ReLIFE

همه اش رو خوندم عالیهههه عالی هستن مچکر از معرفی کتاب ها

آدم محنت کشیده زود گریان می شود گوشه ای پژمرده و، سردرگریبان می شود هیچ مهری، هیچ لطفی را نمی خواهد دگر بی سبب دلگیر، از این و هم از آن می شود بعد هر سختی خداوندا تو خود فرموده ای روزگار راحتی پس کی نمایان می شود؟ گریه ی پنهانی ام تقصیر من هرگز نبود قلب وقتی بشکند،آدم پریشان می شود شک ندارم،آخر این دیوار غم خواهد شکست می رسد روزی که دنیایم گلستان می شود بی پناهی های ما از درد تنها بودن است زخم های ما فقط با "عشق" درمان می شود ☘

الهی شکر که قبیله چووا مجلس ختم نرفتیم

یه همسایه داشتیم ،، اکثر اوقات دعوا میکردن . همیشه صدای جیغ و کتک خوردن خانومه میومد .بعد من همینکار و کردم و زنگ زدم که اقاهه انقدر زنش رو اذیت نکنه. بعد خانومه خیلی راحت بهم گفت به تو چه شوهرمه میخوام بزنه منو ،، دخالت نکن . مقصر هم من شدم و وقت اون اورژانس هم گرفته شد و ... منم گفتم نوش جونت ،

سر امتحان امار هم استاد اومد بالای سر من جلو همه گفت ،، خانومِ ... انتظار ۲۰ از شما دارما بعدش من شدم ۱۱ ،، انقدر خندیدن دوستام بهم البته ۱۱ هم فکر کنم خودش داده بود که ابروش نره

خرداد

یک دم ز بی‌وفایی عالم غمت مباد یک عمر عاشقی کن و یک دم غمت مباد مردم به هر که آینه شد سنگ می‌زنند از طعنه‌های عالم و آدم غمت مباد گفت: اولین نشانۀ عاشق شدن غم است؟ بوسیدمش به گریه و گفتم: غمت مباد روزی اگر قرار شد از هم جدا شویم من می‌روم ز یاد تو کم‌کم، غمت مباد دلشوره‌ٔ وصال و پریشانی فراق از این غمت نبود، از آن هم غمت مباد #فاضل_نظری

ان شاالله که موفق میشید و فکرتون راحت میشه از نگرانی و استرس اری اری ،، الهی که همه خلاص شن .

. . گرچه دیر، اما گمانم دیگر آموخته‌ام کسی را دوست داشتن، یعنی از آرامش او مراقبت کردن. یعنی تلاشی تمام‌نشدنی برای بهتر و بیشتر شناختن او، و خود، و ارتقای کیفیت مای متشکل از این دو عنصر ناهمگون. یعنی مکالمه‌ی مستمر بدون تحکم، از یاد نبردن شوق ابتدای وصل، و تبدیل کردن هیجان اولیه به اشتیاقی دائمی. یعنی شناختن، و شناختن، و شناختن. یعنی پذیرش همزمانی مسئولیتها و مزایا. یعنی استقرار علاقه در محلی امن، بدون بدل کردنش به زنجیری دور پا، یا گردن، یا کلمه. یعنی محترم‌شمردن تفاوتهایی که ریشه محبت را خشک نمی‌کند. کسی را دوست‌داشتن یعنی از یاد نبردن نوازش کلامی، و از یاد نبردن نوازش جاری در رفتار حامیانه. یعنی کشف اهمیت یکسان بوسیدن عاشقانه لبان یک زن، با جمع‌کردن موهای بلندش پشت سرش وقت تهوع. یعنی آغوش را به امن‌ترین نقطه‌ی دنیا بدل کردن. یعنی حفظ تازگی حس، و عمیق کردن لذت. یعنی ترکیبی همگون از مراقبت، حمایت، و مستقل دانستن یار. و بله، چنان که آقای دوباتن می‌گوید "عشق یک روند طولانی است و زیاد ربطی به شوق اولین ملاقات ندارد، یک پروسه دائمی از یادگیری مهارتهاست." و چنان که حسین پناهی می‌گوید اغلب ما برای عشق آماده نیستیم. و چنان که جان تنهای من و مردم اطرافم می‌گوید ما شفابخشی محبت را از یاد برده‌ایم، و تاریکی را برگزیده‌ایم به جای زیستن در گرمای خواستنی خورشید. آموخته‌ام کسی را دوست‌داشتن، یعنی پناهش بودن، و به او پناه‌بردن. همین. #حمیدسلیمی #سوادرابطه #دوباتن #سیر_عشق

امروز می‌خواهم از زن‌هایی یاد کنم که کار می‌کنند. نه آن دسته که خودشان دوست دارند شاغل باشند. نه آن دسته که یک شغل شیک و مجلسی با حقوق و مزایای عالی دارند. نه آن دسته که کار برایشان فان است و توی تایم کاریشان عشق و حال می‌کنند. می‌خواهم از آن دسته زن‌های شاغلی بنویسم که اگر کار نکنند چرخ زندگی لنگ می‌زند... همان‌ها که همیشه خسته‌اند. مانتوهای اداری و رسمی با پارچه‌های ارزان قیمت، کفش‌های ساده و بدون پاشنه، پوست‌های بی‌رنگ... آخر ماه کارت بانکی‌شان را می‌کشند به حساب صاحبخانه. ته‌مانده حسابشان را کارت به کارت می‌کنند برای شهریه بچه. ده هزار تومنی ته کیفشان را از سر کوچه سیب‌زمینی می‌خرند برای شام. حاصل یک ماه سر کار رفتن و با هزار جور آدم سر و کله زدن شاید پنج روزه تمام شود و اینجای کار بیست و پنج روز هنوز تا سر ماه مانده! هر روز که می‌گذرد خرج‌هایش گنده تر و لیست آرزوهای شخصی‌اش کوتاه‌تر... من از همین‌جا به این زنان سلام می‌کنم. و دست شان را می بوسم . ✍ #فاطمه‌شاهبگلو

کتاب : ۵۰ چیزی که تقصیر من نیست ✍ اثر: کتی گایزوایت 🕊: کتاب پنجاه چیزی که تقصیر من نیست نگاهی دقیق و جامع به مشکلات زنان فارغ از سن و سالشان دارد. این کتاب بسیار در میان مردم محبوب شده، زیرا مشکلاتی را در هر برهه‌ای از زمان مطرح می‌کند که زنان از بیان آن‌ها عاجز هستند و حالا که از زبان شخصی دیگر می‌شنوند و می‌بینند که در همه جای دنیا این چالش‌ها وجود دارد دلگرم می‌شوند و به آرامش می‌رسند.خواندن این کتاب به تمام دختران و زنان در هر سن و سالی که درگیر مشکلات اجتماعی هستند و از آن‌ها رنج می‌برند، توصیه می‌شود. نویسنده با استفاده از تجارب شخصی خود و زبانی طنز سعی دارد تا مشکلات زنان را فارغ از سن و سالشان در جهان امروز شرح دهد و با ارائه‌ی راه‌حل‌هایی به آن‌ها کمک می‌کند تا زندگی بهتری برای خود بسازند.

کتاب : دمیان ✍ اثر: هرمان هیسه 🕊: دمیان، داستان گذر از دنیای بچگانه و معصوم کودکی به دنیای لکه‌دار جوانی هست و نقشی که ادیان گوناگون با تعاریف مختلفی که از خیر و شر دارن، در کیفیت این تغییرات داره. سینکلر در طول سالهای حساس جوانی که از نمیتونه خودش رو با هنجارهای جامعه و همسالان خودش وفق بده، با راهنمایان مختلفی آشنا میشه که بهش در پیدا کردن نقشش در زندگی، شناختن خودش و دنبال کردن امیال و ارزوهاش کمک می‌کنن. مباحثی در مورد خدا، خیر و شر، تحلیل روان انسان و نقش راستین بشر در حیات و نحوه رسیدن به اون به کرات در طول کتاب مطرح میشه که به متن کتاب، رنگ و بوی فلسفی میده. متن زیبا، روایت خاص و نوستالژیک نویسنده از دوران جوانی خودش، نماد ها و راهنمایان خداگونه و تمثیل ها، حس رمزآلودی به کتاب میده که خوندنش رو توام با هیجان و تشویش میکنه. رمان خوب و تحسین شده ایی و امیدوارم خوشتون بیاد

ان شاالله که خوب باشه نتیجه اش

از وقت امتحان دادنم گذشته ،، بقیه هم ان شاالله که موفق باشن

1_ ماشین مورد علاقه ام bmw 750 ابی درباری توان مالیم : فرغون 2_ خونه ویلایی یا اپارتمان فرقی نداره برام ، فقط یه عالمه پنجره و بالکن داشته باشه که بتونم گل هام رو راحت نگهداری کنم . 3_ عروسی هم فکر میکنم در حد معمولی خوبه ،، ولی برای یادگاری یه عالمه عکس عالی باید باشه .

زنده باشید

مچکرم از شما

مچکرم

بمونید برای هم ان شاالله چشم بد از شما دور باشه .

فقط خودم رو ،، با توجه کردن و اهمیت دادن به سلامت روح و جسمم . بعد از اون هم پدرم .

یکی بهم میگفت: «اگه تو تمام لحظات تصورش میکنی؛ اگرنمیتونی فراموشش کنی؛ یعنی روحت تو اون آدم گیر کرده!» داشتم فکرمیکردم راست میگه ها. شاید قشنگترین نوع دلبستگی همین باشه که روحت گیر اون آدم باشه. جوری که دلت بخواد تو لحظه به لحظه ی زندگیت، توخوشحالیت، تو شادیات، تو ناراحتیت، توغم هات باشه! یکی که همیشگی باشه

جذابههههه جذابِ خیلی جذاب

مچکر از معرفی این کتاب ،، فکر کنم ۴ باری خواندمش

لحظه‌هایی هستند که هستیم چه تنها چه در جمع اما با خودمان نیستیم! انگار روحمان می‌رود، همان‌جا که می‌خواهد بی‌صدا بی‌هیاهو همان لحظه‌هایی که شنیدیم و نفهمیدیم خواندیم و نفهمیدیم دیدیم و نفهمیدیم هوا روشن شد تاریک شد چای سرد شد یک لحظه سکوت برای لحظه‌هایی که با خودمان نیستیم ✍#پابلو_نرودا