدود ۲۱۴ میلیون سال پیش به گرینلند کنونی رسیدند. در آن زمان، قارهها همه به هم پیوسته بودند و اَبَرقاره پنجیا را تشکیل داده بودند. پس چرا این همه سال طول کشید تا به نیمکره شمالی برسند؟ دکتر کنت گفت: «در اصل، دایناسورها میتوانستند از یک قطب به قطب دیگر بروند. اقیانوسی در کار نبود. کوهی هم وجود نداشت. با اینحال ۱۵ میلیون سال طول کشید. انگار حلزونها سریعتر این کار را انجام میدادند.». اما به عقیده محققان «افت شدید» دیاکسید کربن در جو زمین حدوداً ۲۱۴ میلیون سال پیش در زمان مهاجرت ساروپودها میتواند کلید معمای طولانی شدن این سفر باشد. تا حدود ۲۱۵ میلیون سال پیش، سطح دیاکسید کربن در دوران تریاسه فوقالعاده بالا بود؛ تمرکز آن در بعضی جاها ۴ هزار ذره در میلیون – یعنی تقریباً ۱۰ برابر بالاتر از امروز – بود. اما بر اساس سوابق، بین ۲۱۲ و ۲۱۵ میلیون سال پیش میزان غلظت گاز دیاکسید کربن نصف شد و به حدود ۲ هزار ذره در میلیون رسید. به گفته دانشمندان، با وجود احتمال تصادفی بودن زمان این دو رویداد - کاهش شدید دیاکسید کربن و مهاجرت ساروپودها – ظاهرا میتوانستند با هم مرتبط باشند. آنها در این مطالعه نشان میدهند که امکان دارد سطح پایینتر دیاکسید کربن به رفع موانع آبوهوایی که پیشتر جلودار ساروپودومورفهای آمریکای جنوبی بودند، کمک کرده باشد. مناطق اطراف استوا گرم و مرطوب هستند، در حالیکه مناطق مجاور در عرضهای جغرافیایی پایینتر معمولاً بسیار خشک هستند. بر اساس اظهارات دکتر کنت و پروفسور کلمنسن، شاید اختلاف بین این نواحی آبوهوایی در سیارهای با میزان دیاکسید کربن تا این حد بالا بسیار شدید بوده؛ آنقدر شدید که امکان عبور از آن را برای دایناسورها غیرممکن میساخته است. دکتر کنت گفت: «ما میدانیم که با وجود میزان بالای دیاکسید کربن، مناطق خشک، خشکتر و نواحی مرطوب، مرطوبتر میشوند.» شاید میزان بالای دیاکسید کربن در ۲۳۰ میلیون سال پیش، عبور از مناطق خشک را برای گیاهخواران عظیمالجثهای که برای زنده ماندن به مقادیر زیادی گیاه نیاز داشتند غیرممکن میساخت. شاید مناطق گرمسیری هم تحت تاثیر شرایط بارانی و بادهای موسمی بودند که برای ساروپودها ایدهآل نبود. شواهد دال بر پیشروی آنها از زیستگاههای معتدل و عرض جغرافیایی متوسطی که در آرژانتین و برزیل داشتند، بسیار محدود است. اما به عقیده دانشمندان، با کاهش سطح دیاکسید کربن بین ۲۱۲ تا ۲۱۵ میلیون سال پیش، امکان دارد مناطق گرمسیری معتدلتر و خشکی نواحی خشک کمتر شده باشد. شاید گذرگاههای قابل سکونت، از جمله در امتداد رودخانهها و کنار دریاچهها (جایی که حال فسیلهایشان به وفور پیدا میشود) به این موجودات گیاهخوار کمک کردند تا این سفر ۶ هزار و پانصد مایلی به گرینلند را طی کنند. گرینلند در آن زمان احتمالاً آب و هوایی معتدل و زمستانهای معتدلتری داشته، زیرا در آن زمان تختههای یخی وجود نداشت. دکتر کنت گفت: «به نظر میرسد وقتی به گرینلند رسیدند، در آنجا مستقر شدند.» «بر اساس یک سابقه فسیلی، برای مدت زمان طولانی همانجا ماندند.» دکتر کنت گفت اینکه افت میزان دیاکسید کربن میتوانسته در عبور از این مانع آبوهوایی به دایناسورها کمک کرده باشد درواقع حدس و گمان است، اما با توجه به سوابق فسیلی بسیار محتمل است. فسیلهای ساروپودها در مناطق گرمسیری و خشک در این دوره زمانی، یافت نشدند، گرچه رد پایشان گهگاه پیدا شده و نشان میدهد که مدت زیادی در آن مناطق نماندند. دکتر کنت گفت که امیدوار است بتواند این افت شدید دیاکسید کربن، علت و سرعت پایین آمدن سطح آن را بهتر درک کند. این پژوهش در مجموعه مقالات آکادمی ملی علوم ایالات متحده آمریکا منتشر شده است. منبع: اینیدپندنت
-
کشف نوع منقرض شده از غازها این غاز مرموز بیشترین شباهت را به غاز سینهسرخ دارد با این حال تفاوتهای اساسی در الگوهای رنگی صورت و بدن این دو نوع غاز وجود دارد. یک دیرینهشناس معتقد است با کمک یک نقاشی چندهزارساله مصری شواهدی از وجود یک نوع غاز منقرضشده را کشف کرده است. حدود پنجهزار سال پیش یک هنرمند تصویری از چند غاز را با جزئیات خارقالعاده در مقبره یکی از مقامهای عالیرتبه مصر باستان نقاشی کرد. نتایج یک بررسی جدید نشان میدهد این نقاشی که از آن بهعنوان «مونالیزای مصر باستان» یاد میشود، نوع منقرضشدهای از غاز را به تصویر میکشد که پیشتر دیده نشده بود. این نقاشی که ۴۶۰۰ سال قدمت دارد و با نام «غازهای میدوم» شناخته میشود در حوالی سال ۱۸۰۰ در مقبره بالاترین مقام دربار یکی از فرعونهای مصر کشف شد. این مقبره در «میدوم» یک محوطه باستانشناسی در مصر قرار دارد. به گفته آنتونی رومیلیو، یکی از محققان دانشگاه کوئینزلند، این نقاشی واضح که بهعنوان «مونالیزای مصر» شناخته میشود و زمانی بخشی از یک تابلوی عظیم بوده است، مردی را نیز به تصویر میکشد که درحال به دام انداختن این غازها برای هدیه دادن آنها به مقبره است؛ با این حال تاکنون هیچکس متوجه این موضوع نشده که غازهای این نقاشی از گونههای شناختهنشده هستند. سال گذشته وقتی رومیلیو مشغول بررسی این نقاشی در موزه آثار تاریخی مصری قاهره بود، یکی از این غازها توجه او را جلب کرد و دریافت طرح و رنگهای این پرنده بسیار متفاوت از غازهای امروزی هستند. رومیلیو برای انجام این تحقیقات، سه غاز را که در این نقاشی بودند، مورد بررسی قرار داد و دریافت یک مورد از این غازها با هیچیک از پرندههای امروزی تطابق ندارد. این غاز مرموز بیشترین شباهت را به غاز سینهسرخ دارد با این حال تفاوتهای اساسی در الگوهای رنگی صورت و بدن این دو نوع غاز وجود دارد. منبع: روزنامه دنیای اقتصاد
-
بازگشت زنبورهای کمیاب به استرالیا پس از صد سال
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
بازگشت زنبورهای کمیاب به استرالیا پس از صد سال این گونه زنبور را که نام علمی آن فاروهیلاوس لاکتیفروس است و بومی آن منطقه، آخرین بار در سال ۱۹۲۳ رصد شده بودند و تنها شش تا از آنها پیدا شده است. گونه نادری از زنبور که آخرین بار صد سال پیش مشاهده شده بودند، دوباره در کویینزلند استرالیا پیدا شد. این گونه را که نام علمی آن فاروهیلاوس لاکتیفروس است و بومی آن منطقه، آخرین بار در سال ۱۹۲۳ رصد شده بودند و تنها شش تا از آنها پیدا شده است. این کشف در پی جستوجوی میدانی وسیعی صورت گرفت که قرار بود مشخص کند آیا این گونه کاملا منقرض شده است یا خیر. به گفته محققان دانشگاه فلیندرز در شهر آدلاید، این زنبورها از دیرباز در این منطقه بودهاند، اما احتمالاً برای ادامه بقا، در برابر سختیهای فزایندهای تاب آوردهاند. جیمز دوری، یکی از این محققان، میگوید: «وضعیت نگرانکنندهای دارند. این تنها گونه استرالیایی فاروهیلاوس است و در مورد وضعیت زیستشناسی آن چیزی مشخص نیست.» پس از آن که زنبورشناسانی به نامهای اولیویا دیویس و دکتر توبیاس اسمیت از احتمال انقراض این گونه جانوری سخن گفتند، زیرا اخیراً در هیچ جا مشاهده نشدهاند، عملیات جستوجو به اجرا درآمد. محققان پس از جستوجوی گسترده در ۲۲۵ مکان نمونه عمومی و ۲۰ مکان نمونه هدف در نیوساوت ولز و کویینزلند، موفق به پیدا کردن این زنبورهای نادر شدند. این محققان همچنین آخرین میزان تنوع زیستی را اندازهگیری کردند و هشدار دادند که از بین رفتن زیستگاهها، ایجاد گسست در جنگلهای بارانی استرالیا، حریقهای ناخواسته، و تداوم تغییرات اقلیمی، این گونه جانوری و سایر بیمهرگان را در خطر انقراض قرار داده است. دوری میگوید: «در نمونهبرداری از زنبورهایی که به سبزهزارهای دلخواهشان در ساحل شرقی استرالیا آمده بودند، سه گروه فاروهیلاوس لاکتیفروس پیدا شدند که نشانگر انزوای آنها است.» به گفته این گروه تحقیقاتی، ایجاد گسست شدید در زیستگاهها و ویژهکاری فاروهیلاوس لاکتیفروس، میتواند علت کمیابی این گونهها باشد. از زمانه استعمار اروپاییان تا کنون بیش از ۴۰ درصد جنگلها و بیشهزارهای استرالیا از بین رفته است و قسمت اعظم آن چه باقی مانده است نیز گسسته و تخریب شده است. دوری میگوید: «طبق تحلیلهایی جغرافیایی که برای بررسی وضعیت تخریب زیستگاهها در زیستسارهای مککی مرکزی و وت تروپیکز انجام دادهام، جنگلهای بارانی کویینزلند و جمعیت زنبورهای فاروهیلاوس لاکتیفروس به ویژه به خاطر گسستگی منظرها، در برابر حریقهای ناخواسته آسیبپذیرند.» در این بررسی همچنین هشدار داده شده است که این گونه زنبور به علت آن که یک پوشش گیاهی خاص را میپسندند و تنها به سراغ گلهای بسیار ویژهای میرود که فقط در نزدیکی جنگلهای بارانی استوایی یا شبهاستوایی قرار دارند، بیشتر در معرض آسیب است. در پایان این مقاله آمده است که جمعیتهای شناخته شده زنبورهای فاروهیلاوس لاکتیفروس همچنان کمیاب هستند و به علت تخریب زیستگاهها بر اثر تغییر کاربری زمین یا حوادثی، چون آتشسوزی، در معرض آسیب قرار دارند. دوری میگوید: «در تحقیقات آینده باید بکوشیم به شناخت بیشتری از وضعیت زیستشناختی، زیستبومی و ژنتیکی زنبورهای فاروهیلاوس لاکتیفروس دست یابیم.» «برای آن که بتوانیم این گونه شگفتانگیز زنبور استرالیایی را بشناسیم و از آنها حفاظت کنیم، واقعاً باید زیستپایشگری و اقدامات حفاظتی را افزایش دهیم و اعتبار لازم را برای موزهداری، دیجیتالیسازی مجموعه اطلاعات و سایر طرحهای ابتکاری تأمین کنیم.» این پژوهش در مجله تحقیقات پردهبالان چاپ شده است. -
استرالیا؛ پناهگاه نوکاردکیهای کمیاب
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
استرالیا؛ پناهگاه نوکاردکیهای کمیاب این پستاندار با منقاری شبیه منقار اردک، بومی استرالیا است و به خاطر آتشسوزیها در جنگلها و خشکسالی مرتبط با بحران آبوهوایی، با خطر نابودی روبهرو است. استرالیا به زودی اولین پناهگاه نوکاردکیها (اُرنیترنگ یا پلاتیپوس- از معدود پستانداران تخمگذار) در جهان را افتتاح خواهد کرد تا از انقراض این گونه جانوری بومی این کشور جلوگیری کند. این پستاندار با منقاری شبیه منقار اردک، بومی استرالیا است و به خاطر آتشسوزیها در جنگلها و خشکسالی مرتبط با بحران آبوهوایی، با خطر نابودی روبهرو است. انجمن حفاظت تارونگا در استرالیا و دولت ایالتی نیوساوتولز، تا سال ۲۰۲۲ در باغوحشی به فاصله ۳۹۱ کیلومتری سیدنی، یک مرکز تخصصی افتتاح خواهند کرد. این مرکز عمدتا شامل حوضچهها و سوراخهای مخصوص این جانوران نیمهآبزی خواهد بود. این اولین نمونه از این نوع پناهگاهها در سراسر جهان خواهد و در زمانهای بحرانی تا ۶۵ نوکاردکی را در خود جای خواهد داد. کامرون کر، مدیر اجرایی ارشد انجمن تارونگا، گفت: «در حال حاضر خیلی چیزها هست که باید در مورد نوکاردکیها یاد بگیریم و دانش ما هنوز بسیار کم است. این تاسیسات برای به دست آوردن دانش کافی و جلوگیری از انقراض این موجود نمادین در زمین، با جدیت عمل خواهد کرد.» آتشسوزیهای وسیع در استرالیا در اواخر سال ۲۰۱۹ و اوایل سال ۲۰۲۰ و همینطور خشکسالی و کاهش بارندگیها، گونه این پستاندار تخمگذار را به شدت تهدید کرده است. در طول سه دهه گذشته، زیستگاههای نوکاردکیها تا ۲۲ درصد، یعنی تقریبا ۲۰۰ هزار کیلومتر مربع، کوچک شده است. سال گذشته دانشمندان خواستار افزوده شدن نام پستانداران نوکاردکی به فهرست گونههای در معرض خطر شدند. پژوهشگران هم گفتند که تغییرات آبوهوایی در از بین رفتن رودخانههای کوچک و جویبارهای محل تغذیه و تخمگذاری نوکاردکیها، نقش داشتهاند. این پستاندار در حال حاضر در استرالیای جنوبی جزو جانوران در معرض خطر است و توصیه شده که در ویکتوریا هم که جزو گونههای در خطر ثبت شود. دانشمندان مرکز علوم زیستبومها در دانشگاه نیوساوت ولز، سال گذشته گفته بودند، در صورت تداوم تهدیدهای متوجه این حیوانات که از تغییرات آبوهوایی ناشی میشود، تعداد نوکاردکیها تا ۵۰ سال آینده ۶۶ درصد و تا سال ۲۰۷۰، ۷۳ درصد کاهش پیدا خواهد کرد. -
کشفِ ماهیِ کووید-۱۹ ماهیهای بلنی گروهی شامل بیش از ۹۰۰ گونه ماهی در سراسر جهان هستند. نام این گونهی جدید از بلنیها از انزوای هاستینگز در طول همهگیری کووید-۱۹ الهام گرفته شده است. همانطور که قلمرو کوچک این ماهیها به آبهای جزیرهی "کوکوس" (Cocos) در کاستاریکا محدود است. دانشمندان گونهی کوچک جدیدی از ماهی که اندازهی یک قرص آسپرین است کشف کردهاند و نام آن را از روی همهگیری کووید-۱۹ انتخاب کردهاند. این ماهی که "بلنی همهگیری" (pandemic blenny) نام گرفته است، در مقالهای که در مجلهی Zootaxa توسط فیل هاستینگز (Phil Hastings) دانشمند موسسهی اقیانوس شناسی اسکریپس (Scripps Institution of Oceanography) توصیف شده است. ماهیهای بلنی گروهی شامل بیش از ۹۰۰ گونه ماهی در سراسر جهان هستند. نام این گونهی جدید از بلنیها از انزوای هاستینگز در طول همهگیری کووید-۱۹ الهام گرفته شده است. همانطور که قلمرو کوچک این ماهیها به آبهای جزیرهی "کوکوس" (Cocos) در کاستاریکا محدود است. زمینها و آبهای این جزیرهی آتشفشانی که در حدود ۳۵۰ مایلی (۵۶۳ کیلومتری) ساحل کاستاریکا در اقیانوس آرام واقع شده، منطقهی طبیعی محافظت شدهای است که گونههایی که هیچ کجای جهان وجود ندارند در آن زندگی میکنند. هنگامی که مرکز اقیانوسشناسی در مارس ۲۰۲۰ به علت همهگیری بسته شد، هاستینگز تعدادی از گونههای ماهی را از موسسهی اسکریپس و همچنین موسسهی تاریخ طبیعی اسمیتسونیان (Smithsonian) با خود به خانه برد تا آنها را در تلاش برای یافتن گونههای جدید مطالعه کند. این تحقیق منجر به کشف " بلنی همهگیری" شد که نام علمی آن Coralliozetus clausus است. هاستینگز در بیانیهای گفت: یکی از کارهای لذتبخش معرفی یک گونهی جدید انتخاب نامی خاص برای آن است. من در ابتدا قصد داشتم نامی متناسب با اندازهی کوچکش بر روی آن بگذارم، اما پس از بررسی نحوهی پراکندگی محدود آن تصمیم گرفتم نام لاتین "clausus" به معنای محصور شده را به آن بدهم و هنگامی که به محدودیت خودم و دیگران در اثر همهگیری فکر کردم به آن نام "بلنی همهگیری" را دادم. هاستینگز به نیوزویک گفت: ما اطلاعات کمی در مورد این گونهی جدید داریم، زیرا تنها ۲۱ عدد از آن جمعآوری شده که قدیمیترین آن متعلق به سال ۱۹۹۳ است. تفاوت اصلی آن با سایر گونهها اندازهی کوچکش است. بزرگترین "بلنی همهگیری" شناخته شده تاکنون تنها ۱۵ میلیمتر طول دارد و نرهای بالغ ۱۲.۶ میلیمتر هستند. هاستینگز میگوید: به رغم اطلاعات کمی که داریم این گونهی جدید احتمالا مانند گونههای همخانوادهاش دوست دارد در پوستهی خالی صدف بماند. این نوع صدفها معمولا در سواحل سنگی کم عمق هستند که در آن موجهایی شدید وجود دارد. جمعآوری ماهی در این مکانها کار دشواریاست و کوچک بودن این گونه این کار را سختتر میکند و احتمالا علت کمیاب بودنش نیز همین باشد. به طور کلی یافتن این نوع "بلنی" کار دشواریست، زیرا جثهای ریز دارند و معمولا در کف اقیانوسها زندگی میکنند.
-
مرغانِ دریایی چاق زمین گیر شدند در بریتانیا نیز پسماندههای غذای انسانی باعث جذب مرغان دریایی بیشتری به خشکی شده است که معمولا در آنجا از پسماندههای «فستفود»ی که در خیابانها دور ریخته میشود، تغذیه میکنند. مرغهای آبی در بحرین برای پرواز بیش از حد چاق شدهاند، چرا که خیلی زیاد از غذاهای پسمانده انسانها را میخورند. این پرندگان سینی سینی کبسه، یک غذای عربی را میخورند که شامل مرغ تند و برنج پخته شده با روغن است. مقامات میگویند این پرندگان آنقدر به این غذا عادت کردهاند که دیگر از محل طبیعی تغذیه خود، یعنی دریا، اجتناب میکنند. در بریتانیا نیز پسماندههای غذای انسانی باعث جذب مرغان دریایی بیشتری به خشکی شده است که معمولا در آنجا از پسماندههای «فستفود»ی که در خیابانها دور ریخته میشود، تغذیه میکنند. شش سال پیش محققان دانشگاه لیورپول نتیجه گرفتند که این پرندگان با خوردن مقادیر زیادی از این غذاها به سرعت چاق میشوند. بنا به این تحقیق، این امر ممکن است به مشکلات سلامتی در این پرندگان منجر شود. عبدالله الغوبایسی، دبیر کمیته فنی شورای شهر شمال بحرین، گفت مرغان آبی چاق که در خیابانها پرسه میزنند باعث «صدمه زدن به شهرت محلات معتبر منطقه شدهاند.» او با درخواست برای مقابله با دور انداختن نامناسب غذا، گفت: «مرغان آبی دیگر نمیتوانند پرواز کنند، چون خیلی اضافه وزن دارند. ما شاهد آنها هستیم که در اطراف پرسه میزنند و مانند آن است که تازه از سر کار برای صرف نهار به خانه برگشتهاند. فقط میبینیم که از پسمانده غذاهایی نظیر کبسه و سایر غذاهای سنتی تغذیه میکنند.» او به نشریه گلف دیلی نیوز بحرین گفت: «تنها چیزی که این پرندگان کم دارند این است که خمرهای آب میوه و چندین دسر برای آنها فراهم شود.» در واقع موجودی به نام مرغ آبی وجود ندارد، بلکه آنها کاکایی شاهماهیخوار هستند، کاکاییهای رایج، که یا پشتی سیاه یا سری سیاه دارند و معمولا مرغ آبی خوانده میشوند. دامپزشکان نیز از محبوبیت تصاویر حیوانات اهلی چاق در اینستاگرام هشدار دادهاند که مالکان آنها را تشویق میکند غذایی بیش از حد به حیوانات خود دهند که سلامت آنان را به خطر میاندازد.
-
کوسههایی که در تاریکی میدرخشند کوسه بادبادکباله [کوسه کیتفین با نام علمی دالاتیاس لیشا Dalatias licha]هیچ شکارچی ندارد، از این رو صرفه داشتن و مفید بودن این شکم درخشنده استتارشده، که گمان میرود با آن میتواند خود را در مقابل پرتو ضعیف خورشید که از بالا میتابد، ضد نور کند، مشخص نیست. دانشمندان پس از انجام نخستین مطالعات آزمایشی از ساکنان اعماق دریا، از وجود کوسهای که در تاریکی میدرخشد حیرتزده شدهاند. محققانی از بلژیک و نیوزلند دریافتهاند که کوسههای بادبادکباله، دارای نقاط زیستتابی در قسمت شکم، پهلوها و بالههای پشتی هستند که با هورمونها کنترل میشوند. این نمونهها از منطقه چاتام رایز در اعماق دریا در شرق نیوزلند گردآوری شدهاند. این شکارچی ۱۸۰ سانتیمتری در حالی شناسایی شد که در حال شنا در اعماق بین ۵۰ متری تا ۱.۸ کیلومتری بود، اما متخصصان میگویند این کوسه معمولا ساکن مناطقی با عمق کمتر از ۳۰۰ متر است. این بزرگترین مهرهدار شناختهشده زیستتاب است. با این حال، کوسه بادبادکباله [کوسه کیتفین با نام علمی دالاتیاس لیشا Dalatias licha]هیچ شکارچی ندارد، از این رو صرفه داشتن و مفید بودن این شکم درخشنده استتارشده، که گمان میرود با آن میتواند خود را در مقابل پرتو ضعیف خورشید که از بالا میتابد، ضد نور کند، مشخص نیست. محققان در طراحی فرضیههای خود از مطالعات قبلی استفاده کردند که میگفت کوسه بادبادکباله با این که از کندترین و کمسرعتترین کوسهها در بین کوسههای شناخته شده است، اما گمان میرود که سرعت انفجاری بسیار بالایی در برد کوتاه داشته باشد. شواهد نشان میدهند که کوسه بادبادکباله میتواند ماهیهای با سرعت شنای بالا را به همان خوبی شکار کند که جانداران کندتر در اعماق دریا را شکار میکند. از این رو دانشمندان بر این باورند که این زیستتابی، یا برای روشن کردن کف اقیانوس در هنگام جستوجو و شکار طعمه بهکار میرود، یا روشی برای این است که کوسه بادبادکباله پنهانی و سریع به سمت طعمه نزدیک شود و با استفاده از استتار ضد نور قبل از نزدیک شدن به قدر کافی به طعمه، بتواند با سرعت به آن حمله کند. دانشمندان میگویند: «در هر دو مورد، اصل ضدنور بودن از مسیر اصلی خود منحرف شده تا به جای یک سازوکار اجتناب از شکار شدن، به عنوان ابزار شکار مورد استفاده قرار گیرد؛ همان فرضیهای که در حال حاضر برای کوسه کلوچهبُر (cookie cutter) پیشنهاد شده است.» دانشمندان میگویند این موضوع نیازمند مطالعات بیشتری روی نمونههای زنده است. این پژوهش همچنین نگاهی میاندازد به دو گونه دیگر؛ یک جفت از چراغکوسهها. این بررسی موارد استفاده از این پوست درخشان را نشان داد که با مطالعات قبلی روی سایر جانوران همخوانی داشت؛ از جمله آن که این زیستتابی برای ایجاد ارتباط استفاده میشود. محققان مینویسند: «نوربَرهای پشتی (نقاط نورانی روی بدن آبزیان)، نشانهگذاریهای پهلویی و بالههای روشنتر قسمت سینه، و گیره جفتگیری (کلاسپر)، احتمالا برای ارتباطات درون گونهای استفاده میشوند، در حالی که نور ساطع شده از قسمت شکم احتمالا برای ضدنورسازی بهکار میرود.» منبع: ایندیپندنت
-
آیا گرگها همچون سگها اهلی میشوند؟
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
آیا گرگها همچون سگها اهلی میشوند؟ تعداد کمی از حیوانات به اندازهی سگها از خودشان علاقه و وفاداری نشان میدهند، اما محققان در مطالعات جدید دریافتهاند که همان وابستگی مشابه انسان به حیوان میتواند در گرگها هم به وجود بیاید. تعداد کمی از حیوانات به اندازهی سگها از خودشان علاقه و وفاداری نشان میدهند، اما محققان در مطالعات جدید دریافتهاند که وابستگیِ مشابهِ انسان به حیوان میتواند در گرگها هم به وجود بیاید. در حالی که مطالعات پیشین درباره این موضوع نتایج مشابهی داشته است، اما در خصوص وابستگیِ میان گرگ و انسان در گذشته تحقیقاتِ کاملی انجام نشده است. در مطالعهی اخیر محققان رویکرد استانداردی اتخاذ کردند که در آن یک گروه سگ و گرگ از آغاز تولد در شرایط برابر پرورش یابند. ، سگها بین ۴۰۰۰۰ و ۱۵۰۰۰ سال پیش از نژاد گرگهایی اهلی شدند که امروزه منقرض شدهاند. محققان عقیده دارند یافتههایشان نشان میدهد کدام خصلتها از راه اهلی شدن شکل گرفتهاند و کدام خصلتها از آغاز وجود داشتند. کریستینا هانسِن ویت اخلاقشناس و نویسندهی اصلی این پژوهش از دانشگاه استکهلم در سوئد میگوید: «گرگهایی که وابستگیِ انسان-محور از خودشان نشان میدهند، احتمالا در مراحل اولیهی اهلی شدنِ سگ، مزیت انتخابی داشته اند.» در این پژوهش، واکنشها و رفتارهای ۱۲ سگ هاسکی آلاسکایی و ۱۰ گرگ خاکستری اروپایی در آزمون موقعیت عجیب بررسی شد. آزمون موقعیت عجیب یک آزمون استاندارد علمی است که در اصل در مورد کودکان به کار میرود تا وابستگی آنها را به مراقبانشان بررسی کند. از این آزمون ۲۰ سال پیش برای سگها و در این مورد برای گرگها هم استفاده شده است. سگها و گرگهایی که از ۱۰ روزهگی تا ۲۳ هفتگی توسط مراقبانِ آموزشدیده پرورش یافتهاند یک آزمایش ۱۵ دقیقهای را پشت سر گذاشتند. در این آزمایش، مراقبِ زنِ اصلیِ گرگها و سگها جایش را با زن غریبهای عوض میکرد که به اتاق آمد و رفت داشت و سعی میکرد با حیوانات از طریق بازیهای پرهیجان یا نوازش کردن ارتباط برقرار کند. گرگها نیز مانند سگها به فرد آشنا علاقهی بیشتری نشان دادند و وقت بیشتری را صرف استقبال از او و تماس فیزیکی کردند، حتی او را تا نزدیک در همراهی کردند. هانسن ویت میگوید: «بسیار واضحه که گرگها هم مثل سگها فرد آشنا رو به فرد غریبه ترجیح دادن، اما چیزی که شاید جالتترم باشه اینه که این موقعیت تاثیر خاصی روی سگها نذاشت، اما روی گرگها گذاشت.» در رفتارِ گرگها در قیاس با سگها استرس و ترس بیشتری در مواجهه با غریبهها وجود داشت، از جمله قدم زدن، قوز کردن و پایین آوردن و جمع کردن دم بین پاها. این رفتارها همزمان بود با ورود غریبه به اتاق و زمانی که غریبه و گرگ بدون حضور فرد آشنا در اتاق بودند. زمانی که فرد آشنا به اتاق بازمیگشت، از شدت این رفتارها کاسته میشد. به عبارت دیگر، اینطور به نظر میرسید که فرد آشنا به عنوان محافظ اجتماعی برای گرگها عمل میکند. دانشمندان در تلاش برای بررسی شباهتها و تفاوتهای سگها و گرگها هستند تا پیشینهی تکاملی آنها را درک کنند، اما اینطور به نظر میرسد که در خصوص پیوند با مردم، شباهتهای مهمی وجود دارد. هانسن ویت میافزاید: «فکر کنم حالا وقت مناسبی واسه فکر کردن به این ایده باشه که اگر در وابستگی انسان-محورِ موجود در رفتار گرگها دگرگونی وجود داره، این رفتار میتونه هدف بالقوهای باشه برای فشارهای گزینشی اولیه که در طول اهلی شدنِ سگها اعمال شده.» -
چرا «بیوهی سیاه» مردان را بیشتر نیش میزند؟
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
چرا «بیوهی سیاه» مردان را بیشتر نیش میزند؟ عنکبوتهای موسوم به بیوۀ سیاه بیشتر مردان را نیش میزنند، نه بخاطر کینهتوزی ذاتی نسبت به مردان بلکه به دلیل سابقهی تاریخی مردان در تخریب تصادفیِ لانهی آنها. عنکبوتهای بیوهی سیاه بدنام هستند و زهرشان بسیار قوی است، با این حال به ندرت قربانی خود را میکشند. آمار نشان میدهد برخی از بدترین نیشهای این عنکبوت، آلت تناسلی مردان را هدف قرار داده است به این دلیل که کاسهی توالت فرنگی مکان مناسبی برای تار زدن این عنکبوتها است اما امروزه که لولهکشی داخلی رایج شده و توالتهای سفریِ تمیز جایگزین توالتهای عمومی کثیف شده، تکرار این سناریوی دردناک هم کمتر شده است. نام عنکبوتهای بیوهی سیاه بد در رفته است. بخشی از این بدنامی به خاطر این است که زهر آنها 15 برابر قویتر از زهر مارهای زنگی است و بخش دیگری از این بدنامی به خاطر ظاهر آنها است: ظاهر سیاه و براق آنها در کنار شکل قرمز رنگ یک ساعت شنی در زیر شکم عنکبوت ماده نشانهای از خطر است! و اما بخش دیگر این بدنامی بخاطر اتفاق ناگوار نیش خوردن توسط این عنکبوت است. بدنامی ناعادلانهی بیوههای سیاه در واقعیت، عنکبوتهای بیوه سزاوار بدنامی ترسناکشان در ایالات متحده نیستند. بله زهر آنها قدرتمند است، زهری که به سیستم عصبی حمله کرده و میتواند برای چند ساعت یا حتی چند روز دردی باورنکردنی ایجاد کند اما این زهر به ندرت باعث مرگ قربانی میشود. نه تنها هیچ گزارشی از مرگ در اثر گزیدگی عنکبوت بیوه سیاه ثبت نشده است، بلکه در اکثر موارد گزیدگی آن حتی به مراقبت پزشکی هم نیاز ندارد. افزون بر این، عنکبوتهای سیاه مهاجم نیستند و تنها در صورتِ احساس خطر یا تخریب تارهایشان حمله میکنند. لیلی سالیوانِ گزارشگر در اپیزود جدیدی از برنامهی This American Life میگوید: «بیوهی سیاه معمولاً یک عنکبوت بسیار خجالتی است. دانشمندان حتی آزمایشاتی روی این عنکبوت انجام دادند. آنها به این عنکبوت سیخونک زدند و آن را به نیش زدن تحریک کردند. این عنکبوت در واکنش به این تحریک، نخست به روشهای دفاعی دیگر روی آورد، یعنی تلاش کرد فرار کند یا خودش را به اندازهی یک توپ کوچک جمع کند. گاهیاوقات به سمت خطر تار پرتاب میکرد تا برای فرار تلاش کند. نیش زدن آخرین مفر اوست.» بیوههای سیاه به نامشان ادای دین میکنند بیوههای سیاه دقیقا متناسب با نامی که دارند، بیشتر مردان را نیش میزنند، نه بخاطر کینهی ذاتی نسبت به مردان بلکه به این دلیل که مردان در تخریب تصادفیِ لانهی آنها سابقهی تاریخی دارند. بیوههای سیاه معمولاً در مکانهای تاریک تار میتنند: انباریها، تودههای هیزم، گاراژها، زیر عرشه و توالتهای عمومی؛ یعنی مکانهایی که مردان بیشتر از زنان در آنها رفت و آمد دارند. توالتهای فرنگی عمومی خطرناکترین جاست. همانطور که کِلسی پاجِت گزارشگر علمی و پارکبان سابق در برنامهی This American Life نقل کرده است: «عنکبوتهای بیوهی سیاه ... از مکانهای تاریک و نزدیک به زمین لذت میبرند. آنها علاقهی خاصی به تار تنیدن میان دو شیء دارند. حشرات مکانهای بدبو را دوست دارند (مگسهای توالتهای عمومی را تصور کنید) چون منبع غذایی خوبی برای آنها فراهم میکند و برای رسیدن به یک مادهی بدبو، چه جایی بهتر از کاسهی توالت؟ پس تصور کنید. دههی 1950 است، شما مرد هستید و وارد یک توالت عمومی میشوید. در این حالت شما دقیقا در حال خراب کردن لانۀ عنکبوت هستید. عنکبوت بیوهی سیاه با اینکه معمولاً غیرتهاجمی است حالا به طور غریزی به سمت عامل خطر حمله میکند و به آن نیش میزند؛ و این یعنی به احتمال زیاد این نیش نقطۀ بسیار حساسی از بدن را هدف قرار میدهد!» آمار دهههای پیش این روایت ترسناک را تایید میکند. همانطور که پاجت در تحقیقات خود کشف کرده است، بیشترین قربانی نیش این عنکبوت آلت تناسلی مردان بوده است. امروزه که لولهکشی داخلی خانهها رایج شده و توالتهای سفریِ تمیز جایگزین توالتهای کثیف عمومی شده، تکرار این سناریوی دردناک هم نادر شده است اما توهم آن همچنان به قوت خود باقیست، پس: هرگز برای اجابت مزاج به توالت فرنگی عمومی نروید مگر اینکه ضرورت داشته باشد. -
رنگهای شگفتانگیز حیوانات چه معنایی دارند؟
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
رنگهای شگفتانگیز حیوانات چه معنایی دارند؟ گاهی در لابهلای رنگهای خاکستری و سبزرنگ خاک و شاخ و برگ درختان، به حیواناتی با رنگهای جذاب و متفاوت برمیخوریم که به شدت جلب توجه میکنند. اما رنگها در دنیای حیوانات معانی و کاربردهای بسیار متفاوت و متنوعی دارند؛ گاهی برای جذب جفت هستند و گاهی برعکس برای دور کردن حیوانات شکارچی. رنگ قرمز خونین و براق کاردینال نر شمالی (Cardinalis cardinalis) سیگنالی برای جذب جفت است. در قورباغههای سمی توتفرنگی (Oophaga pumilio) وجود رنگ قرمز نشانهی هشداردهندهای است که میگوید از من فاصله بگیرید وگرنه سم قدرتمند و کشندهام را قورت میدهید. زاخاری اِمبِرتس زیستشناس تکاملی و همکارش جان وِینز به این پرسش فکر کردند که چه چیزی باعث میشود رنگهای مشابه با چنین اهداف مختلفی در حیوانات مختلف تکامل یابد. آنها ۱۸۲۴ گونه از مهرهداران خشکی را بررسی کردند و رنگآمیزی آنها را به دو دستهی «بیا اینجا» و «دور شو» طبقهبندی کردند و میان این دو گروه وجه مشترکی یافتند. حیواناتِ «بیا اینجا» از قبیل پرندگان و مارمولکها از اجداد روز-زی یا فعال در طول روز تکامل یافتهاند و حیوانات «دور شو» از قبیل مارها و دوزیستها از اجداد شبزی. امبرتس میگوید: «ویژگیهایی که ما امروزه در گونهها میبینیم میتواند نتیجهی سابقهی تکاملی آنها باشد. ما به دنبال همین الگوهای تکاملی بودیم بنابراین دو تحلیل جداگانه انجام دادیم. یک تحلیل به فعالیت روز-شب کنونی آنها و یک تحلیل به فعالیت روز-شب اجداد آنها اختصاص داشت». محققان میان فعالیت روز و شب و رنگآمیزی کنونی حیوانات هیچ ارتباطی پیدا نکردند اما در عوض دریافتند که این ارتباط کاملاً اجدادی است و در گذشتۀ بسیار دور وجود داشته است؛ ارتباطی که به نظر میرسد در تمام مهرهداران زمینی که تکاملشان به حدود ۳۵۰ میلیون سال پیش بازمیگردد یافت میشود. وینز میگوید: «مهم نیست یک گونه چگونه رنگ تولید میکند. روش پرنده با مارمولک در نحوهی ایجاد رنگ قرمز متفاوت است، اما الگوی کلی فعالیت روز-شب همچنان اثربخش است.» بر اساس تحلیل محققان، بیشتر اجداد حیواناتی که آنها مطالعه کردند در آغاز ساده بوده و رنگ بیروحی داشتند و به مرور زمان رنگهایشان تکامل یافته و سرزنده شده است. بیشتر این حیوانات اکنون در زیستگاههایی زندگی میکنند که رنگهای درخشان در آنها برجسته است و به چشم میآید. منطقیترین توضیح این است که حیوانات خوشرنگتر توانایی بقاء بیشتری دارند و مادهی ژنتیکیشان را به نسلهای ادامهدهندهی این مد منتقل میکنند. رنگهای تحلیلشده قرمز، نارنجی، زرد، بنفش و آبی بود و محققان دریافتند برای تمامی رنگها به جز آبی، رنگآمیزی بین سیگنال جنسی و هشدار به طور کاملاً مساوی تقسیم میشد، اما دلیل آن فعلاً مشخص نیست. امبرت میگوید: «جالب است که از برخی رنگها از قبیل قرمز، نارنجی و زرد با فرکانس مشابه، هم به عنوان راهی برای دوری از شکارچیان و هم به عنوان راهی برای جذب جفت استفاده شده است. از طرف دیگر، رنگآمیزی آبی بیش از بقیه با جفتگیری ارتباط داشت و کمتر باعث دوری حیوانات شکارچی میشده است.» رنگآمیزی حیوانات روز-زی منطقی است: یک حیوان زرق و برقدار در روشنایی روز قابلرویت از سوی حیوانات دیگر است، از جمله جفتهای بالقوه. درست است که این رنگهای خاص آنها را برای شکارچیان به اهداف بزرگتری هم تبدیل میکند، اما به نظر میرسد توانایی جفتیابی و بازتولید مهمتر از خورده نشدن است. رنگ مادههای این گونهها در قیاس با نرها بی زرق و برق و بیروح است، بنابراین آنها بهتر میتوانند از چشم شکارچیان پنهان شوند و برای تولید مثل زنده بمانند. اما حیوانات شبزی در تاریکی جست و خیز و تجسس میکنند. اگر مار ماده نتواند مار نر شبزی را ببنید، برای سیگنالدهی جنسی رنگ زرق و برقدار چه فایدهای برای او دارد؟ وینز میگوید: «رنگهای هشداردهنده حتی در گونههای بدون چشم هم تکامل یافته است. اینکه آیا بیشتر مارها یا دوزیستان میتوانند رنگها را ببینند هنوز شکبرانگیز است، بنابراین از رنگهای روشن آنها به طور کلی برای سیگنالدهی به شکارچیان استفاده میشود تا اعضای همان گونه.» محققان عقیده دارند شاید دلیلِ تکاملِ رنگآمیزی این باشد که به شکارچیان روز هشدار دهد از حیوان خفتهای که به طور تصادفی میبینند فاصله بگیرند. تحقیقات آتی جزئیات بیشتر را آشکار خواهد کرد. محققان امید دارند در زمینهی تکامل رنگهای روشن تحقیقات عمیقتری انجام دهند تا ببینند آیا عملکرد آنها به مرور زمان تغییر کرده است یا نه. در حال حاضر، چیزی که میدانیم این است که کنکاش در تاریخ تکاملیِ خصوصیاتِ حیوانات الگوهایی را آشکار میکند که امروزه دیگر رایج نیستند. تحقیقات این تیم در مجلهی Evolution منتشر شده است. -
(عکس) کشف یک پستاندار حشره خوار خطرناک در بریتانیا
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
(عکس) کشف یک پستاندار حشره خوار خطرناک در بریتانیا پس از انتشار پستی در شبکههای اجتماعی که منجر به کشف این حیوان شد، حشرهخوار دندان سفید بزرگ به اولین گونه جدید کشف شده پستاندار در بریتانیا در یک قرن گذشته تبدیل شد. انتشار یک تصویر در فیسبوک از حیوانی که توسط یک گربه شکار شده بود، منجر به شناسایی اولین پستاندار غیر بومی بریتانیا شد که از دهه ۱۹۲۰ در بریتانیا سکونت دارد. پیش از این هرگز یک حشرهخوار دندان سفید بزرگ در سرزمین اصلی بریتانیا یافت نشده بود. حشرهخوار دندان سفید بزرگ به اولین گونه جدید از پستانداران تبدیل میشود که طی یک قرن اخیر در بریتانیا کشف شده است و بومشناسان نگرانند که این گونه، جانوران دیگر از نوع خود را تهدید کند. پس از انتشار پستی در شبکههای اجتماعی که منجر به کشف این حیوان شد، حشرهخوار دندان سفید بزرگ به اولین گونه جدید کشف شده پستاندار در بریتانیا در یک قرن گذشته تبدیل شد. با این حال، بومشناسان نگرانند که این حیوان جمعیت "حشره خوارهای کوتوله" (pygmy shrews) بریتانیایی را از بین ببرد. مشابه اتفاقی که در ایرلند اتفاق افتاد، جایی که حشرهخوارها برای اولین بار در سال ۲۰۰۷ در آن ظاهر شدند. ملیسا یانگ (Melissa Young)، یکی از مدیران بازاریابی دیجیتال در ساندرلند، تصاویری از این حشرهخوار جدید که توسط گربهاش در گاراژ شکار شده بود، منتشر کرد که منجر به کشف آن توسط یان باند (Ian Bond)، بومشناس شد. آزمایشهای انجامشده توسط متخصصان انجمن پستانداران بریتانیا تایید میکند که این یک حشرهخوار دندان سفید بزرگ است که در غرب قاره اروپا، گرنزی، آلدرنی و هرم و همچنین بخش کوچکی از شمال آفریقا یافت میشود. ملیسا یانگ میگوید که از اینکه حیات وحش نزدیک به خانه او میتواند به این کشف جدید منجر شود شگفت زده شده است. یانگ توضیح میدهد: من همیشه گربههایم را در داخل خانه نگه داشتهام تا تاثیر آنها بر حیات وحش را کاهش دهم، بنابراین وقتی آنها به طور مرتب شروع به شکار حشرهخوارها کردند واقعاً شگفتزده شدم. خانم یانگ گفت خوشبختانه، بیشتر آنها توانستند بدون اینکه آسیبی ببینند، فرار کنند، اما مطالعه آن دستهای که موفق به فرار نشدند، منجر به این کشف ارزشمند شد. حیات وحش نزدیک به محل زندگی شما شگفتانگیز است و من از ایان به خاطر مشاهدات و راهنماییهایش سپاسگزارم که باعث شد نگاه دقیقتری به چیزی بیندازیم که بیشتر مردم توجهی به آن ندارند. یان باند، بوم شناس، میگوید که توجه او به این حشرهخوار سفید دندان از آن جهت جلب شد که سری متمایز و شبیه به یک شخصیت متعلق به برنامه تلویزیونی کودکان داشته است. خانم یانگ پس از تماس با آقای باند، این مورد مشکوک را در فریزر خود نگه داشت تا آزمایشات بیشتری انجام شود. آزمایش دیانای تایید کرد که این یک حشرهخوار دندان سفید بزرگ است. آلن مکدویت (Allan McDevitt)، میگوید که جای تعجب نیست که حشرهخوار دندان سفید بزرگ پس از شناسایی شدن در ایرلند بیش از یک دهه پیش، اکنون به سرزمین اصلی بریتانیا راه یافته باشد. آقای مکدویت میگوید: این یک پیشرفت نگرانکننده است، زیرا این حشرهخوار مهاجم به وضوح با ناپدید شدن محلی کوتولههای بومی در ایرلند مرتبط بوده است. مشخص شده که این پستاندار در جزایر دیگر با سایر گونههای حشرهخوار رقابت میکند، بنابراین ضروری است که پراکندگی و اثرات بالقوه آن بر روی گونههای دیگر به سرعت ارزیابی شود. منبع: خبرگزاری ایسنا -
لیست غذاهای میلیاردی حیوانات باغ وحش تهران
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
لیست غذاهای میلیاردی حیوانات باغ وحش تهران میزان غذای هر حیوان مشخص است. قرار نیست اینجا حیوانات پرخوری کنند و چاق شوند. حیوانات در طبیعت هم با استاندارد خاصی غذا میخورند. بیش از ۵۰۰ حیوان در باغوحش ارم نگهداری میشوند که هرکدام رژیم غذایی جداگانه و البته خوراکهای متفاوتی دارند. مدیر باغوحش ارم میگوید این حیوانات ماهانه بیش از یک میلیارد تومان غذا میخورند که همهشان تازه و دارای بالاترین کیفیت است. با مدیر باغوحش همراه شدیم تا ببینیم این حیوانات چه میخورند. چرخه زندگی حیوانات به دو غریزه اساسی وابسته است، تولیدمثل و غذا. پرویز قندالی، مدیر باغوحش ارم، در این خصوص میگوید: «غذا یکی از مهمترین دغدغههای ما در باغوحش ارم است. تغذیه مناسب حیوانات، علاوه بر اینکه از بروز بیمارهای حیوانات جلوگیری میکند، موجب طولعمر بیشتر حیوانات نیز میشود. شیر یکی از حیواناتی است که عمر آن در طبیعت چیزی بین ۱۶ تا ۱۸ سال است، اما در باغوحش میتواند تا ۲۵ سال هم زندگی کند؛ نمونهاش را در این باغوحش داشتهایم.» قندالی در پاسخ به این سؤال که آیا حیوانات در ساعات مشخصی تغذیه میشوند، میگوید: «به حیوانات وحشی و گوشتخوار، مثل شیر و ببر و...، یک روز در میان غذا داده میشود. غذای اصلی آنها هم گوشت تازه گوساله است که از کشتارگاه تهیه میکنیم و شناسه سلامت دارند.» او ادامه میدهد: «میزان غذای هر حیوان مشخص است. قرار نیست اینجا حیوانات پرخوری کنند و چاق شوند. حیوانات در طبیعت هم با استاندارد خاصی غذا میخورند. حیوانات درنده با توجه به فیزیک و رژیم غذاییشان و بهاینعلت که در طبیعت نیز هرروز شکار نمیکنند، نیازی به تغذیه روزانه ندارند. این حیوانات بعد از هر شکار نیازمند زمان هستند تا بتوانند غذا را هضم کنند.» پرخورترین حیوان تهران مدیر باغوحش ارم پرخورترین حیوان را فیل معرفی میکند و میگوید: «پرخورترین حیوان باغوحش ما فیل است که روزانه ۳۰۰ کیلوگرم یونجه و میوه مصرف میکند.» قندالی در ادامه نکات جالبی از نحوه تغذیه خزندگان برای ما میگوید: «غذای خزندگانی مانند مار، به دلیل اینکه زندهخوار هستند، موش و خرگوش است. برای همین در زمانهای مشخصی این حیوانات را در محل نگهداریشان رها میکنیم. این حیوانات نیز نیاز به غذادهی روزانه ندارند. روند هضم غذا در بدن این حیوانات خیلی کند است و به همین دلیل، خزندگان جزو حیوانات کمخوراک در باغوحش هستند.» صبحانه بهوقت باغوحش مدیر باغوحش ارم در ادامه با اشاره به چند و، چون تغذیه سایر حیوانات میگوید: «حیوانات غیردرنده و گیاهخوار عموماً باید هرروز تغذیه شوند. ما هرروز ساعت ۹:۳۰ با انواع و اقسام سبزیها و میوههای تازه از این حیوانات پذیرایی میکنیم.» قندالی میگوید: «در مورد تغذیه حیوانات هیچ نکته مخفیای نداریم، چراکه بهترین سبزیها و میوههای تازه را برای تغذیه حیوانات باغوحش خریداری میکنیم. انواع سبزیها، فلفل دلمهای، هویج، نارنگی، موز، سیب، کاهو و کلم از جمله خریدهای هفتگی ماست که روزهای یکشنبه و چهارشنبه انجام میشود. علاوه بر این، برخی گونهها نیازمند غذاهایی مانند عسل، ماهی قزلآلا و خرما هستند که آنها نیز خریداری میشود.» تخلیه بار خوراک حیوانات باغوحش باغ زایمان حیوانات مدیر باغوحش ارم با اشاره بهضرورت توسعه فضای باغوحش میگوید: «طبق برنامهریزیها، بنا داریم در ضلع جنوب غربی حدود ۴ هکتار به فضای باغوحش اضافه کنیم. الآن مساحت باغوحش ۶ هکتار است که با توجه به تعدد گونههای جانوری، نیازمند افزودن فضا هستیم. در سال گذشته ۲۲ گونه جانوری در باغوحش زایمان کردند که نشان از شرایط مناسب نگهداری از این حیوانات در باغوحش است.» حیوانات پولخور! قندالی در ادامه با اشاره به هزینههای هنگفت نگهداری از حیوانات در باغوحش ارم میگوید: «ماهانه حدود یک میلیارد تومان هزینه تغذیه حیوانات است. این غیر از هزینههای دامپزشکی، حقوق کارکنان و... است. بعد از کرونا، خوشبختانه شرایط کمی بهتر شده است و میتوانیم با درآمد بلیتفروشی هزینهها را مدیریت کنیم. علاوه بر این، توسعه و نگهداری از قفس حیوانات بسیار هزینهبر است. برای مثال، سال گذشته و بعد از تولد «مایسا»، بچهفیل باغوحش، حدود یک میلیارد تومان برای توسعه و جداسازی فضا هزینه کردیم تا بچهفیل بازیگوش در آرامش زندگی کند.» مدیر باغوحش ارم به پایش غذا خوردن حیوانات اشاره میکند و میگوید: «غذا نخوردن و بیمیلی حیوانات بسیار مهم است. چون در این صورت مراقبان حیوانات متوجه وضعیت سلامت حیوان میشوند.» به حیوانات غذا ندهید، برق شما را میگیرد به حیوانات غذا ندهید. این جمله پرتکراری است که در تابلوهای مختلفی در نقاط مختلف باغوحش ارم نصب شده است، اما برخی بازدیدکنندگان دوست دارند از غذاهایی که همراهشان است به حیوانات بدهند. قاعدتاً حیوانات چیپس، پفک و یا نوشابه نمیخورند، اما بازهم بازدیدکنندگان اصرار دارند به حیوانات خوراکی خارج از رژیم غذاییشان بدهند. قندالی با اشاره به بیتوجهی برخی بازدیدکنندگان به تغذیه حیوانات میگوید: «حقیقت این است که ما نیازمند آموزش نحوه ارتباط با حیوانات هستیم. دیدن غذا خوردن حیوانات یکی از صحنههای جالبتوجه در طبیعت است، اما هرکدام از این حیوانات با صرف هزینههای گزاف، رژیم غذایی مشخصی دارند تا دچار بیماری نشوند. برخی غذاهایی که ما مصرف میکنیم اصولاً برای حیوانات مضر است.» او ادامه میدهد: «متأسفانه برخی بازدیدکنندگان از خوراکیهای همراهشان به حیوانات میدهند که ممکن است حیوانات را دچار مشکل کند. برای همین مجبور شدهایم فاصله زیادی میان محل بازدیدکنندگان با حیوانات ایجاد کنیم و حفاظ برقی برای قفس حیوانات بگذاریم که به بازدیدکنندگان نزدیک نشوند، چون شاهد مواردی بودهایم که مجبور به اتخاذ این تدابیر و اقدامات شدهایم؛ مثلا یک نفر سعی داشت سیگارش را روی خرطوم فیل خاموش کند یا برخی از بازدیدکنندگان لای میوهها اشیاء تیز میگذاشتند تا حیوان بخورد.» پارک جانورشناسی باغوحش را «پارک جانورشناسی» هم میگویند که معمولاً در آن حیوانات اهلی و وحشی را در شرایط مشابه و طبیعی نگهداری میکنند. قندالی در مورد ضرورت وجود باغوحشها و انتقاداتی که در خصوص نگهداری از حیوانات در این محیطها مطرح است، میگوید: «واقعیت این است که امروز تقریباً هیچگونه جانوری مگر در موارد استثنا و برای حفاظت از انقراض و ... از طبیعت به باغوحشها منتقل نمیشود.» مدیر باغوحش ارم میگوید: «ما هیچ حیوانی را از طبیعت به باغوحش نمیآوریم و یکی از اصول باغوحش نیز همین است. تمام حیوانات باغوحش یا از باغوحشهای اروپا به اینجا منتقل شدهاندو یا حیواناتی بودهاند که دیگر قابل بازگشت به طبیعت نبودهاند. در باغوحش ارم حدود ۶۰ درصد حیوانات بومی و ۴۰ درصد غیربومی هستند. ما در اینجا بیش از ۱۱۰ گونه جانوری و بیش از ۵۰۰ حیوان داریم.» منبع: همشهری -
۱۰ میلیون قطعه میکروپلاستیکی که نهنگها میخورند!
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
۱۰ میلیون قطعه میکروپلاستیکی که نهنگها میخورند! نهنگهای بالهآبی که هم از کریل و هم از ماهی تغذیه میکنند نیز روزانه سه تا ۱۰ میلیون قطعه میکروپلاستیک میخورند. ساووکا میگوید که نرخ مصرف میکروپلاستیک در نهنگهایی که در مناطق آلودهتر مانند دریای مدیترانه شنا میکنند از این نیز بالاتر است. تحقیقات نشان میدهد که نهنگها روزانه ۱۰ میلیون قطعه میکروپلاستیک میخورند. به گزارش فیز، دانشمندان دانشگاه "استنفورد" دریافتند که بزرگترین حیوانات زنده زمین، مقادیر زیادی از کوچکترین ذرات پلاستیک را میبلعند. این مطالعه که در مجله "Nature Communications" منتشر شده است، بر روی نهنگهای باله آبی و گوژپشت تمرکز داشته و مصرف قطعات پلاستیکی که از چند دانه شن کوچکتر هستند و معمولاً میکروپلاستیک نامیده میشوند را در آنها مورد بررسی قرار داده است. نویسندگان این مقاله دادههای مربوط به غلظت میکروپلاستیک در سطح و اعماق آبهای سواحل کالیفرنیا را با آمار دقیقی از جایی که صدها نهنگ حامل دستگاههای ردیاب برای جستجوی غذا بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ در آن شنا میکردند، ترکیب کردند. آنها دریافتند که نهنگها به طور عمده ۵۰ تا ۲۵۰ متر زیر سطح آب تغذیه میکنند، عمقی که بالاترین غلظت میکروپلاستیک در آبهای آزاد را دارد. نهنگ آبی که بزرگترین جانور این سیاره است، بیشترین پلاستیک را مصرف میکند. این پستاندار تقریباً ۱۰ میلیون قطعه پلاستیک مصرف میکند در حالی که غذای آن متشکل از حیواناتی همچون میگو است. متیو ساووکا (Matthew Savoca)، از نویسندگان این مطالعه و محقق فوقدکتری از آزمایشگاه دریایی هاپکینز در دانشگاه استفورد میگوید: این حیوانات نسبت به آنچه براساس جثه بزرگشان انتظار میرود در زنجیره غذایی پایینتر قرار دارند که باعث میشود آنها به مناطقی که پلاستیک در آب وجود دارد، نزدیکتر شوند. نهنگهای گوژپشت که عمدتاً از ماهیهایی مانند شاه ماهی و آنچوی تغذیه میکنند، حدود ۲۰۰ هزار قطعه میکروپلاستیک در روز مصرف میکنند، در حالی که آن دسته از نهنگهایی که از سختپوستانی موسوم به کریل تغذیه میکنند، دستکم یک میلیون قطعه در روز میبلعند. نهنگهای بالهآبی که هم از کریل و هم از ماهی تغذیه میکنند نیز روزانه سه تا ۱۰ میلیون قطعه میکروپلاستیک میخورند. ساووکا میگوید که نرخ مصرف میکروپلاستیک در نهنگهایی که در مناطق آلودهتر مانند دریای مدیترانه شنا میکنند از این نیز بالاتر است. نویسندگان این مقاله دریافتند که تقریباً تمام میکروپلاستیکهایی که نهنگها مصرف میکنند از طعمههایشان وارد بدن آنها میشود و نه از حجم عظیمی از آب دریا که این نهنگها برای شکار دستههایی از کریل و ماهیهای کوچک میبلعند. شیرل کاهانه راپورت (Shirel Kahane-Rapport)، سرپرست این تیم تحقیقاتی که به عنوان دانشجوی دکترا بر روی این تحقیق کار کرده است، میگوید: این یک کشف نگرانکننده است، زیرا نشان میدهد که نهنگها ممکن است مواد غذایی مورد نیاز برای رشد خود را دریافت نکنند. او افزود: ما به تحقیقات بیشتری نیاز داریم تا بفهمیم آیا کریلهایی که میکروپلاستیک مصرف میکنند روغن کمتری دارند یا خیر و آیا ممکن است ماهیها گوشت و چربی کمتری داشته باشند و همه آنها با خوردن میکروپلاستیک تصور کنند که سیر شدهاند. اگر این فرضیه درست باشد، بدان معناست که هر بار تغذیه انرژیبر نهنگ ممکن است کالری کمتری برای او فراهم کند. هزینهای که یک جانور به اندازه یک تریلر ۱۸چرخ نمیتواند از عهده آن بر بیاید. کاهانه راپورت که در این زمینه فعالیت میکند، میگوید: اگر طعمهها با مواد مغذی همراه نباشند، وقت آنها تلف میشود، زیرا آنها چیزی خوردهاند که اساسا زباله است. نگهبانان تغییرات محیطی این تحقیقات مبتنی بر بیش از یک دهه جمعآوری و تجزیه و تحلیل داده است که از طریق آن محققان به سوالات به ظاهر ساده، اما اساسی پاسخ دادهاند، مانند اینکه نهنگها چقدر غذا میخورند، چگونه تغذیه میکنند، چرا تا یک اندازه مشخص بزرگ میشوند و قلب آنها تا چه حد آرام میتپد. آنها از طیف وسیعی از فناوریها، از جمله پهپادها و دستگاههای مملو از حسگر معروف به برچسبهای بیولوژیکی استفاده میکنند و آنها را برای جمعآوری اطلاعات حرکتی و فیزیولوژیکی به نهنگها متصل میکند. آنها از قایقهای تحقیقاتی کوچک نیز استفاده میکنند و پژواکهایی ایجاد میکنند که با استفاده از آن امواج صوتی برای ترسیم عمق و تراکم ماهیها و کریلهای نزدیک به محل تغذیه نهنگها مورد استفاده قرار میگیرد. نهنگها در مصرف پلاستیک تنها نیستند. این آلودگی اولین بار ۵۰ سال پیش در شبکههای غذایی دریایی گزارش شد و اکنون در دستکم ۱۰۰۰ گونه یافت شده است. ساووکا میگوید: نگرانی منحصر به فرد در مورد نهنگها به این علت است که مقادیری تا این حد زیاد پلاستیک مصرف میکنند. جرمی گلدبوگن (Goldbogen)، از نویسندگان این مطالعه میگوید: نهنگهای بیدندان برای تصفیه مقادیر زیادی از آب اقیانوسها تکامل یافتهاند، بنابراین آنها نگهبانان تغییرات محیطی از جمله آلودگیهایی مانند میکروپلاستیکها هستند. دانشمندان همچنان به بررسی این موضوع خواهند پرداخت که چه بر سر میکروپلاستیکهای بلعیده شده توسط نهنگها میآید. کاهان راپورت میگوید: ممکن است میکروپلاستیکها دیوارههای معده آنها را خراش دهد. میتواند وارد جریان خون شود، یا از بدن حیوان خارج شود. ما هنوز نمیدانیم. از صفحات الک مانند درون دهان نهنگها برای توسعه سیستمهای بهتر برای فیلتر کردن قطعات پلاستیکی و سایر مواد ناخواسته در محیطهای صنعتی، مانند تصفیه خانههای فاضلاب الهام گرفته میشود. گلدبوگن گفت: این نتایج جدید گام مهمی به سوی درک اثرات بالقوه شیمیایی و فیزیولوژیکی میکروپلاستیکها بر نهنگها و سایر حیوانات بزرگی است که دارای این صفحات الک مانند هستند. -
یک هشدار جدی درباره بچه یوز ایرانی؛ پیروز را در طبیعت رها نکنید!
ШHłTΞ ШФŁŦ پاسخی ارسال کرد برای یک موضوع در گل ، گیاه و حیوانات
یک هشدار جدی درباره بچه یوز ایرانی؛ پیروز را در طبیعت رها نکنید! نه تنها «پیروز» امکان رهاسازی در طبیعت را ندارد بلکه به نظر من نسل بعد از «پیروز» نیز شاید این امکان را نداشته باشد. شاید بتوان از نسلهای بعدی آنها را در طبیعت رها کرد. در پی اظهار نظر رییس سازمان حفاظت محیط زیست مبنی بر تلاش برای درندهخو کردن «پیروز» (توله یوز آسیایی) و رهاسازی آن در منطقه توران، یک کارشناس اکولوژی و مدیریت حیات وحش گفت: «پیروز» در شرایط دستی بزرگ شده و رهاسازی آن در طبیعت و یا تلاش برای درندهخو کردن آن اشتباه و ۱۰۰ درصد غیرممکن است. علی سلاجقه - رئیس سازمان حفاظت محیط زیست - در حاشیه جلسه هیات دولت گفته بود: «پیروز» شرایط خوبی دارد، اما باید جنگنده شود که امیدواریم یک روز در منطقه توران رهایش کنیم تا در شرایط طبیعی قرار گیرد و به خوی درندگی برسد. عبداله سالاری - کارشناس اکولوژی و مدیریت حیات وحش درباره رهاسازی پیروز در طبیعت اظهار کرد: به نظر من منظور آقای سلاجقه رهاسازی پیروز در توران بود و نه در طبیعت چراکه پیروز بهصورت دستی بزرگ شده است و امکان آزادسازی و رهاسازی در طبیعت را به هیچوجه ندارد. وی افزود: نه تنها «پیروز» امکان رهاسازی در طبیعت را ندارد بلکه به نظر من نسل بعد از «پیروز» نیز شاید این امکان را نداشته باشد. شاید بتوان از نسلهای بعدی آنها را در طبیعت رها کرد. سالاری درباره انتقال «پیروز» به توران گفت: انتقال پیروز به منطقه توران در محوطه فنسکشی کنار ایران و فیروز - مادر و پدرش - در صورت فراهم کردن امکانات، تسهیلات، دامپزشک و جایگاه مناسب کار خوبی است چراکه توران زیستگاه یوز آسیایی است. این کارشناس اکولوژی و مدیریت حیات وحش درباره ایجاد خوی درندگی در «پیروز» اظهار کرد: پیروز در شرایط دستی توسط آقای علیرضا شهرداری در حال بزرگ شدن است و با انسان آمیخته شده است همچنین برای استفاده از این گونه به جهت نسلکشی در آینده نیاز است که «پیروز» دستی بماند. در نتیجه نیاز به پیدا کردن خوی درندگی ندارد. به عنوان نمونه برای گرفتن خون از پیروز نمیتوان او را هر دفعه بیهوش کرد و بههوش آورد بهویژه در شرایطی که این گونه با خطر ریسک بالا مواجه است. پیروز باید با امکانات و بهگونهای آموزش دیده باشد که خود برای نمونهبرداری یا عکسبرداری به انسان نزدیک شود. سالاری در پایان خاطرنشان کرد: رهاسازی «پیروز» در طبیعت و یا تلاش برای درندهخو شدن آن اشتباه و ۱۰۰ درصد غیرممکن است. شاید از نسلهای بعد از «پیروز» بتوانیم شروع به فکر کردن و برنامهریزی جهت رهاسازی این گونه در طبیعت کنیم. منبع: خبرگزاری ایسنا