رفتن به مطلب

Elnaz

کاربر قدیمی
  • تعداد ارسال ها

    4058
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    10

پست ها ارسال شده توسط Elnaz

  1. 1 ساعت قبل، حسین138 گفته است:

     

     

    من قبلنا بـه بدنم شامپو بدن خارجی میزدم…

    ولی از وقتی فهمیدم تو روز قیامت

    قرار اعضای بدنم بر علیه من شهادت بدن

    بهشون گریس هم نمی‌زنم،

    آدم فروشای عوضی!

    *****

    علاوه بر مادر خرج، توی سفر یه مادر عکس هم داریم!

    کسی کـه دوربین گوشیش از همه بهتره و همه عکسای سفر پیششه!

    گریس 😂 

    • Haha 1
  2. ۱ ساعت قبل، حسین138 گفته است:

     

    ز اسماعیل جان تا نگذری مانند ابراهیم

    به کعبه رفتنت تنها نماید شاد شیطان را

    کسی کو روز قربان، غیر خود را می کند قربان

    نفهمیده است هرگز معنی و مفهوم قربان را

    عید شما مبارک

    برشما هم مبارک 💐

    • Thanks 1
  3. هم اکنون، حسین138 گفته است:
    هم اکنون، Elnaz گفته است:

    بله حتما..بفرمایید 

    دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم

    هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم

    اشک سیمینم به دامن بود بی سیمین تنی

    چشم بی‌خوابی، ز چشم نیم خوابی داشتم

    بسیار زیبا بود ممنونم 👌

    • Thanks 1
  4. 2 ساعت قبل، حسین138 گفته است:

    دل من ز تابناکی،  به شراب ناب ماند

    نکند سیاهکاری، که ب آفتاب ماند

    نه ز پا می نشیند، نه قرارم پذیرد

    دل آتشین من بین،که به موج آب ماند

    ز شب سیه چه نالم؟که فروغ صبح رویت

    به سپیده سحرگاه و به ماهتاب ماند 

    نفس حیات بخشت، به هوای بامدادی

    لب مست افرینت، به شراب ناب ماند

    رهی

    بسیار زیبا 💐

    • Like 1
    • Thanks 1
  5. ۱ ساعت قبل، حسین138 گفته است:

    بهر هر یاری که جان دادم بپای دوستی

    دشمنی ها کرد با من در لباس دوستی

    کوه پابرجا گمان می کردمش، دردا که بود

    از حبابی سست بنیان تر،اساس دوستی

    بس که رنج از دوستان باشد دل آزرده را

    جای بیم دشمنی، دارد هراس دوستی

    جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند

    کور بادا، دیده حق نا شناس دوستی

    Like 🙏

    • Thanks 1
  6. ما همه چشمیم و تو نور ای صنم

    چشم بد از روی تو دور ای صنم

    روی مپوشان که بهشتی بود

    هر که ببیند چو تو حور ای صنم

    حور خطا گفتم اگر خواندمت

    ترک ادب رفت و قصور ای صنم

    تا به کرم خرده نگیری که من

    غایبم از ذوق حضور ای صنم

    روی تو بر پشت زمین خلق را

    موجب فتنه‌ست و فتور ای صنم

    این همه دلبندی و خوبی تو را

    موضع نازست و غرور ای صنم

    سروبنی خاسته چون قامتت

    تا ننشینیم صبور ای صنم

    این همه طوفان به سرم می‌رود

    از جگری همچو تنور ای صنم

    سعدی از این چشمه حیوان که خورد

    سیر نگردد به مرور ای صنم

     

    • Like 3
    • Thanks 1
×
×
  • اضافه کردن...