-
تعداد ارسال ها
974 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
9
تمامی مطالب نوشته شده توسط selvam
-
مرز بین عشق و نفرت خیلی باریکه ؛ یهو میبینی کسی که نمیذاشتی گرد و غبار روش بشینه ، داری از تماشا کردنش وقتی تو گل گیر کرده لذت میبری .
- 1 پاسخ
-
- 2
-
ترافیک خیابون اگه برای ما عذاب الهی باشه، برای اون بچهای که گل میفروشه نعمته! خدا برای همه خداست..
- 2 پاسخ
-
- 1
-
رمانتیکترین دیالوگی که اخیرا شنیدم ؛ نمیدونم میتونیم حال همو خوب کنیم یا نه . . یا در آینده میتونیم برای هم خوب باشیم یا بد ! ولی من میخوام بجنگم برای تو . و تو بشی زیباترین نبردی که توش برنده میشم : )!
- 1 پاسخ
-
- 1
-
هجوم واژه ها در ذهن و دستی بر قلم دارم . که تسکین میدهد داروی شعرم اضطرابم را .
- 1 پاسخ
-
- 1
-
ترک کردنِ آدمها هم آدابی دارد ؛ اگر آدابِ ماندن نمی دانید ، حداقل درست ترکشان کنید ، تا ترَک بر ندارند . .
- 3 پاسخ
-
- 4
-
یه واقعیت ساده بگم؟ ما دیگه هیچ وقت فرصت داشتن امروز رو پیدا نمیکنیم؛ پس از دستش نده.
-
بعضی وقتا انقدر خودمونو غرق مشکلات خودمون میکنیم ك یادمون میره یکی از عزیزترین ادمای زندگیمون در حال غرق شدن تو بزرگترین دریای زندگیشه . عقب می ایستیم نگاش میکنیم، قدم برنمیداریم چون فکر میکنیم انقدر درد داریم که پاهامون جون ندارن به کمکش برن . بیاین مابین این همه شلوغیای زندگیمون، یکم حواسمون به اطرافیانمون باشه .'!'
-
در قلبم کسی را پنهان کردهام ، که شنیدن صدایش ، طرز نگاهش ، لبخندش ، و حتی راه رفتنش را بسیار دوست دارم . درست است که مالک قلبش نیستم ، و دستم دست او را نخواهد گرفت ، اما من او را دوست دارم …(': بهوقتعاشقی:)17:17
-
اسمم رو تو گوشیش" باوان "سیو کرده بود. به معنیِ جگر گوشه ؛ ازش پرسیدم چرا؟! گفت : تا هروقت بهم زنگ زدی و خواستم با حرفم برنجونمِت، یادم بیوفته که دارم خودم رو میرنجونم ؛ دارم ریشههای خودم رو خشک میکنم ! تا مواظبِ حرفام باشم : )!'
- 1 پاسخ
-
- 2
-
- او قبرِ مرا میکَند و من نگرانِ زخمی شدن انگشتانش بودم :))!
- 1 پاسخ
-
- 3
-
«آن هنگام ڬ خواهان عشقاَند زیباترین واژهها را میآورند برای نفوذ در قلبها و آن گاه ڬ میخواهند بروند پی کمترین بهانهها هستند برای شکستنِ دلها...!'» نزارقبانی
- 2 پاسخ
-
- 4
-
ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻧﻪ، ما هستیم که تصمیم ﻣﯽﮔﯿﺮﯾﻢ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯿﻢ ! ﺷﺒﮑﻪ ﺭﻧﺠﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﺑﺨﺸﺶ، ﺷﺒﮑﻪ ﻧﻔﺮﺕ، ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﯽ، ﺷﺒﮑﻪ ﺷﺎﺩﯼ، ﯾﺎ حتی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫﺎﯼ ﺗﮑﺮﺍﺭﯼ ﺩﯾﺮﻭز ! ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ! ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺪﻭﻡ ﺷﺒﮑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺑﻬﺘﺮ میکنه، ﺫﻫﻨﺖﺭﻭ ﺑﺬﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺒﮑﻪ .! ﺍﮔﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ نیس، ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﻐﺰﺕ که ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺗﻪ .
- 2 پاسخ
-
- 4
-
دنیای تاریکی بہ تن دارم ، پس ماندھ های درد یعنی من ، رفتی و پای رفتنت ماندم ، با هرچہ دارم مرد یعنی من !
-
برای همه ی ما ، همه ی روز ها فراموش میشوند به جز همان یک روز کہ نشانیِ آن را به هیچ کس نگفته ایم .
- 1 پاسخ
-
- 5
-
دور نباش در این دنیای کوچک ؛ در این آغوش دنج ؛ نزدیک تر باش ، از روح به جان نزدیک تر باش ، از جان به تن نزدیک تر باش ، از تن به من ، تو خودِ من باش : )!'
-
مادر بزرگم همیشه بهم میگفت : آدمی رو پیدا کن ، که بخاطر داشتنت احساس غرور کنه و احساس ترس برای از دست دادنت. قدرتو و بدونه و بهت احترام بزاره و بی منت دوست داشته باشه : )!'
-
و این خصلتِ آدمیست گاهی به زوال میرسد و گاه شکوفا میشود همچو بذری که برای جوانه زدن در دلِ سیاهی لانه میکند ! امّا تو ، نورِ من باش . دستانت را به من بده تا ریشه کند احساسم و بهاری باش بر خزانهایم !
- 1 پاسخ
-
- 6