numb ارسال شده در 19 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 19 تیر زمان میگذره و چیزایی برات عادی میشه که فکر میکردی بدون اونا هیچی نیستی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 20 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر ممکن است فردا مرا به یاد بیاوری. یک لبخند کوتاه شیرین بزنی، و بعد اخم کنی، و دوباره فراموشم کنی. من در فاصلهی کوتاه لبخند و اخمتو زندگی میکنم: ( 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 20 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر باز هم فهمیدم خیلی از ما گاهی صرفا داریم در زمانی اشتباه و در مکانی اشتباه دنبال چیزی میگردیم که لازم نداریم. نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 20 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر خلاصه که: عیبی نداره اگه حالت خوش نیست؛ ولی قبول کن هوای عجیبیه... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 20 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر گفت : "از ابرها آن تکه که تویی نخواهد بارید..." نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 20 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر جوری نگام کرد که یعنی: اگر درست شنیدن رو یاد بگیریم ، تمام جوابها تو سکوت شنیده میشن... نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 20 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 تیر کافکا با لحنی گله آمیز گفت: «شما شوخی می کنید ولی من جدی گفتم. خوشبختی با تملک به دست نمی آید. خوشبختی به دید شخصی بستگی دارد منظورم این است که آدم خوشبخت، طرف تاریک واقعیت را نمی بیند. هیاهوی زندگی اش صدای موریانه مرگ را که وجودش را می جود می پوشاند. خیال می کنیم ایستاده ایم حال آن که در حال سقوطیم. این است که حال کسی را پرسیدن به صراحت به او اهانت کردن است.مثل این است که که سیبی از سیب دیگر بپرسد حال کرم های وجود مبارکتان چطور است. یا علفی از علف دیگر بپرسد از پژمردگی خود راضی هستید؟ حال پوسیدگی مبارکتان چگونه است، خوب، چه می گویید؟»بی اختیار گفتم چندش آور است، کافکا گفت:« می بینید » و چانه اش را به حدی بالا گرفت که رگهای کشیده گردنش نمایان شد.« حال کسی را پرسیدن، آگاهی از مرگ را در انسان تشدید می کند و من که بیمارم بی دفاع تر از دیگران، رو در رویش ایستاده ام» 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 30 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر کوچ تا چند؟ مگر میشود از خویش گریخت… 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 30 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر بعضی دردِ دلها گوش نمیخواهد گوشه یِ آغوش میخواهد 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 30 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 تیر خسته و فرسوده در کُنجی به انتظار اتمام 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 2 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مرداد من در اشرف مخلوقات بودن شکست خوردم دیگه بقیشو میخوام گربه باشم=( 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 5 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد مشغول قتلعام روزها هستم اندوه که از حد بگذرد دیگر مهم نیست بودن یا نبودن دوست داشتن یا نداشتن غـرق میشوی در سکوت جای گله از کسی هم نیست "اشتباه از همان روز تولدم بود"... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 7 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد ما برای جبران خلاءهای یه زندگی عادی، به چیزهای عجیبی پناه میبریم: حیوون خونگی، ورزش، کتاب، موزیک، سیگار، الکل، کوه... و دیگه فهمیدیم که آدمها زیاد پناه مناسبی نیستن، چون هرکسی در رنج خودش تنهاست... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 7 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد 41 دقیقه قبل، numb گفته است: ما برای جبران خلاءهای یه زندگی عادی، به چیزهای عجیبی پناه میبریم: حیوون خونگی، ورزش، کتاب، موزیک، سیگار، الکل، کوه... و دیگه فهمیدیم که آدمها زیاد پناه مناسبی نیستن، چون هرکسی در رنج خودش تنهاست... چی بگم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 7 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 مرداد 6 ساعت قبل، حسین138 گفته است: چی بگم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 8 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 8 مرداد و تمام اندوه ها را در سکوت گذراندیم… 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 9 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد نیستم. فقط یک خیالم؛ خیال! نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 9 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 مرداد خستهام، خسته از این گونه دوام آوردن... 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 11 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد من از اینکه روزهاست هر صبح چشمهایم را درحالی باز میکنم که در کفه ی دیگر ترازوی زیستنم کوهی از ناامیدی قرار دارد و در نبود امیدی بزرگ و چشمگیر، باید هزاران سنگریزه ی امید را بیابم و در کفه ی دیگر قرار دهم تا کفه ها برابر شوند و قادر به ادامه باشم؛خسته شده ام. 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 11 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 11 مرداد هم اکنون، numb گفته است: من از اینکه روزهاست هر صبح چشمهایم را درحالی باز میکنم که در کفه ی دیگر ترازوی زیستنم کوهی از ناامیدی قرار دارد و در نبود امیدی بزرگ و چشمگیر، باید هزاران سنگریزه ی امید را بیابم و در کفه ی دیگر قرار دهم تا کفه ها برابر شوند و قادر به ادامه باشم؛خسته شده ام. خسته از دل نباشی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 12 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد 10 ساعت قبل، حسین138 گفته است: خسته از دل نباشی ممنونم رفیق🪽 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 14 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد مرور خاطرات شیرین ترین خودآزاری دنیاست... 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 14 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد روی خودش نوشت: غیر قابل تعمیر و در گوشهای تاریک از انبار ضایعات خلقت پنهان شد 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss nedaa ارسال شده در 15 مرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد در ۱۴۰۳/۱/۱۵ در 23:33، numb گفته است: ساعت از دوازده شب که میگذره، زندگی وارد جزئیات میشه 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 15 مرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مرداد 5 ساعت قبل، Miss nedaa گفته است: 🩷 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .