حواصیل ارسال شده در 25 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 25 تیر انگاری با رفتن خورشید ، سایه ها به خانه هجوم می آورند. سایه هایی شلوغ..که چون روحی هولناک وارد مغزم میشوند ،گفتگو از سر میگیرند.. پر از هجمه های مرگ آور...ترسیم تمام روزهای گذشته ... خشم ها ...اندوه ها ... ندامت ها.... راه های هرگز نرفته ...رویاهای درد آلودِ جامانده.....زهر خنده های تمسخر.... و منی که تسلیمم.....خانه از سکوت چون کوره ای میسوزد ...خواب ها فراری اند ... ساعت کِش می آید ...آنقدر شب میشود که آمدن صبح یک محال است ....زنی که منم ...مایوس در بارگاه عدالتی عجیب ...دعاهای تکراری میخواند... تا آمدن فردا چند بار باید بمیرد.؟.. 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 26 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر 10 ساعت قبل، حواصیل گفته است: انگاری با رفتن خورشید ، سایه ها به خانه هجوم می آورند. سایه هایی شلوغ..که چون روحی هولناک وارد مغزم میشوند ،گفتگو از سر میگیرند.. پر از هجمه های مرگ آور...ترسیم تمام روزهای گذشته ... خشم ها ...اندوه ها ... ندامت ها.... راه های هرگز نرفته ...رویاهای درد آلودِ جامانده.....زهر خنده های تمسخر.... و منی که تسلیمم.....خانه از سکوت چون کوره ای میسوزد ...خواب ها فراری اند ... ساعت کِش می آید ...آنقدر شب میشود که آمدن صبح یک محال است ....زنی که منم ...مایوس در بارگاه عدالتی عجیب ...دعاهای تکراری میخواند... تا آمدن فردا چند بار باید بمیرد.؟.. خیلی قشنگ بود 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 26 تیر مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 تیر گاهی خودت را بسپار به دست باران...قدم نزن ..حرف نزن ..جار نزن...فقط بایست...آنقدر زیر باران باایست که از ضعف خودت باریدن آغاز کنی...هم صدای باران میشوی....میباری...میباری...بر کویر خشک و لم یزرع وجودت میباری..... شک نکن سبز خواهی شد عاقبت ....... نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .