حسین138 ارسال شده در 6 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر درِ این خانه تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت 4 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 6 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد 13 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر درِ این خانه تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت هعی با این شعر باید مرد! 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 6 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد هم اکنون، numb گفته است: هعی با این شعر باید مرد! خدا نکنه،چه حرفیه دختر شمو میزنی این فقط ی شعر هست همین 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 6 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد 4 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: خدا نکنه،چه حرفیه دختر شمو میزنی این فقط ی شعر هست همین اتفاقا خیلی بیشتر از یه شعره خیلی خیلی بیشتر چیزی که هر آدمی حسش میکنه و باهاش زندگی میکنه 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 6 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد هم اکنون، numb گفته است: اتفاقا خیلی بیشتر از یه شعره خیلی خیلی بیشتر چیزی که هر آدمی حسش میکنه و باهاش زندگی میکنه صد البته، نه دیگه از اون طرف دیوار بیفتی 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 6 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد 2 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: صد البته، نه دیگه از اون طرف دیوار بیفتی اوهوم 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 6 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد هم اکنون، numb گفته است: اوهوم شعرها شمو هم عالیه 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 6 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد 1 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: شعرها شمو هم عالیه مرسی ک خودت عالی و گادی️🪽 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 6 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 خرداد هم اکنون، numb گفته است: مرسی ک خودت عالی و گادی️🪽 خدا برات خوش بخواد 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
فندق ارسال شده در 7 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 7 خرداد 16 ساعت قبل، حسین138 گفته است: آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر درِ این خانه تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت like ... 5 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss nedaa ارسال شده در 8 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 8 خرداد در ۱۴۰۲/۱۲/۱۶ در 20:40، حسین138 گفته است: آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر درِ این خانه تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 21 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 21 خرداد برداشت آسمان را چون کاسه ای کبود و صبح سرخ را لاجرعه سر کشید آنگاه خورشید در تمام وجودش طلوع کرد️ 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 22 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد در ۱۴۰۳/۱/۲ در 04:48، numb گفته است: برداشت آسمان را چون کاسه ای کبود و صبح سرخ را لاجرعه سر کشید آنگاه خورشید در تمام وجودش طلوع کرد️ باشد تا جواب🎗 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 22 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد ۱ ساعت قبل، حسین138 گفته است: باشد تا جواب🎗 : ))) 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 22 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 خرداد هم اکنون، numb گفته است: : ))) 🎗 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .