دیالوگ های ماندگار ؛

[فندق]

باید قوانین رو بشکنی تا به حقیقت پی ببری

[فندق]

وقتی کار‌ها طبق نقشه پـیش بره هیچ کس وحشت زده نمیشه حتی اگه اون نقشه، وحشتناک باشه

[فندق]

روانپزشک: چی اینقدر خنده داره؟ جوکر: من فقط به یک شوخی خنده دار فکر کردم. روانپزشک: می‌تونی برای منم تعریف کنی؟ جوکر: تو نمی‌فهمی. این فقط بین من و اونه

[فندق]

امید وارم که مرگ من بیشتر از زندگی من باعث افزایش احساسات در بین مردم شود

[فندق]

جنون مثل جاذبه زمینه فقط یه هل کوچیک لازم داره

[فندق]

تو دنیای خنده‌داری زندگی می‌کنیم

[فندق]

بخند برای اینکه این کار مردم رو گیج می‌کنه ، بخند برای اینکه این کار آسون‌تر از توضیح دادن ، درباره اون چیزیه که از درون داره تو رو می‌کشه

[فندق]

این دنیا اصلا برام مهم نیست وقتی تنها کسی که میخواستم ازش محافظت کنم مرده...

[فندق]

هرگز اجازه نده نظر یک نفر حقیقتِ زندگی 'تو' بشه!

[فندق]

از دست دادنِ چیزی که تو دستت داری دردناک تره !

[فندق]

یادت میاد؟ یه نقل قول از کتابی که خودت خونده بودی رو بهم گفتی؟ گفتی خورشید بخاطر سایه هاست  که میتونه به خوبی بدرخشه! حتی با اینکه نمیتونن با هم یکی بشن سایه همیشه با فاصله کنارشه ؛ پس خورشید هیچ وقت تنها نبود و تونست بدرخشه

[فندق]

این دنیا همیشه این مدلی بوده ... پر از آدمایی که ازم متنفر بودن تحسینم میکردن توی کارم سرک می کشیدن و... ولی حتی یکم هم کامل  من رو نمی شناختن

[فندق]

با به دست آوردن چیزی ، چیزی هم از دست میدی ... تمام دستاورد های زندگیت به لطف چیزاییه که از دست دادی"

[فندق]

تا میتونی به خودت اجازه درخشیدن بده . زندگی حتما نباید کامل و عالی باشه تا بدرخشه... این لحظه های کوچیکن که باعث میشن زندگی بدرخشه و خوشبختی حسیه که وقتی اون لحظات کنار هم قرار میگیرن تجربه میکنی //♡

[فندق]

میدونی زخم های صورتم برای چیه؟ من یه همسر داشتم، زیبا بود.قمار بازی میکرد و یه عالمه بدهی بالا آورده بود.طلبکارا صورتشو خطخطی کردن.ما پولی برای جراحیش نداشتیم.میخواستم بدونه که زخماش برای من اهمیتی نداره، برای همین یه تیغ گذاشتم تو دهنم و این کارو کردم(منظورش بریدن صورت خودشه که شکل لبخنده). میدونی بعدش چی شد؟ نتونست اینجوری منو ببینه و ترکم کرد. حالا همیشه میخندم

[فندق]

اگر بردی، زندگی می کنی. اگر شکست بخوری، می میری. اگر نجنگی، نمی توانی برنده شوی!

ویرایش شده 10 خرداد توسط فندق

[فندق]

اگه فقط کارایی که بلدی انجام بدی چیزی بهت اضافه نمیشه

[فندق]

نباید بزارید کسی بخاطر جایی که ازش میاید شمارو محدود کنه تنها حد شما روح شماست

[فندق]

بعضیا ارزششو دارن که بخاطرشون آب بشی- اولاف

[فندق]

سرنوشت ما تو وجود ماست فقط باید دلیر باشی تا بتونی پیداش کنی- مریدا

[فندق]

همیشه فکر میکردم بدترین چیز برام دیدن رفتن توئه اما بدتر از اون، نارحت دیدنته- لولو خان

[سما]

در سن عیاشی هستم اما ذهن آرامش طلب و سالمندی دارم

[سما]

خستم از جماعت زنده کش مرده پرست

[سما]

و جبران نمیشود حتی به گریه های عمیق

[حسین138]

در ۱۴۰۲/۱۲/۲۰ در 13:14، فندق گفته است:

میدونی زخم های صورتم برای چیه؟ من یه همسر داشتم، زیبا بود.قمار بازی میکرد و یه عالمه بدهی بالا آورده بود.طلبکارا صورتشو خطخطی کردن.ما پولی برای جراحیش نداشتیم.میخواستم بدونه که زخماش برای من اهمیتی نداره، برای همین یه تیغ گذاشتم تو دهنم و این کارو کردم(منظورش بریدن صورت خودشه که شکل لبخنده). میدونی بعدش چی شد؟ نتونست اینجوری منو ببینه و ترکم کرد. حالا همیشه میخندم

صورت منم خطی هست