حواصیل ارسال شده در 29 اردیبهشت اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اردیبهشت نه ،نمیتوانم فراموشت کنم زخمهای من، بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند بالهای من تکهتکه فرو میریزند نه، نمیتوانم فراموشت کنم خیابانها بیحضور تو راههای آشکار جهنماند تو پرندهیی معصومی که راهش را در باغ حیاط زندانی گم کرده است. تک صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی باد تشنهی تابستانی که گندمزاران رسیده در قدوم تو خم میشوند. آشیانهی رودی از برف که از قلههای بهار فرو میریزد. نه نمیتوانم... نمیخواهم که فراموشت کنم. تپههای خشکیده از پلههای تو بالا میآیند تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند. ماه هزار ساله دستنوشتهی آخرش را برای تو میفرستد تا تصحیحش کند. نه، نمیتوانم فراموشت کنم. هرگز فراموش نمیشوی. 2 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 1 خرداد مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد ای ردیف غزلم ، ورد زبانم ، نفسم حاکم گستره ی فن بیانم ، نفسم تو چه کردی که دلم این همه خواهانت شد؟ حکم کرده است فقط با تو بمانم نفسم گوشه ی دنج اتاقم شب شعری برپاست گرم چندین غزل پر هیجان ام نفسم بیستون چیست ؟ بگو تا دل البرز بِکن امتحان کن به گمانم بتوانم نفسم چه شده راحت من ! این همه ناآرامی؟ غرق تشویش شدی من نگرانم نفسم بسته ای بار سفر را به کجاها بی من من که همراه تر از هر چمدانم نفسم زندگی بی تو اگر مرگ نباشد زجر است با تو تنظیم شده هر ضربانم نفس شب سپید است ، کنار تو تنم نورانی ست با تو خورشید ترین ماه جهانم ! نفسم... محمد علی بهمنی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
numb ارسال شده در 1 خرداد اشتراک گذاری ارسال شده در 1 خرداد 20 ساعت قبل، حواصیل گفته است: نه ،نمیتوانم فراموشت کنم زخمهای من، بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند بالهای من تکهتکه فرو میریزند نه، نمیتوانم فراموشت کنم خیابانها بیحضور تو راههای آشکار جهنماند تو پرندهیی معصومی که راهش را در باغ حیاط زندانی گم کرده است. تک صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی باد تشنهی تابستانی که گندمزاران رسیده در قدوم تو خم میشوند. آشیانهی رودی از برف که از قلههای بهار فرو میریزد. نه نمیتوانم... نمیخواهم که فراموشت کنم. تپههای خشکیده از پلههای تو بالا میآیند تا به بوی نفسهای تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند. ماه هزار ساله دستنوشتهی آخرش را برای تو میفرستد تا تصحیحش کند. نه، نمیتوانم فراموشت کنم. هرگز فراموش نمیشوی. هرگز فراموش نمی شوی: ) 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .