رفتن به مطلب

گر راحت جانی بیا -_-


حسین138

ارسال های توصیه شده

ای مرا آزرده از خود ! گر پشیمانی بیا
نغمه‌های ناموافق گر نمی‌خوانی بیا

تا که سر پیچیدی از راه وفا ، گفتم برو
جز وفا اکنون اگر راهی نمی‌دانی بیا

یک نفس با من نبودی مهربان ای سنگدل !
زآن همه نامهربانی گر پشیمانی بیا

تاب رنجوری ندارم ؛ در پی رنجم مباش
گر نمی‌خواهی که جانم را برنجانی بیا

خود تو دانی دردها بر جان من بگذاشتی
تا نفس دارم اگر در فکر درمانی بیا

دشمن جانم تو بودی ، درد پنهانم ز توست
با همه این شکوه‌ها گر راحتِ جانی بیا

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

18 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

ای مرا آزرده از خود ! گر پشیمانی بیا
نغمه‌های ناموافق گر نمی‌خوانی بیا

تا که سر پیچیدی از راه وفا ، گفتم برو
جز وفا اکنون اگر راهی نمی‌دانی بیا

یک نفس با من نبودی مهربان ای سنگدل !
زآن همه نامهربانی گر پشیمانی بیا

تاب رنجوری ندارم ؛ در پی رنجم مباش
گر نمی‌خواهی که جانم را برنجانی بیا

خود تو دانی دردها بر جان من بگذاشتی
تا نفس دارم اگر در فکر درمانی بیا

دشمن جانم تو بودی ، درد پنهانم ز توست
با همه این شکوه‌ها گر راحتِ جانی بیا

 

دل بسته‌ام از همه عالم به روی دوست

وز هر چه فارغیم، به‌ جز گفتگوی دوست

 

ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی

اِلّا به موی دلکش و روی نکوی دوست

 

باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست

جز جلوه‌ای ز صحن مصفای کوی دوست

 

گل‌های باغ با همه شادابی و نشاط

خار آیدم به دیده نبینم چو روی دوست

 

یک موی یار خویش به عالم نمی‌دهم

ما بسته‌ایم رشته جان را به موی دوست

 

بر ما غم زمانه زهر سو که رو کند

مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست

 

ما جز رضای دوست تمنا نمی‌کنیم

چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

21 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

ای مرا آزرده از خود ! گر پشیمانی بیا
نغمه‌های ناموافق گر نمی‌خوانی بیا

تا که سر پیچیدی از راه وفا ، گفتم برو
جز وفا اکنون اگر راهی نمی‌دانی بیا

یک نفس با من نبودی مهربان ای سنگدل !
زآن همه نامهربانی گر پشیمانی بیا

تاب رنجوری ندارم ؛ در پی رنجم مباش
گر نمی‌خواهی که جانم را برنجانی بیا

خود تو دانی دردها بر جان من بگذاشتی
تا نفس دارم اگر در فکر درمانی بیا

دشمن جانم تو بودی ، درد پنهانم ز توست
با همه این شکوه‌ها گر راحتِ جانی بیا

 

سپاس از انتخاب زیبای شما. 

سلام علیکم. 🫡

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هم اکنون، حواصیل گفته است:

دل بسته‌ام از همه عالم به روی دوست

وز هر چه فارغیم، به‌ جز گفتگوی دوست

 

ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی

اِلّا به موی دلکش و روی نکوی دوست

 

باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست

جز جلوه‌ای ز صحن مصفای کوی دوست

 

گل‌های باغ با همه شادابی و نشاط

خار آیدم به دیده نبینم چو روی دوست

 

یک موی یار خویش به عالم نمی‌دهم

ما بسته‌ایم رشته جان را به موی دوست

 

بر ما غم زمانه زهر سو که رو کند

مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست

 

ما جز رضای دوست تمنا نمی‌کنیم

چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست

سلام

باشد تا جواب

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

1 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

سلام

باشد تا جواب

نسیه قبول نیست😅

 

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

2 ساعت قبل، حواصیل گفته است:

دل بسته‌ام از همه عالم به روی دوست

وز هر چه فارغیم، به‌ جز گفتگوی دوست

 

ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی

اِلّا به موی دلکش و روی نکوی دوست

 

باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست

جز جلوه‌ای ز صحن مصفای کوی دوست

 

گل‌های باغ با همه شادابی و نشاط

خار آیدم به دیده نبینم چو روی دوست

 

یک موی یار خویش به عالم نمی‌دهم

ما بسته‌ایم رشته جان را به موی دوست

 

بر ما غم زمانه زهر سو که رو کند

مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست

 

ما جز رضای دوست تمنا نمی‌کنیم

چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست

.
بی‌تو شـاید: بـاز چشمی تَر کنم
یــا؛ کـه شــعرِ مولوی از بَـر کنم

شـاید: از ژرفــایِ غمگیـنِ غــزل،
شِــکوه‌یِ بی‌هَمنَـوایی، سـَر کنم

بی‌تــو شایـد: در پنــاهِ آسِــمان،
هِجرَتَت را، از دلـــم بــــاور کنم

شایـد: از پَستویِ خشمی مُلتَهِب،
تیـغه‌یِ عشـقِ تـو را خنـجر کنـم

یا؛ که شایـد: دَخمه‌ای پیدا شَوَد،
خاکِ سردش را به تَن، بستر کنم

شاید: از باران‌ترین، رگبــارِ اَبــر،
جامــه‌ای نیلوفـرین، در بَـر کنـم  

از هجومِ بُغـضِ سرکش، در گِلو،
کِشـتیِ "مِهـــرِ" تـو را لَنـگَر کُنَـم

پرتو! یک دنیا "سکوت" وُ خاطره
"گفت‌وگو" بــا کـوهِ خاکستر کنم

رفتــه‌ای؛ دور از نــگاهِ پنـــجره،
شاید: ایـن غمنـامه را دفتـر کنم.

🌺
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

2 ساعت قبل، حواصیل گفته است:

نسیه قبول نیست😅

 

جامی و بتی و بربطی بر لب کشت

این هرسه مرا نقد و تو را نسیه بهشت

هر چه از دوست رسد نکوست

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

4 ساعت قبل، حسین138 گفته است:

ای مرا آزرده از خود ! گر پشیمانی بیا
نغمه‌های ناموافق گر نمی‌خوانی بیا

تا که سر پیچیدی از راه وفا ، گفتم برو
جز وفا اکنون اگر راهی نمی‌دانی بیا

یک نفس با من نبودی مهربان ای سنگدل !
زآن همه نامهربانی گر پشیمانی بیا

تاب رنجوری ندارم ؛ در پی رنجم مباش
گر نمی‌خواهی که جانم را برنجانی بیا

خود تو دانی دردها بر جان من بگذاشتی
تا نفس دارم اگر در فکر درمانی بیا

دشمن جانم تو بودی ، درد پنهانم ز توست
با همه این شکوه‌ها گر راحتِ جانی بیا

 

عالی بود: )🫠

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...