رفتن به مطلب

selvam

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    974
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    9

تمامی مطالب نوشته شده توسط selvam

  1. selvam

    عشق و نفرت !

    مرز بین عشق و نفرت خیلی باریکه ؛ یهو میبینی کسی که نمی‌ذاشتی گرد و غبار روش بشینه ، داری از تماشا کردنش وقتی تو گل گیر کرده لذت میبری .
  2. selvam

    انقد...

    انقد مَست بود ، که به دوش حموم میگفت‌ : گریه نکن همه چی درست میشه .
  3. selvam

    خدا‌برای‌همه‌خداست:)

    ترافیک خیابون اگه برای ما عذاب الهی باشه‌، برای اون بچه‌ای که گل میفروشه نعمته! خدا برای همه خداست..
  4. selvam

    آروم‌باش!

    شبی ک فکر نمیکردی هیچوقت صبح نمیشه صبح شد! زمستونی ک فکر میکردی بهار نمیشه بهار شد.. بازم آفتاب طلوع میکنه.. چیزی نیست فقط شخصیت یه آدم واست ثابت شده همین اروم باش.
  5. selvam

    تا‌جهان!

    تا جهان یکسره برپاست ، مرا شوقِ تو بس .
  6. selvam

    زیباترین‌نبرد:)

    رمانتیکترین دیالوگی که اخیرا شنیدم ؛ نمیدونم میتونیم حال همو خوب کنیم یا نه . . یا در آینده میتونیم برای هم خوب باشیم یا بد ! ولی من میخوام بجنگم برای تو . و تو بشی زیباترین نبردی که توش برنده میشم : )!
  7. selvam

    داروی شعرم...

    هجوم واژه ها در ذهن و دستی بر قلم دارم . که تسکین می‌دهد داروی شعرم اضطرابم را .
  8. selvam

    دچارتم🤍

    فلسفه و شاعری دیگه کارساز نیست ، من دچارتم !.
  9. selvam

    تو🫵

    تو ، قشنگ‌ترین خنده‌هایِ دنیارو داری : )! تویی ک داری این متنو میخونی:)
  10. selvam

    درست‌ترک‌کنید!

    ترک کردنِ آدمها هم آدابی دارد ؛ اگر آدابِ ماندن نمی دانید ، حداقل درست ترکشان کنید ، تا ترَک بر ندارند . .
  11. selvam

    واقعیتِ‌ساده!

    یه واقعیت ساده بگم؟ ما دیگه هیچ وقت فرصت داشتن امروز رو پیدا نمی‌کنیم؛ پس از دستش نده.
  12. selvam

    حواسمون به اطرافیانمون باشه...

    بعضی وقتا انقدر خودمونو غرق مشکلات خودمون میکنیم ك یادمون میره یکی از عزیزترین ادمای زندگیمون در حال غرق شدن تو بزرگترین دریای زندگیشه . عقب می ایستیم نگاش میکنیم، قدم برنمیداریم‌ چون فکر میکنیم انقدر درد داریم که پاهامون جون ندارن به کمکش برن . بیاین مابین این همه شلوغیای زندگیمون، یکم حواسمون به اطرافیانمون باشه .'!'
  13. selvam

    اما‌من‌او‌را‌دوست‌دارم!

    در قلبم کسی را پنهان کرده‌ام ، که شنیدن صدایش ، طرز نگاهش ، لبخندش ، و حتی راه رفتنش را بسیار دوست دارم . درست است که مالک قلبش نیستم ، و دستم دست او را نخواهد گرفت ، اما من او را دوست دارم …(': به‌وقت‌عاشقی:)17:17
  14. selvam

    جِگَر‌گوشه!

    اسمم رو تو گوشیش" باوان "سیو کرده‌ بود. به معنیِ جگر گوشه ؛ ازش پرسیدم چرا؟! گفت : تا هروقت بهم زنگ زدی و خواستم با حرفم برنجونمِت، یادم بیوفته که دارم خودم رو میرنجونم ؛ دارم ریشه‌های خودم رو خشک میکنم ! تا مواظبِ حرفام باشم : )!'
  15. selvam

    نگران‌زخمی‌شدن‌انگشتانش‌بودم:)!

    - او قبرِ مرا می‌کَند و من نگرانِ زخمی شدن انگشتانش بودم :))!
  16. selvam

    آن‌هنگام‌که...

    «آن هنگام ڬ خواهان عشق‌اَند زیباترین واژه‌ها را می‌آورند برای نفوذ در قلب‌ها و آن گاه ڬ می‌خواهند بروند پی کمترین بهانه‌ها هستند برای شکستنِ دل‌ها...!'» نزارقبانی
  17. selvam

    ذهن‌ما‌مثل‌تلویزیونه:)

    ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﻪ، ما هستیم که تصمیم ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﯾﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ! ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻧﺠﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺨﺸﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻔﺮﺕ، ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ، ﺷﺒﮑﻪ ﺷﺎﺩﯼ، ﯾﺎ حتی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﯾﺮﻭز ! ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ! ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻬﺘﺮ می‌کنه، ﺫﻫﻨﺖ‌ﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺒﮑﻪ .! ﺍﮔﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ نیس، ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﻐﺰﺕ که ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺗﻪ .
  18. selvam

    دنیای‌تاریکی‌به‌تن‌دارم!

    دنیای تاریکی بہ تن دارم ، پس ماندھ های درد یعنی من ، رفتی و پای رفتنت ماندم ، با هرچہ دارم مرد یعنی من !
  19. selvam

    به‌جز‌همان‌یک‌روز!

    برای همه ی ما ، همه ی روز ها فراموش می‌شوند به جز همان یک روز کہ نشانیِ آن را به هیچ کس نگفته ایم .
  20. selvam

    نزدیک‌تر‌باش!

    دور نباش در این دنیای کوچک ؛ در این آغوش دنج ؛ نزدیک تر باش ، از روح به جان نزدیک تر باش ، از جان به تن نزدیک تر باش ، از تن به من ، تو خودِ من باش : )!'
  21. selvam

    شکستم...

    شکستم ؛ سوختم ؛ بر باد رفتم ؛ بی‌نشان گشتم ! هنوزم هست فکرِ او ز مغز و استخوان پیدا . .
  22. selvam

    چه سود؟!

    چه سود از شرح این دیوانگی ها ، بی قراری ها .
  23. selvam

    ترسِ‌از‌دست‌دادنت:)!

    مادر بزرگم همیشه بهم میگفت : آدمی رو پیدا کن ، که بخاطر داشتنت احساس غرور کنه و احساس ترس برای از دست دادنت. قدرتو و بدونه و بهت احترام بزاره و بی منت دوست داشته باشه : )!'
  24. selvam

    کاش میشد!

    کاش میشد حال خوب را لبخند زیبا را بعضی دوست داشتن ها را ، خشک کرد ! لای کتاب گذاشت و نگه‌شان داشت : )!
  25. selvam

    خصلتِ‌آدمی!

    و این خصلتِ آدمی‌ست گاهی به زوال می‌رسد و گاه شکوفا می‌شود همچو بذری که برای جوانه زدن در دلِ سیاهی لانه می‌کند ! امّا تو ، نورِ من باش . دستانت را به من بده تا ریشه کند احساسم و بهاری باش بر خزان‌هایم !
×
×
  • اضافه کردن...