فندق ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 12 ساعت قبل، Ufo گفته است: در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند در آن نفس كه بميرم در آرزوي تو باشم بدان اميد دهم جان كه خاك كوي تو باشم 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
فندق ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 12 ساعت قبل، Ufo گفته است: تا نقش خیال دوست با ماست ما را همه عمر خود تماشاست تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش 6 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
فندق ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 12 ساعت قبل، Ufo گفته است: تو را در دلبری دستی تمامست مرا در بیدلی درد و سقامست تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
فندق ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 10 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: غم زیردستان بخور زینهار بترس از زبردستی روزگار نصیحت که خالی بود از غرض چو داروی تلخ است، دفع مرض ضعف پیری فکند بی جگران را از پای دل چو افتاد قوی ٬ پشت دوتا شمشیر است 7 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 هم اکنون، فندق گفته است: ضعف پیری فکند بی جگران را از پای دل چو افتاد قوی ٬ پشت دوتا شمشیر است اسبت بتازون، شب هم میاد 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 10 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 2 ساعت قبل، فندق گفته است: تـا کـه نـامـی شدم از نام نبردم سودی گـر نـمـردم مـن و ایـن گـوشـه گـمـنامیها آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 10 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 2 ساعت قبل، فندق گفته است: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند داديم ز كف نقد جواني و دريغا چيزي به جز از حيرت و حسرت نستانديم 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 10 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 2 ساعت قبل، حسین138 گفته است: غم زیردستان بخور زینهار بترس از زبردستی روزگار نصیحت که خالی بود از غرض چو داروی تلخ است، دفع مرض ضرب شمشیر تو را نازم که در هر ضربتی جان سلمان را حیات جاودانی می دهد 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 5 ساعت قبل، فندق گفته است: ضعف پیری فکند بی جگران را از پای دل چو افتاد قوی ٬ پشت دوتا شمشیر است دگر بار، دگر بار ز زنجیر بجستم از این بند و از این دام زبون گیر بجستم فلک پیر دوتایی، پر از سحر و دعایی ب اقبال جوان تو از این پیر بجستم شب و روز دویدم ز شب و روز بریدم وز این چرخ بپرسید که چون تیر بجستم 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 3 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است: ضرب شمشیر تو را نازم که در هر ضربتی جان سلمان را حیات جاودانی می دهد باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان کز رخ ان شاه جهان فرخ و فرخنده شدم 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 10 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 7 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: باش چو شطرنج روان خامش و خود جمله زبان کز رخ ان شاه جهان فرخ و فرخنده شدم من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 ب سر سبز تو ای سرو ک گر خاک شوم ناز از سر بنه و سایه بز این خاک انداز 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 18 دقیقه قبل، نیلوفرآبی گفته است: من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
fereshte A ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 در ۱۴۰۲/۶/۱۹ در 17:48، نیلوفرآبی گفته است: ضرب شمشیر تو را نازم که در هر ضربتی جان سلمان را حیات جاودانی می دهد دل به نگاه اولین گشت شکار چشم تو زخم دگر چه میزنی صید به خون تپیده را 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
fereshte A ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 در ۱۴۰۲/۶/۱۹ در 23:26، حسین138 گفته است: چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون نیازارم ز خود هرگز دلی را که می ترسم در او جای تو باشد 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
fereshte A ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 در ۱۴۰۲/۶/۱۹ در 23:18، حسین138 گفته است: ب سر سبز تو ای سرو ک گر خاک شوم ناز از سر بنه و سایه بز این خاک انداز زهر اجل چشیدهام تلخی مرگ دیدهام تا ز لبت شنیدهام قصهٔ ناشنیده را 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
fereshte A ارسال شده در 10 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آذر، 2023 در ۱۴۰۲/۶/۱۹ در 22:06، نیلوفرآبی گفته است: من آن پیرم که شیران را به بازی برنمیگیرم تو آهو وش چنان شوخی که با من می کنی بازی یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را 1 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 11 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، 2023 11 ساعت قبل، fereshte A گفته است: یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را آخر به اسارت دل حسرت زده خو کرد شادم که دگر یاد گریز از قفسم نیست 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 11 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آذر، 2023 13 ساعت قبل، حسین138 گفته است: چه دانستم که این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد، دو چشمم را کند جیحون نیست دلداری که دلداری کند نیست غم خواری که غم خواری کند 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 12 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، 2023 هم اکنون، نیلوفرآبی گفته است: نیست دلداری که دلداری کند نیست غم خواری که غم خواری کند ادوش دور ار رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 12 آذر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، 2023 7 ساعت قبل، حسین138 گفته است: ادوش دور ار رویت ای جان جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت تا کی بود بحسرت چشم براه ماهی یا رب مباد هرگز چشم کسی براهی 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Borna ارسال شده در 12 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، 2023 (ویرایش شده) 11 دقیقه قبل، نیلوفرآبی گفته است: تا کی بود بحسرت چشم براه ماهی یا رب مباد هرگز چشم کسی براهی یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون شمعی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد ویرایش شده 12 آذر، 2023 توسط Borna 3 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 12 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، 2023 هم اکنون، Borna گفته است: یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون شمعی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد اینو لذت بردم، ب دلم نشست، 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 12 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، 2023 هم اکنون، نیلوفرآبی گفته است: تا کی بود بحسرت چشم براه ماهی یا رب مباد هرگز چشم کسی براهی چندان بنشینم ک بر آید نفس صبح کانوقت ب دل می رسد از دوست پیامی آن جا ک تویی رفتن ما سود ندارد الا ب کرم پیش نهد لطف تو گامی 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 12 آذر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 آذر، 2023 هم اکنون، Borna گفته است: یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون شمعی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد ای یار جفا کرده ی پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده ی یوسف ندریده ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند افسانه ی مجنون ب لیلی نرسیده 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .