شرح حال با شعر♥️

[ɑɍɛẕőǚ]

شرح حالت رو با شعر بگو

[حسین138]

5 ساعت قبل، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

شرح حالت رو با شعر بگو

سلام

پست خانم نیلوفر شرکت کن

[ɑɍɛẕőǚ]

36 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

سلام

پست خانم نیلوفر شرکت کن

اونجا دیه جای سوزن انداختن نیس ،، یا همینو شرکت میکنین یا خودم شرکتتون میدم همینجا

[نیلوفرآبی]

7 ساعت قبل، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

شرح حالت رو با شعر بگو

فلک همیشه به کـام یکـی نمـی گـردد

کـه آسیای طبیعت به نـوبت است ای دوست

 

ویرایش شده 4 آذر، 2023 توسط نیلوفرآبی

[حسین138]

هم اکنون، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

اونجا دیه جای سوزن انداختن نیس ،، یا همینو شرکت میکنین یا خودم شرکتتون میدم همینجا

پس بریم

[حسین138]

هم اکنون، نیلوفرآبی گفته است:

فلک همیشه به کـام یکـی نمـی گـردد

کـه آسیای طبیعت به نـوبت است ای دوست

 

بریم

[حسین138]

هم اکنون، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

اونجا دیه جای سوزن انداختن نیس ،، یا همینو شرکت میکنین یا خودم شرکتتون میدم همینجا

چون برسی ب کوی ما،خامشی است خوی ما

زان که ز گفت وگو ما،گرد و غبار می رسد

[حسین138]

هم اکنون، نیلوفرآبی گفته است:

فلک همیشه به کـام یکـی نمـی گـردد

کـه آسیای طبیعت به نـوبت است ای دوست

 

ای قوم ب حج رفته کجایی کجایی

معشوق همین جاست بیاید بیاید

معشوق تو همسایه و دیوار ب دیواندره بادیه سر گشته شما در چ هوایید؟ 

[ɑɍɛẕőǚ]

47 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

ای قوم ب حج رفته کجایی کجایی

معشوق همین جاست بیاید بیاید

معشوق تو همسایه و دیوار ب دیواندره بادیه سر گشته شما در چ هوایید؟ 

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو  چندان که مپرس

[ɑɍɛẕőǚ]

۱ ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است:

فلک همیشه به کـام یکـی نمـی گـردد

کـه آسیای طبیعت به نـوبت است ای دوست

 

سخن ، بى تو مگر جاى شنیدن دارد ؟
نفس ، بى تو کجا ناى دمیدن دارد

علت کورى. یعقوب نبى معلوم است
شهر بى یار مگر ارزش دیدن دارد ...

این خیلی خوبه نیلو

[Queen]

8 ساعت قبل، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

شرح حالت رو با شعر بگو

 

8 ساعت قبل، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

شرح حالت رو با شعر بگو

گاهی شعر هم نمیتونه حال آدمو توصیف کنه

[ɑɍɛẕőǚ]

4 دقیقه قبل، Queen گفته است:

 

گاهی شعر هم نمیتونه حال آدمو توصیف کنه

شرحی ز حال و حالی ز شرح نیس

[حسین138]

هم اکنون، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو  چندان که مپرس

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی من مرو، ای جان جان بی تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من

[ɑɍɛẕőǚ]

عالییی

[ɑɍɛẕőǚ]

23 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی من مرو، ای جان جان بی تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من

از همه سوی جهان جلوه او می بینم
جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم

چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او می بینم

[ɑɍɛẕőǚ]

صفایى بود دیشب
با خیالت خلوت ما را ،
ولى من باز پنهانى
تو را هم آرزو کردم …!

[Queen]

44 دقیقه قبل، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

شرحی ز حال و حالی ز شرح نیس

اره میخاسم اینو بگم هرچی فکر کردم یادم نیومد

[ɑɍɛẕőǚ]

26 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی من مرو، ای جان جان بی تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله ی تابان من

بدرود و سپاس ک شرکت کردین

[ɑɍɛẕőǚ]

هم اکنون، Queen گفته است:

اره میخاسم اینو بگم هرچی فکر کردم یادم نیومد

مرسی عزیزم

[حسین138]

هم اکنون، ɑɍɛẕőǚ گفته است:

بدرود و سپاس ک شرکت کردین

خواهش میکنم

[numb]

خاموشم 

اما دارم به آواز غم خود میدهم گوش!