رفتن به مطلب

مولانا


Topaz

ارسال های توصیه شده

عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا نکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کس از بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر به دست طفل دادن ابلهی ست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن

مولانا
 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

15 ساعت قبل، Topaz گفته است:

عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا نکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کس از بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر به دست طفل دادن ابلهی ست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن

مولانا
 

عالی عزیزم💙💚

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

17 ساعت قبل، Topaz گفته است:

عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا نکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کس از بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر به دست طفل دادن ابلهی ست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن

مولانا
 

ب. دل نشست 

حالا جواب بگیر

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

18 ساعت قبل، Topaz گفته است:

عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا نکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کس از بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر به دست طفل دادن ابلهی ست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن

مولانا
 

دختر گل فروش هان!دست به روب گل مکش 

بیم نمی بری کزان قلب گیاه بشکند

یاد تو می برد مرا تا سفر فرشتگان 

گر چه که بال ترد او نیمه راه بشکند

مرز نگاه (غلامرضا کافی)ص71

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

1 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

دختر گل فروش هان!دست به روب گل مکش 

بیم نمی بری کزان قلب گیاه بشکند

یاد تو می برد مرا تا سفر فرشتگان 

گر چه که بال ترد او نیمه راه بشکند

مرز نگاه (غلامرضا کافی)ص71

عالی بود ممنون 💐💐👌👌

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • 4 هفته بعد...
در ۱۴۰۲/۲/۱۶ در 17:37، Topaz گفته است:

عشق را بی معرفت معنا مکن
زر نداری مشت خود را وا نکن
گر نداری دانش ترکیب رنگ
بین گلها زشت یا زیبا مکن
خوب دیدن شرط انسان بودن است
عیب را در این و آن پیدا مکن
دل شود روشن ز شمع اعتراف
با کس از بد کرده ای حاشا مکن
ای که از لرزیدن دل آگهی
هیچ کس را هیچ جا رسوا مکن
زر به دست طفل دادن ابلهی ست
اشک را نذر غم دنیا مکن
پیرو خورشید یا آئینه باش
هر چه عریان دیده ای افشا مکن

مولانا
 

👌🏼👍🏼

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...