رفتن به مطلب

Black_wolf

کاربر ویژه
  • تعداد ارسال ها

    1813
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    17

تمامی مطالب نوشته شده توسط Black_wolf

  1. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    صبح ، چون آیینه زیباشد به روی آفتاب شورش بیداریِ مرغان زچشمت برده خواب هردرختی پرتپش شدازجوانه درپگاه آسمانی شدزمین،ازباغ پیچدمشکِ ناب اختران چون آبله درآسمان ترکیده اند! روی رادرچشمه ی خورشیدشسته ماهتاب صبح،لبخندخداباشدبه عطرِنان وچای چای خونین کفتری باسرخی طعم شراب! ژاله ای ازشاخه افتاده به شوق آسمان شبنمی غلتان شده درروبه روی آفتاب! هرپرنده بال دربال نسیمی درطلوع وای من! گرخفته ام، درلحظه ی پاک حساب عده ای خوابندوبگذارید درخواب عمیق کافران ، صبح قیامت را نمی آرندتاب!
  2. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    شب شد ،گم اند بی تو تمام ستاره ها خاتون عشق در سده ها و هزاره ها! روزی پیاده دل به توبستم،کسی نبود حالا رسیده اند به گردت سواره ها از زخم های خورده شکایت نکرده ام سهم من ازتوچیست به جز سنگ پاره ها ؟ یادش به خیر از غزل و ماه ، ساختم آن روزها به خاطر تو ، گوشواره ها از تو به یادگار ،دوتصویر مانده است خون می شوددلم همه روزازنظاره ها رفتم که گم کنم همه ی خاطرات را پای گریز نیست از این ، یادواره ها هی شعرپشت شعر،غزل،مثنوی،سپید از تو چه مانده است به جز این شراره ها بعدازتو عاشقی ، غزل نیمه کاره ایست دیگر گذشته ام من از این ، نیمه کاره ها
  3. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    با تو در برف..مهم نیست خیابان باشد یا جنون باشد و یک عمر بیابان باشد چه کسی گفته زمستان خدا زیبا نیست؟ دوست دارم همه ی سال زمستان باشد ره به جایی نبرد فکر فرار از باران نیست چتری که به اندازه ی باران باشد تا تو با ناز نخندی چه کسی خواهد دید سی و دو دانه ی برفی که درخشان باشد می نویسی به تن برف سئوالت را،کاش پاسخ مسئله یک واژه ی آسان باشد خواندمش:"تا به ابد عاشق من می مانی؟" دوستت دارم اگر قیمت آن،جان باشد تا کمی گرم شود شعر و تو سرما نخوری دفتر شعر مرا نیز بسوزان..باشد
  4. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    تمام آینه هایم، همیشه پشت به رویند همیشه سفسطه مند و همیشه مغلطه خویند کدام لکه چرکین، نشسته بر تن و جانم؟... که در دلم همه باید، به کینه رخت بشویند نماز صبح جنونم، به اقتدای جماعت جماعتی که به خونم، در انتظار وضویند به اضطراب رسیدم، از این خیانت شیرین که بعد بوسه خنجر، به شاهدان چه بگویند؟! منم جنازه شیری، میان گله کفتار که پوزه از سر وحشت، عقب بَرند و ببویند خدا به حجله دریا، دخیل مرثیه بسته و ماهیان عزا خوان، کفن تنیده قوی اند به دردِ قبر خزیدم، به زخمِ حَفر رسیدم که خمره خمره تغزل، در این دفینه بجویند!
  5. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد ديدی آخر که چنين عشوه خريديم و برفت شد چمان در چمن حسن و لطافت ليکن در گلستان وصالش نچميديم و برفت همچو حافظ همه شب ناله و زاری کرديم کای دريغا به وداعش نرسيديم و برفت
  6. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    چه خواهد شد جهان بعد از خزان تو , نمی دانم ولی من تا قیامت پای عشقت قرص می مانم نمی خواهم شفا یابم نمی خواهم رهایی را تویی‌دردی که صدها بار می‌ارزی به درمانم چه زجری دارد این غربت عزیز آسمان پوشم به یاد تو شبیه گیسوان تو پریشانم تو را در خواب می بینم تو را در عین بیداری همیشه با خیالت غرق در احساس بارانم تو باغ سبز رویایی تو یک گلزار زیبایی بهار سبزدلهایی‌و من چون‌خز به گلدانم شبیه آن پرستویی که جا ماند از رفیقانش اسیر جغد تنهایی غریب سر گریبانم همیشه با تو در کانون جمع و انجمن بودم ولی حالا بدون تو ز هر جمعی گریزانم تو را دیدم تمام هوش و عقل و هستی‌ام گم شد همان کفری‌که باریدی به‌دشت ‌سبز ایمانم خیالت را به گوش برکه می گویم یقین دارم که دست از ماه می شویَد به عشق ماه تابانم شبیه یک گسل بودم که لرزاندی وجودم را من آن شهرم که بعد از رفتنت آباد ویرانم من و باران نم نم زیر چتر بی سرانجامی دلم تنگ نگاه توست شمعی رو به پایانم
  7. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    لب باز می‌کنی که بخندی، نمی‌شود بر زخم تازه چشم ببندی، نمی‌شود لبخندمی‌زنی که بگویی‌دلت خوش‌است جانت ندیده هیچ گزندی، نمی‌شود جان می‌کَنی که قهقهه‌ات را رها کنی جز بانگ های‌های بلندی نمی‌شود شیری‌به‌خشم پنجه گشوده‌‌است،رفته‌ای پنهان شوی پس پشه‌بندی، نمی‌شود می‌خواستی پیاله‌ی زهری که داده‌اند شیرین شود به حبّه‌ی قندی، نمی‌شود اف بر جهان نامتناسب که هر چه هست چندی نمی‌پسندی و چندی نمی‌شود
  8. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    به آن تنهـاییِ بی‌انتهـای ابتدا، بگذار برگردم! به آن ژرفِ تهی از حرف و تصویر و صدا، بگذار برگردم! غریب‌آواره‌ای بی‌خویش‌تن، در چارراهِ بادها گریان چه‌کاری دارم آخر من در این «بی‌دَر کُجا»؟ بگذار برگردم چه دارد زندگی در چنته‌اش؟ انگار باید قلب خود را هم ببخشم ذره ذره، بی‌عطا و بی‌لقا ، بگذار برگردم! خِرِف‌خانه‌ست این‌جا، غمزه‌های مُردگان، معیارِ زیبایی‌ست از این‌شب، این مزارستانِ بی‌چون و چرا بگذار برگردم چه سود از قصه توحید؟ وقتی در فراق و تفرقه غرقم! کِه هستی؟ ای وجود، ای ناخودآگاه! ای خدا! بگذار برگردم بیامیز و مرا نامی بیاموز، ای نمی‌دانم که! دلتنگم اگر دلگیری از من یا نمی‌خواهی مرا...، بگذار برگردم!
  9. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    شبى مى‌رويد از خاكسترم خورشيد، خواهى ديد مرا هم‌رقص باد و شاخه‌هاى بيد خواهى ديد من آن بذرم كه گورم خاستگاه رويشى تازه‌ست سرم وقتى به سقف آسمان ساييد، خواهى‌ديد شبيه ياس عطرم را هراسِ بست و دارى نيست سرايش، اوجْ پيمايى ست، بى ترديد، خواهى‌ديد تو را در كلبه‌ى دلتنگى‌ات يك شهر مى بينند مرا در هر كه از احوال من پرسيد، خواهى‌ديد ميان آتش نمروديان گلخانه خواهم ساخت لباسى بر تنم از سوسن و اُركيد خواهى ديد شبى جرأت كن و غواص درياى سكوتم شو صدف‌هايى پر از ابيات مرواريد خواهى ديد در آغوش غزل‌هايى كه سرشارند از بودن سرى شوريده روى شانه ى اميد خواهى ديد نمی‌دانم كدام افسانه إحيا مى شود اما... شبى مى رويد از خاكسترم خورشيد، خواهى ديد
  10. Black_wolf

    ناب ترین شعرها

    مثل قفلی که دهان بسته و گم کرده کلید آمدم رو به تو با پرچمِ یک‌دست سفید دستِ شعرم که نه، دستان دلم هم بالاست جانِ آیینه به لب آمده از این تبعید تیغِ شب، بیخ گلوی دل و خوابم پیداست باز من ماندم و یک‌عالمه اوهام پلید عشق من! دست بجنبان و به فریاد برس کم کن از وحشتِ کابوسِ بدِ در تهدید یاد دلتنگیِ بی غَلّ و غش و نازت خوش گرچه عمری‌ست که آن هم شده ماضیّ بعید بی‌تو درجا زدم و ماحصلم توسری است شکل یک کودک شهریوریِ با تجدید! خوش به حال غزل ساده‌ی بی‌تصویری که به تکرار تو زیباست، نه اوصاف جدید
  11. Black_wolf

    هرپسر و دختری ...

    هر پسر و دختری که بتونن این سه مرحله رو تو رابطه شون پیاده کنن اون رابطه هیچوقت به مشکل نمیخوره : ۱- هیچوقت دست از رمانتیک بازی و کارهای هیجان انگیز عاشقونه و توجه کردن به هم برندارید ۲- تو اوج عصبانیت از هم فاصله بگیرید تا ذهنتون آروم شه بعد باهم حرف بزنید ۳- جزئیات رابطتونو برای دیگران تعریف نکنید
  12. Black_wolf

    تعادل

    از اهمیت دادن زیاد بی اهمیت میشی. از خوبی کردن زیادی، بدی می بینی. از مهربونی کردن زیادی هم احمق به حساب میای! خلاصه که اگه تو احساساتت با آدما تعادل نداشته باشی، حتی اگه دریایی از محبت و مهربونی باشی یا ازت زده میشن یا ازت سوءاستفاده می کنن!
  13. Black_wolf

    تو لایق حال خوبی

    کتاب خوب بخون؛حرفی که تو دلت هست رو بزن؛ارزوهاتو بنویس؛به اطرافت کمتر اهمیت بده؛بیشتر ورزش کن؛ به آدمایی که تو ذوقت میزنن هیچی نگو و ازشون دور بمون اینا شریعتشون اینه که انرژیت رو ازت بگیرن؛ورودیای ذهنتو کنترل کن و اجازه نده هر چیزی وارد ذهنت شه و بعدشش مطمئنا حالت خوب میشه چون تو لیاقت حال خوب رو داری!
  14. Black_wolf

    مگر ميشود

  15. Black_wolf

    من گرفتم تو نگیر

    ممنونم از شما والا اتاق 1 ساله خریدم اقا علیرضا خودشون مستری دادن برای اتاقم فقط لطف داری شما
  16. ممنون ای کاش اما....
  17. Black_wolf

    مگر ميشود

    شاید
  18. Black_wolf

    من گرفتم تو نگیر

    اره خب
  19. Black_wolf

    نقره داغ

    بله درسته این روزا کسی لایق عشق نیست متاسفانه عشق و زیر سوال بردیم
  20. Black_wolf

    من گرفتم تو نگیر

    زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر من گرفتم تو نگیر چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر من گرفتم تو نگیر بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر یاد آن روز بخیر زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر من گرفتم تو نگیر یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم تک و تنها بودم زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر من گرفتم تو نگیر بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان بودم از جمع خوشان خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر من گرفتم تو نگیر ای مجرد که بود خوابگهت بستر گرم بستر راحت و نرم زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر من گرفتم تو نگیر بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم مستحق لگدم چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر من گرفتم تو نگیر من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام خر همسر شده ام می دهد یونجه به من جای پنیر من گرفتم تو نگیر
  21. Black_wolf

    جمعه آخر-_-

    الوداع یا شهر رمضان
×
×
  • اضافه کردن...