حسین138 ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد عقل و دل روزى زهم دلخور شدند... هردو از احساس نفرت پر شدند...! دل ، به چشمان کسى وابسته بود... عقل، از اين بچه بازى خسته بود...! حرف حق با عقل بود اما چه سود... پيش دل حقانيت مطرح نبود...! دل به فکر چشم مشکى فام بود... عقل، آگه از خيال خام بود...! عقل با او منطقى رفتار کرد... هر چه دل اصرار، عقل انکار کرد...! کشمکش ها بينشان شد بيشتر..!! عاقبت عقل از سر عاشق پريد... بعد ازآن چشمان مشکى را نديد... تا به خود آمد بيابان گرد بود... خنده بر لب ...از غم اين درد بود # 4 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد 16 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: عقل و دل روزى زهم دلخور شدند... هردو از احساس نفرت پر شدند...! دل ، به چشمان کسى وابسته بود... عقل، از اين بچه بازى خسته بود...! حرف حق با عقل بود اما چه سود... پيش دل حقانيت مطرح نبود...! دل به فکر چشم مشکى فام بود... عقل، آگه از خيال خام بود...! عقل با او منطقى رفتار کرد... هر چه دل اصرار، عقل انکار کرد...! کشمکش ها بينشان شد بيشتر..!! عاقبت عقل از سر عاشق پريد... بعد ازآن چشمان مشکى را نديد... تا به خود آمد بيابان گرد بود... خنده بر لب ...از غم اين درد بود # قشنگ بود 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد (ویرایش شده) از عشق، گَردون مُؤتَلِف، بیعشق، اَختَر مُنْخَسِف؛ از عشقْ گَشتِه دال الِف،بیعشق الِف چون دالها ویرایش شده 22 خرداد توسط حواصیل 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss nedaa ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد 5 ساعت قبل، حسین138 گفته است: عقل و دل روزى زهم دلخور شدند... هردو از احساس نفرت پر شدند...! دل ، به چشمان کسى وابسته بود... عقل، از اين بچه بازى خسته بود...! حرف حق با عقل بود اما چه سود... پيش دل حقانيت مطرح نبود...! دل به فکر چشم مشکى فام بود... عقل، آگه از خيال خام بود...! عقل با او منطقى رفتار کرد... هر چه دل اصرار، عقل انکار کرد...! کشمکش ها بينشان شد بيشتر..!! عاقبت عقل از سر عاشق پريد... بعد ازآن چشمان مشکى را نديد... تا به خود آمد بيابان گرد بود... خنده بر لب ...از غم اين درد بود # زیبا بود 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 22 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد 4 ساعت قبل، numb گفته است: قشنگ بود ممنون 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 22 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد 18 دقیقه قبل، حواصیل گفته است: از عشق، گَردون مُؤتَلِف، بیعشق، اَختَر مُنْخَسِف؛ از عشقْ گَشتِه دال الِف،بیعشق الِف چون دالها میدونی از شعرهات لذت میبرم❤ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد (ویرایش شده) 29 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: میدونی از شعرهات لذت میبرم❤ شعرهای بیشتری مینویسم ویرایش شده 22 خرداد توسط حواصیل 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 22 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد هم اکنون، حواصیل گفته است: شعرهای بیشتری مینویسم حتما منم می نویسم کتاب جدید آوردم (دکمه های گیج)کاووس حسن لی نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .