رفتن به مطلب

Elnaz

کاربر قدیمی
  • تعداد ارسال ها

    4058
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    10

پست ها ارسال شده توسط Elnaz

  1. 22 ساعت قبل، Topaz گفته است:

    spacer.png

    در محله ما یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند.
    یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
    گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
    من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
    گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می‌پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند. هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند… از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد...
    سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است.
    ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
    یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
    مرام چیز خوبی است که اکثر مردم از آن برخوردار نیستند.


     

    چقدر تلخ و واقعی

    • Like 1
  2. در ۱۴۰۲/۳/۲۵ در 12:08، Topaz گفته است:

    spacer.png

    چند لحظه مکث کن!
    به چیزی که احساس می‌کنی توجه کن.

    کنترل احساسات در لحظات اول دشوار خواهد بود، اما می‌تونیم نحوه واکنش خودمون رو به احساسات کنترل کنیم.

    وقتی که ما این رو یاد بگیریم، می‌تونیم احساسات ناخوشایند رو راحت‌تر بپذیریم و کنترلشون کنیم.🌱

    محتوای این پست، به برخی از احساسات رایج پرداخته که ممکنه در لحظه ما رو ناراحت کنن؛ البته باید یادآوری کنیم که ممکنه این راهکارها برای همه کارساز نباشه (چون شدت احساسات و شرایط فردی مهمه) اما شما رو تشویق می‌کنیم که از این روش‌ها استفاده کنید؛ امیدواریم مفید باشه!🫶🏼

    متاسفانه  همش در حد حرفه.من که هیچکدومو انجام نمیدم 😔 

    • Like 1
  3. چه هوایی … چه طلوعی!
    جانم …
    باید امروز حواسم باشد
    که اگر قاصدکی را دیدم
    آرزوهایم را
    بدهم تا برساند به خدا …!

    به خدایی که خودم می‌دانم!
    نه خدایی که برایم از خشم
    نه خدایی که برایم از قهر
    نه خدایی که برایم ز غضب
    ساخته‌اند!

    به خدایی که خودم می‌دانم!
    به خدایی که دلش پروانه‌ ست …

    و به مرغان مهاجر
    هر سال راه را می‌گوید !

    و به باران گفته ست
    باغ‌ها تشنه شدند …!

    و حواسش حتی
    به دل نازک شب بو هم هست!
    که مبادا که ترک بردارد …!

    به خدایی که خودم می‌دانم
    چه خدایی … جانم …!

    “سهراب سپهری

    • Like 3
    • Thanks 1
×
×
  • اضافه کردن...