نیلوفرآبی ارسال شده در 14 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر @Lotus ی بیت شعـر منـو مهمان کن عزیزم یادگاری بـمون اینجا ♥ 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Lotus ارسال شده در 14 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر 2 دقیقه قبل، نیلوفرآبی گفته است: @Lotus ی بیت شعـر منـو مهمان کن عزیزم یادگاری بـمون اینجا ♥ به روی چشمم قشنگم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Lotus ارسال شده در 14 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر 13 دقیقه قبل، نیلوفرآبی گفته است: یار من آن است کز کویش چو آید قاصدی بر مشامم آید از سر تا به پایش بوی سیب باران را گو بی آهنگ ببار غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بی قرار باران را گو بی مقصود ببار لبخند بی صدای صد هزار حباب در فرار باران را گو به ریشخند ببار چون تارها کشیده و کمان کش باد آزمودهتر شود و نجوای بی کوک به ملال انجامد باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار شاملو 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 14 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 آذر 11 دقیقه قبل، Lotus گفته است: باران را گو بی آهنگ ببار غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بی قرار باران را گو بی مقصود ببار لبخند بی صدای صد هزار حباب در فرار باران را گو به ریشخند ببار چون تارها کشیده و کمان کش باد آزمودهتر شود و نجوای بی کوک به ملال انجامد باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار شاملو عالی قشنگم♥ راهیست راهِ عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آن که جان بسپارند، چاره نیست هر گَه که دل به عشق دهی خوش دمی بود در کارِ خیر حاجتِ هیچ استخاره نیست ما را ز منعِ عقل مترسان و می بیار کان شِحنه در ولایتِ ما هیچ کاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که میکُشد؟ جانا گناهِ طالع و جرمِ ستاره نیست او را به چشمِ پاک توان دید چون هلال هر دیده جایِ جلوهٔ آن ماه پاره نیست فرصت شمر طریقهٔ رندی که این نشان چون راهِ گنج بر همه کس آشکاره نیست نگرفت در تو گریهٔ حافظ به هیچ رو حیران آن دلم که کم از سنگِ خاره نیست ♥♥ 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 15 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر نه در این بی کسی ام بوی کسی می آید نه در این بی نفسی، هم نفسی می آید #مهدی_اخوان_ثالث 3 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Topaz ارسال شده در 15 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر در ۱۴۰۲/۶/۱۵ در 04:11، Ufo گفته است: دایم دل خـود ز معصیت شـاد کنی چون غم رسدت خدای را یاد کنی یار رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Topaz ارسال شده در 15 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر 24 دقیقه قبل، نیلوفرآبی گفته است: نه در این بی کسی ام بوی کسی می آید نه در این بی نفسی، هم نفسی می آید #مهدی_اخوان_ثالث یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند 1 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 15 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 آذر 3 ساعت قبل، Topaz گفته است: یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دلی دارم به پهلو بیقرار، از درد یار خود چه گویم پیش بی دردان، ز درد بیقرار خود 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Ufo ارسال شده در 16 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر 18 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است: نه در این بی کسی ام بوی کسی می آید نه در این بی نفسی، هم نفسی می آید #مهدی_اخوان_ثالث در مجلس خود راه مده همچو منی را که افسـرده دل افسـرده کند انجمنی را مخلص هندوستانی 2 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Ufo ارسال شده در 16 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر 18 ساعت قبل، Topaz گفته است: یار رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته ی خویش آمد و هنگام درو 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 16 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر 11 ساعت قبل، Ufo گفته است: در مجلس خود راه مده همچو منی را که افسـرده دل افسـرده کند انجمنی را مخلص هندوستانی آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه ی چشمی به ماکنند 2 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Ufo ارسال شده در 16 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 16 آذر 4 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه ی چشمی به ماکنند در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 17 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر 20 ساعت قبل، Ufo گفته است: در دايره قسمت ما نقطه ي تسليميم لطف آنچه تو انديشي حكم آنچه تو فرمايي یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Ufo ارسال شده در 17 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر 3 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Ufo ارسال شده در 17 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر 3 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است: یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب کز هر زبان که میشنوم نامکرر است تورا این همه بلبل نوای عشق زند چه اتفات بود بر صدای منکر زاغ 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Ufo ارسال شده در 17 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 17 آذر (ویرایش شده) 5 دقیقه قبل، Ufo گفته است: تورا این همه بلبل نوای عشق زند چه اتفات بود بر صدای منکر زاغ غافل از مور مشو گرچه سلیمان باشی که ز هر ذره به درگاه خدا راه بود ویرایش شده 17 آذر توسط Ufo 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر در ۱۴۰۲/۶/۲۲ در 23:13، Armin_music گفته است: تو کمان کشیده و در کمین که زنی به تیرم و من غمین همه غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی 2 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر ای یار جفا کرده ی پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده یوسف ندریده 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر در ۱۴۰۲/۶/۲۲ در 01:20، fereshte A گفته است: همه خفتند و به غير از من و پروانه و شمع قصه ي ما دو سه ديوانه دراز است هنوز چو بشنوی سخن اهل دل مگو ک خطاست سخن شناس نه ای جان من!خطا این جاست 1 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Topaz ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر 3 ساعت قبل، حسین138 گفته است: چو بشنوی سخن اهل دل مگو ک خطاست سخن شناس نه ای جان من!خطا این جاست تو چه دانی که ما چه مرغانیم هر نفس زیر لب چه می خوانیم 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر هم اکنون، Topaz گفته است: تو چه دانی که ما چه مرغانیم هر نفس زیر لب چه می خوانیم این جا کسی ست پنهان،هم چون خیال در دل اما فروغ رویش ارکان من گرفته این جا کسی ست پنهان، مانند قند در نی شیرین شکر فروشی دکان من گرفته 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 18 آذر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر 6 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: این جا کسی ست پنهان،هم چون خیال در دل اما فروغ رویش ارکان من گرفته این جا کسی ست پنهان، مانند قند در نی شیرین شکر فروشی دکان من گرفته هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر هم اکنون، نیلوفرآبی گفته است: هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش میدهند یاد باد آن که سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 18 آذر اشتراک گذاری ارسال شده در 18 آذر اه! از آن جور و تطاول که در این دامگه است اه!از آن سوز و نیازی ک در آن محفل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چ توان کرد؟که سعی من ودل باطل بود 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در دوشنبه در 17:45 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در دوشنبه در 17:45 23 ساعت قبل، حسین138 گفته است: اه! از آن جور و تطاول که در این دامگه است اه!از آن سوز و نیازی ک در آن محفل بود در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چ توان کرد؟که سعی من ودل باطل بود دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس من بیتو دست از این سر و سامان کشیدهام 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .