selvam

راه اگر سخت ، اگر تلخ ، ولی میدانم ؛ آخرش لذتِ نابی‌ست ؛ اگر صبر کنم !

چشماشو باید کشید ، تو کلمه نمی‌گنجه .

تو به اندازه آهنگِ چشمامیِ شایع ، قشنگی .

+منو تو گوشیت چی سیو کردی؟! -"به این زنگ بزنید" +چرا؟ +که هر وقت اتفاقی واسم افتاد اول به تو زنگ بزنن:)️

آرام‌ِ‌ دلم بردی و‌ آرامِ منی . .!

- شهر بوی خوبی گرفته ؛ یا شال گردنت را جایی جا گذاشتی . . یا پنجره‌ی اتاقت باز مانده یا همین اطرافی : )!'

دوستش داشت ، آنقدر که وقتی با هم دعوا می‌كردند ، جانب او را می‌گرفت ، عليه خودش . !

چیزی از فرقِ سرش به سرعت پایین آمد ازچشم‌هایش بیرون زد گلویش را خراشید و توی دلش فرو ریخت این شکلِ طبیعیِ چیزی بود که بعدها فهمید 'غصه' است.

‌‌‏روزهایم زخم است و شب‌هایم نمک !

ساز هم با نفس گرم تو آوازی داشت بی تو دیگر سرِ ساز و دلِ آوازم نیست

- بالاتر از دوست داشتن چیست ?! ‹ من تو را همان . . :)! ›

- اگه سقوط کنم چی ؟ + اگه پرواز کنی چی !

وقتی یه دختر دوستت داره ، تبدیل به بخشی از رمز گوشیش و دعاهاش میشی . دلیل پشت خنده‌هاش میشی ، تنها امیدش میشی ، و میشی تموم اون چیزی که بهش احتیاج داره : )!'

من تورو به اندازه ی بوم نقاشی ونتونز ، پس من چی کوروش ، گلِ من خلسه ، قول میدم هیدن ، دارم میام پوتک ، چشمامی شایع ، آدم برفی پارسالیپ ، کجا داری میری ارتا ، جدول و رویا هیچکس ‹ دوست دارم : )!' ›

آدم ها ، یک زمانی ، در یک جایی ناخواسته خودشان را جا می‌گذارند و می‌روند . .

عشق ورزیدن اونجایی که شاملو به آیدا میگه : محبوبِ من ؛ در آغوشم زندگی کن ! آینده از آنِ ماست ، دیروز دوستت داشتم ، امروز دوستت دارم ، فردا و فرداهای دیگر دوستت خواهم داشت این دل به فدای بودنت . .'!'

دیدین وقتی از یکی خوش‌تون میاد قلب‌تون تندتر می‌زنه ، بدن‌تون گرم‌تر می‌شه و یه حس قلقلک زیرپوستی خوشایندی توی تن‌تون میپیچه؟ پزشک‌ها میگن اینا علائم خروج عقل از بدنه : )!'

- او ماه من است و من ، سیاره‌ای که در مدار عشق او مدام می‌چرخم : )!

می‌گویند نوشته ها از قلب نشاط می‌گیرند. تو زیاد مینویسی . دیشب ، اتفاقی نامه هایت را خواندم . قلبت . . چقدر درد دارد .

دچارِ به ته کشیدنِ کلمات شده‌ام .

ای کم حرفِ من ؛ اگر بگویمت ك کلامت آرامِ من ا‌ست بیشتر حرف میزنی .

خوش ترین آهنگِ عمرمْ یادگاری دلنشینِ اولین خندیدنِ توست حسین منزوی

یکی را دوست دارم ولی افسوس او هرگز نمیداند... نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من ، که او را دوست می دارم ... ولی افسوس او هرگز نمیداند ... فریدون‌مشیری

فضانورد گفت : « چرا برگ‌هایت خراب شده؟» گیاه گفت: « کار پروانه بود» فضانور گفت: « امکان ندارد ! پروانه به آن زیبایی . » گیاه گفت: « چه ربطی دارد، مگر هرکسی زیبا باشد نمیتواند آزار بدهد؟ اشتباه ماهم همینجاست ، همه چیز را به زیبایی میبینیم . در صورتی که همان زیباها بدجور مارا آزار میدهند .

هیچ‌ آگاه‌ شدنی‌ بدون‌ِ‌ درد‌ نیست .