-
تعداد ارسال ها
213 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
پست ها ارسال شده توسط نیلوفر
-
-
-
در ۱۴۰۱/۱۱/۲۳ در 13:57، Miss nedaa گفته است:
چه دلت پره تازگیا تو حرف بزن رو کنم خوشگلیاتو
نگاه کن چه آتیشی به پا کردم میخوام دود کنم دلخوریهاتو...
بسیار عالی
- 1
-
در ۱۴۰۲/۳/۱۹ در 23:48، دل آرام گفته است:
خدا ب همه پدر مادر ها سلامتی شادی بده
مرسی گلم ان شاءالله❤
- 2
-
در ۱۴۰۲/۳/۱۹ در 13:11، Miss nedaa گفته است:
خدا حفظشون کنه
ممنون عزیزم همچنین پدر و مادر شما رو❤
- 2
- 1
-
در ۱۴۰۲/۳/۱۹ در 08:44، حسین138 گفته است:
سلام صبح شمو بخیر
واقعا لذت بردم
متشکرم بزرگوار
- 3
-
-
به نام خدا
*فــرق بین مــادر و پــدر*
کسی که از زمانی که چشــم باز می کنی تو را دوست دارد مــــادر است
وکسی که دوستت دارد بدون اینکه ظاهر کند پــــدر است « به او جفا می کنی »
مــــادر تو را به جهان تقدیم می کند
پــــدر تلاش می کند که جهان را به تو تقدیم کند *« به سختی می افتد*
مــــادر به تو زندگی می دهد
پــــدر به تو می آموزد چگونه این زندگی را احیا کنی *« به تلاش وادار می کند*
مــــادر تو را 9 ماه در رحم خود نگه میدارد
پــــدر باقی عمر تو را حمل می کند *« ومتوجه نیستی »*
مادر به وقت تولدت فریاد می کشد صدایش را نمی شنوی
وپــــدر بعد از آن فریاد می کشد « از او گله می کنی »
مــــادر گریه می کند وقتی بیمار می شوی
پــــدر بیمار می شود وقتی گریه می کنی *« در خفا »*
مــــادر مطمئن می شود که گرسنه نیستی
پــــدر به تو یاد می دهد که گرسنه نمانی *« درک نمی کنی »*
مــــادر تو را روی سینه اش نگه می دارد
پــــدر تو را به دوش می کشد « اورا نمی بینی »
مــــادر چشمه محبت است
وپــــدر چاه حکمت *« و می ترسی از عمق چاه »*
مــــادر مسئولیت از دوش تو بر می دارد
پــــدر مسئولیت را در وجود تو می کارد *« تو را به سختی می اندازد »*
مــــادر تو را از سقوط نگه می دارد
پــــدر می آموزد بعد از سقوط بلند شوی
مادر یاد می دهد چگونه روی پای خود راه بروی
پدر یاد می دهد چگونه در راه ها ی زندگی حرکت کنی
مــــادر کمال وزیبایی را منعکس می کند
پــــدر واقعییت ها وتلاشها را منعکس می کند
*مهــر مــادری را هنگام ولادت حس می کنی*
*مهــر پــدری را وقتی پــــدر شدی حس خواهی کرد*
*بنابرایــن مــــادر با چیــزی مقایســه نمی شود*
*و پــــدر تکــرار نخواهــد شــد.*
پروردگارا هم چنانکه مرا پرورش دادن آنها را مورد رحمت خودت قرار بده
- 3
- 2
-
-
در ۱۴۰۲/۳/۱۵ در 14:13، Venusi گفته است:
❤❤
-
در ۱۴۰۲/۳/۱۵ در 08:53، Miss nedaa گفته است:
❤
-
شبلی عارف معروف؛ به مسجدی رفت كه دو ركعت نماز بخواند. در آن مسجد كودكان درس میخواندند و وقت نان خوردن كودكان بود. دو كودك نزدیك شبلی نشسته بودند.
یكی پسر ثروتمندی بود و دیگری پسر فقیری.
در زنبیل پسر ثروتمند پارهای حلوا بود و در زنبیل پسر فقیر نان خشك. پسر فقیر از او حلوا میخواست.
آن كودك می گفت: اگر میخواهی كه پاره ای حلوا به تو دهم، سگ من باش و چون سگان بانگ كن.
آن بیچاره بانگ سگ كرد و پسر ثروتمند پاره ای حلوا بدو میداد. باز دیگر باره بانگ میكرد و پاره ای دیگر میگرفت. همچنین بانگ می.كرد و حلوا میگرفت.
شبلی در آنان مینگریست و میگریست. كسی از او پرسید:
ای شیخ تو را چه رسیده است كه گریان شدهای؟
شبلی گفت: نگاه كنید كه طمعكاری به مردم چه رسانَد؟
اگر آن كودك بدان نان تهی قناعت میكرد و طمع از حلوای او برمیداشت، سگ همچون خویشتنی نمیشد....
- 3
-
وقتی "سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانهی بردگی بریده بودند را بالای سر خودش میبیند، در ابتدا میترسد، اما وقتی به بی آزار بودن آن پی میبرد ، با او هم کلام میشود.
برده ، از ستمهایی که طبقه اشراف مصر بر او روا داشته بودند میگوید ؛ از فئودالیسم بسیار شدید حاکم بر آن روزهای مصر ...
برده ، از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود ، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم رانوشته اند برای او بخواند.
سینوهه از برده سئوال میکند که چرا می خواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟
و برده میگوید :
سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم, همسر زیبا و دختر جوانی داشتم ؛ مزرعه پر برکت اما کوچک من در کنار زمین های بیکران یکی از اشراف بود .
روزی او با پرداخت رشوه به مأموران فرعون زمینهای مرا به نام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد؛ سالهای سال از دختر و همسرم بهره برداری کرد و آنها را به عنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم ، اکنون از از معدن رها شده ام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمده ام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند ...
سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) میرود و قبرنوشتهی آن مرد را اینگونه میخواند :
《 او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود مینمود , او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است...》
در این هنگام , برده شروع به گریه میکند و میگوید: 《 آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد .... ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش...》
سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟
و برده این جمله ی تاریخی را میگوید که: وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند ، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم ؟
و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند ...مینویسد :
آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد!!!
- 1
-
⚜کلامی زیبا از شیخ بهائی:
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا :
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است!
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند!
اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است!
اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست ..!
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست!!!
و اگر نکند میگویند کافراست و بیدین .....!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید ؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود.
- 3
- 1
-
5 دقیقه قبل، Topaz گفته است:
زندگی زیباست اگر زیبا ببینیم
دقیقا عزیزم❤
-
6 ساعت قبل، ɑɍɛẕőǚ گفته است:
- 1
-
6 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است:
عالی عزیزم❤
فدات قشنگم❤
- 1
-
6 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است:
عالی عزیزم❤
- 2
-
5 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است:
فدات عزیزدلم، نماز روزه های توام قبول حق ان شااللهالتماس دعا❤
مرسی گلم
- 1
- 1
-
6 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است:
سلام جانم خوش اومدی❤خیلی وقت ندیدمت
مرسی عزیز دلم نیلوفر قشنگم دورت بگردم تو خوبی؟ منم دلتنگت بودم قشنگم
- 1
-
بعضی تغییرات را در زندگی
خدا برایت رقم زده است ...
بجای مقاومت دربرابرِ این تغییرات
تسلیم شو و بگذار زندگی با تو جریان یابد نه بی تو ...
نگرانِ این نباش که زندگیات زیر و رو شود!!!
اصلا ازکجا معلوم ...
شاید زیرِ زندگیات بهتر از رویش باشد ...
به خدا اعتماد کن
و آسوده خاطر باش
- 4
- 1
-
زندگی زیباست ...
بیا با تلخیهایمان نازیبایش نکنیم!
رسم همدلی و محبت شاید نزد بعضیها از یاد رفته
بیا ما این رسم زیبا را از یاد نبریم!
لحظههای زندگی گاه تلخ است و گاه شیرین
از تلخیها و شیرینیهای زندگی درس بگیریم
و یادمان باشد که با تلخیها ،
میزان شکیباییِ ما را خداوند میآزماید،
و با شیرینیها میزان شایستگیِ ما را
که آیا لایق بهترینها هستیم یا نه؟ ...
- 4
- 1
-
در ۱۴۰۲/۱/۶ در 19:36، نیلوفرآبی گفته است:
خب خـودم از این شرایط فقط فکر کنم ی شلوار دارم طرحش اینطوری جنس و رنگش فرق دار ❤
@fereshte A @ATILA @kambiz_landar
@Queen @Venusi @3amane @پرواز @Anna 021 @Miss nedaa
و بقـیـه دوسـتان عزیز لطف کنن شرکت کنند خوشحال میشم••
دستمو دارمو پاسپورت
- 1
-
3 ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین.
خدایا من از تو می خواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند و پناه مى برم به تو از آنچه تو را بیازارد و از تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم و نافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان.بسیار عالی نیلوفر عزیزم. نماز روزه ات قبول باشه گلم
- 1
- 1
-
تو میتوانی
در متفرقه
در ۱۴۰۱/۱۲/۵ در 14:46، حسین138 گفته است:سلام خوبی
کجایی پيدات نیست
همه با معرفت ها دارن یواش یواش میرن اینجا هم از مزه افتاده
متشکرم هستم در خدمتتون و ممنون از لطفتون
- 1
⚜️ تسـت شخـصـیت شـنـاسی⚜️
در تست های روانشناسی
ارسال شده در
منم اول بچه رو بغل میکنم بعدم سریع کتری رو خاموش میکنم و بعدش الفرار چون از سگ میترسم