-
تعداد ارسال ها
5290 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
-
روز های برد
69
پست ها ارسال شده توسط Topaz
-
-
آسبادهای نَشتیفان _ خراسان رضوی
شهر نشتیفان در جنوب شرقی خواف در استان خراسان رضوی قرار دارد و بهخاطر آسبادهای قدیمیاش مشهور است. آس به معنی له کردن گندم و غلات می باشد. حال اگر این دستگاه آس کردنی با نیروی آب کار کند آسیاب و اگر با نیروی باد کار کند آسباد می گویند. نام این شهر از دو جزء «نش» بهمعنی نیش و «تیفان» بهمعنی توفان تشکیل شده است.
وزش بادهای موسمی منطقه سیستان که همه ساله بهمدت حدود ۱۲۰ روز ادامه دارد، موقعیت بیبدلیلی برای ابداع آسبادهای منحصربفرد در این شهر بوجود آورده است.
نزدیک به هزار سال است که آسبادهای نشتیفان که از خاک رس طبیعی و نی و چوب ساخته شدهاند دانههای غلات را برای تولید آرد له میکنند.
هریک از آسبادهای روستای نشتیفان از هشت اتاقک تشکیل شده و هر اتاقک شش تیغه دارد.وقتی بادهای قوی و مداوم منطقه به اتاقکها وارد میشود، تیغهها و سپس سنگ آسباد را به چرخش در میآورد. ارتفاع این سازهها حدود ۲۰ متر است.
هماکنون در شهر نشتیفان بقایای حدود چهل آسباد وجود دارد که منظرهای بیبدیل را خلق کرده است.
-
خیلی اوقات موقع شستن لباسها این سوال پیش میاد که آب گرم بهتره یا آب سرد؟
اگه بصورت کلی بگیم، بهترین دما برای شستن لباسها دمای سی درجه سانتیگراده. تو این دما کمترین میزان آسیب به بافت و رنگ لباس وارد میشه و مهمتر از همه این که انرژی لازم برای رسیدن آب به این دما خیلی کمه. در نتیجه اگه همیشه لباسها رو با دمای مناسب آب یعنی سی درجه سانتیگراد بشوریم، هم انرژی کمتری صرف کردیم و هم عمر لباسهامون زیاد میشه.
پس چه با دست و چه با ماشین، لباسهاتون رو توی آب سی درجه بشورین -
در شستشوی کاغذ آشپزخانه دقت کنیددر اتاق هایی که در معرض چربی و بخار هستند، گردگیری تنها کافی نیست. پاک کردن دیوار ها هر چند وقت درمیان ضروری است، خوشبختانه کاغذ های استفاده شده در این قسمت ها قابل شستشو هستند.
استفاده از محلولی که با آب و کمی مایع ظرف شویی تهیه شده است گزینه ی مناسبی است، با یک اسفنج نرم و خیلی سریع آنها را تمیز کنید. مراقب باشید که اسفنج زیاد خیس نباشد، زیرا آب به زیر کاغذ نفوذ می کند و آن را از بین می برد.
-
هنگام بازی کردن با فرزندتان
بازی کردن واقعاً هنر است. چون باید همبازی خوبی باشید.
نشان ندهید از او بیشتر می دانید.
در سطح فکری کودک با او همبازی شوید.
مدام او را راهنمایی نکنید.
تا وقتی پیش بینی می کنید که اوضاع خطرناک نشده برای کنترل کودک اقدامی نکنید. بسیاری از والدین آن قدر وقت صرف کنترل کردن کودکشان می گذارند که از وقت گذاشتن با کودک آن گونه که هر دو از کیفیتش راضی باشند غافل می مانند.
گاهی گیج بازی در بیاورید و اعتراف کنید که اشتباه کرده اید. -
عکس دیوار نوشته دبستانی در ونکوور که واقعا جالبه:
بعضی بچه ها ازشما باهوش ترن
بعضی بچه ها لباسهای باحال تری دارن
بعضی بچه ها تو ورزش ازشما بهترن
"اهمیتی نداره"
شما هم ویژگی خاص خودتون رو دارین
بچه ای باشین که میتونه بادیگران کنار بیاد،که بخشنده ست،برای دیگران خوشحاله!- 2
-
اختاپوس غولپیکر یه پدیده فیزیولوژیکیه:
اون بجز جثه غولآسا دارای خون آبی و سه قلبه و بدنش پروتیین خالصه، اون همچنین میتونه بازوی قطع شده خودشو دوباره برویانه!
۸ بازوی قدرتمند داره که میتونه انسان رو هم بدره البته اونا حمله به انسانها و کشتیها رو در پرونده داشتن ولی قتلی بدست اونا انجام نشده یا به ثبت نرسیده
اون وقتی راه میره همه از سر راهش کنار میرن.- 1
-
kàle Gen | کَلِ جِن
در باور مردمان آبادهی استان فارس جنی به نام «کل جن» وجود دارد. بسیاری بر این باورند که «کل جن» نوعی خرچنگ است اما درواقع لاکپشت آبهای شیرین است. مردم این منطقه بر این باورند که آب محل زندگی «کل جن» پربرکت است و اگر «کل جن» از منطقه برود، خشکی و بیحاصلی خواهد آمد.
دلیل این نامگذاری، نحوهی شنای لاکپشت درآب است؛ او هنگام شنا، سر خود را از آب بیرون میآورد. چهرهی این موجود سبز رنگ بدون لاک، ظاهری غریب و بیگانه دارد.
لاکپشت خشکی را در این منطقه، زنی تا ابد طلسمشده میدانند. -
شرکت آمریکایی bicycle یه مدل پاسور زده
به اسم Persian empire با عکس شاهان هخامنشی و اعداد پارسی به خط نستعلیق
من که مردم براش
دو ورق شناسنامه هم داره که وقتی پشتشون رو به هم میچسبونی نقشه امپراتوری بزرگ ایران رو نشون میده، طراحی این کار با آقای سیروس آریان بوده،
دمش گرم واقعا. -
Zariz(zairi) & Tariz(tairi) | زریز و تریز
تریز و زریز(تئیری و زئیری) از «کماله دیوان*» هستند که نام آنها معمولاً در کنار یکدیگر میآید. «زریز» در برابر «مرداد (امرداد)**» قرار میگیرد. نام او به معنی زردرنگ و یا سبزرنگ است و لقب «زهرساز» دارد.
«تریز» که به معنی تار و مار کنندهاست، میکوشد که گیاهان و حیوانات را به زهر آلوده کند و در برابر «خرداد***» قرار میگیرد. در قسمتی از «وندیداد» که نام دیوان آورده شده، «تریز»، دیو گرسنگی و «زریز» بهعنوان دیو تشنگی معرفی شدهاند. در بندهش هم به نام این دو دیو اشاره میشود :«تریز تار و مار کننده و زریز زهر ساز است.»
*کماله دیوان یا کماریگان: هفت دیوی که«اهریمن» در برابر «امشاسپندان» خلق کرد.
**مرداد: امشاسپند پشتیبان گیاهان و رستنیها
***خرداد: امشاسپند پشتیبان آبها
-
زندگینامه
رودکی
رودکی، ابوعبدالله جعفر فرزند محمد فرزند حکیم فرزند عبدالرحمان فرزند آدم. از کودکی و چگونگی تحصیل او آگاهی چندانی به دست نیست.در 8 سالگی قرآن آموخت و آن را از بر کرد و از همان هنگام به شاعری پرداخت.َبرخی می گویند در مدرسه های سمرقند درس خوانده است. آنچه آشکار است، وی شاعری دانش آموخته بود و تسلط او بر واژگان فارسی چندان است که هر فرهنگ نامه ای از شعراو گواه می آورد.رودکی از روزگار جوانی آوازی خوش داشت، در موسیقی و نوازندگی چیره دست و پر آوازه بود. وی نزد ابوالعنک بختیاری موسیقی آموخت و همواره مورد ستایش او بود، آن چنان که استاد در روزگار کهنسالی چنگ خود را به رودکی بخشید. رودکی در همان دوره شعر نیز می سرود. شعر و موسیقی در سده های چهارم و پنجم همچون روزگار پیش از اسلام به هم پیوسته بودند و شعر به همراه موسیقی خوانده می شد.
شاعران بزرگ آنانی بودند که موسیقی نیز می دانستند.از هم عصران رودکی، منجیک ترمذی (نیمه دوم سده چهارم) و پس از او فرخی (429 ق) استاد موسیقی زمانه خویش بودند. شاعران، معمولاً قصیده هایشان را با ساز و در یکی از پرده های موسیقی می خواندند. هرکس که صدایی خوش نداشت یا موسیقی نمی دانست، از راوی می خواست تا شعرش را در حضور ممدوح بخواند. رودکی، شعرش را با ساز می خواند.رفته رفته آوازه رودکی به دربار سامانیان رسید و نصربن احمد سامانی (301 ـ 331 ق) او را به دربار فرا خواند. برخی بر این گمانند که او پیش از نصربن احمد به دربار سامانیان رفته بود، در آنجا بزرگترین شاعر دربار سامانی شد.در آن روزگار در محیط ادبی، علمی، اقتصادی و اجتماعی، آن چنان تحولی شگرف روی داده بود که دانش پژوهان، آن دوره را دوران نوزایی (رسانس) ایرانی
مینامند.
بر بستر چنین زمینه مناسب اقتصادی، اجتماعی و برپایه دانش دوستی برخی از پادشاهان سامانی، همچنین با تلاش و خردمندی وزیرانی دانشمند و کاردان چون ابوالفضل بلعمی (330ق) و ابوعلی محمد جیهانی (333 ق)، بخارا به صورت مرکز بزرگ علمی، ادبی و فرهنگی درآمد.
-
""فروخ فرحزاد""
فروغ الزمان فرخ زاددر8 دی سال 1313درتهران محله ی امیریه کوچه ی
خادم آزاد چشم به باغ هستی و زندگی گشود .
او در یک خانواده ی نه نفری بزرگ شد .
پدرش سرهنگ محمد فرخزاد یک نظامی سختگیر بود و مادرش توران وزیزی تبار (با نام شناسنامه ای بتول ) زنی ساده و خوش باور .
اوچهار برادر با نامهای " امیر مسعود ، فریدون ، مهرداد ، مهران " و دو خواهر بانام " پوراندخت ، گلوریا " داشت .
تابستانهای دوران کودکی به دلیل مسئولیت پدر در اداره ی املاک مازندران درنوشهر می گذراند .
در دوران هفت سالگی به اجبارپدر به ساخت پاکت از روزنامه های باطله می پرداخت . آن هم برای آشنایی با چگونگی به دست آوردن پول که در سالهای متوالی تکرار میشد .
در همان دوران کودکی نخستین جرقه های ذهنی تراوش می کند . او بسیار
شیطان ، یکه تاز، فعال و پرانرژی و ناآرام بود .همین عدم آرامش او هم منجربه شیطنت وهیاهوی اومی شد .
فروغ با آن موهای طلایی فرفری با چشمهایی درشت که سپیدی اش زیادتراز تیرگیش بود و با آن لبهای درشت که زیبایی خاصی داشت .
فروغ آنچنان شیطان بود که از در و دیوار بالا می رفت و مثل پسرها روی نوک درختها می نشست و مثل شیطانکها با کارهایش دیگران را به خنده می انداخت .
البته فروغ علاوه برروحیه ی شیطان یک روحیه دیگر هم داشت . فروغ غم
زده و بهانه گیر، حسّاس که با کمترین بهانه ساعتها با صدای بلند گریه می
کرد .
او عاشق قصه بود .مادربزرگ قصه های قشنگی می دانست و فروغ یک
لحظه مادربزرگ را آرام نمی گذاشت .
به قصه ها گوش میداد و دچار جذبه و شگفتگی مالیخولیایی میشد .
این شخصیتهای دوگانه ، درست مثل مهمانی که از در خانه وارد می شود و
چند روزی در آنجا می ماند و باز از همان در بیرون می رود ، خودشان را نشان میدادند و بعد میرفتند .
فروغ احساس تند ، قدرت مطالعه ، تحقیق استعدادهای شعری را از پدرش گرفت و از مادر سادگی و صفا را .
پدر شعر می خواند و او با علاقه گوش میداد که با ابیات آشنا شود .
استعدادهای فروغ در نوجوانی بحدی بود که معلم انشای او باور نمی کرد که
خودش انشاهایش را بنویسد .
کودکی و نوجوانی را در خیالات هوایی و کودکانه سر کرد .
پس ازاتمام دوران دبستان به دبیرستان خسروخاور رفت . درهمین زمان تحت تاثیر پدرش که علاقمند به شعر و ادبیات بود ؛ کم کم به شعر روی آورد.ودیری نپائید که خود نیز به سرودن پرداخت .
خودش می گوید " در سیزده
سالگی خیلی غزل می ساختم ولی هیچگاه آنها را به چاپ نرساندم ."
آنطور که معلوم است فروغ به سرودن غزلهای عاشقانه می پرداخت که از
ترس پدر پاره می شود و به چاپ نمی رسد .
پس از سیزده سالگی اندک اندک مورد بی مهری بزرگان خانواده قرار
میگرفت.
نسبت یافتن مادر و پدر به ارزش های باوری آنان و بی میلی فروغ به آن ارزشها ؛ آغاز همان ناسازگاری هایی شد که به مرگ وی انجامید .
پدر دوباره ازدواج می کند و تاثیر منفی بر روحیه ی بچه ها می گذارد .
ویک سال بعد از این اتفاق فروغ درکلاسهای نقاشی علی اصغر پتگر شرکت کرد و پس از پایان کلاس سوم دبیرستان ، وارد هنرستان بانوان کمال الملک شد و خیاطی و آموزش نقاشی را زیر نظر بهجت صدر و علی اصغر پتگر ومهدی کاتوزیان فرا گرفت که بعد از ازدواج فروغ ناتمام ماند .از ادامه ی تحصیلاتش اطلاعاتی در دست نیست ، اما می گویند که او تحصیلات را قبل ازگرفتن دیپلم رها می کند.
فروغ در طی تلاشها و سختی های زیاد در مقابل مخالفت پدرش با ازدواج او وپرویز و با گذراندن اشکها و غمهای زیاد در 23 شهریور سال 1329در سن شانزده سالگی با پرویز شاپور طنز نویس معاصرهمسایه ی پشت به پشت خانه و نوه ی خاله ی مادرش با پانزده سال اختلاف سنی ازدواج میکند .
وبا توجه به محل کار پرویزدر اهواز وآبادان ساکن شدند .
در بعضی اسناد دلیل ازدواج فروغ گریزازخانواده مطرح شد وطبق بعضی
مدارک این ازدواج کاملا عاشقانه و عاطفی و دوطرفه بود .
این عشق و ازدواج ناگهانی بخاطر نیاز فروغ به محبت و مهربانی بود .چیزی
که در خانه ی پدری نیافته بود .چرا این ازدواج بر مبنای علاقه و عشق نباشد ؟
فروغ در سال /1330/ به دلیل اختلاف زناشویی که احتمالا از افکار
متفاوتشان نشات میگرفت به تهران خانه ی پدری برگشت و در همان دوران نخستین شعرش را به اسم
" گناه " در مجله ی روشنفکر توسط فریدون مشیری به چاپ رساند .
- 1
-
کره شمالی
نام رسمی: جمهوری دموکراتیک خلق کره
موقعیت: بخش شمالی شبهجزیره کره در شرق آسیا
پایتخت و بزرگترین شهر: پیونگیانگ
همسایه ها:از جنوب با کره جنوبی
از شمال با جمهوری خلق چین
در شمال شرقی مرز کوچکی با روسیه دارد.جمعیت: بیش از ۲۵ میلیون نفر
زبان رسمی: کرهای
واحد پول: وون کره شمالی
از جمعیت این کشور حدود ۶۴ درصد بیدین هستند.
یک کشور تکحزبی که توسط حزب کارگران کره اداره میشود و دولت این کشور پیرو ایدئولوژی جوچه (خودکفایی) است.
این ایدئولوژی را کیم ایل-سونگ، نخستین رئیسجمهور کره شمالی پایهریزی کرد و او پس از مرگش، رئیسجمهور ابدی کره شمالی اعلام شد.
حقایق جالب:
۱. کرهی شمالی که از سال ۱۹۴۸ کشوری مستقل شده، هنوز از طرف ژاپن و کرهی جنوبی به رسمیت شناخته نشده است!
۲. مردم کرهی شمالی فقط میتوانند مدل موی خود را از بین ۲۸ مدل تصویب شده انتخاب کنند!
۳. «کیم ایل سونگ»، بنیانگذار کرهی شمالی دقیقا در روز غرق شدن کشتی تایتانیک به دنیا آمده است
- 1
-
آیا میدانستید رولپلاک (wall plug) توسط یک شخص آلمانی به نام آرتور تی. فیشر در سال ۱۹۵۸ اختراع شده است؟
جالب است بدانید او ۱۱۰۰ اختراع ثبتشده دارد که در این مورد از ادیسون هفت اختراع، بیشتر دارد. یکی دیگر از اختراعات اون فلاش دوربین عکاسی است!
- 1
-
تلسکوپ فضایی جیمز وب بطور غیرمنتظرهای اولین ابرنواختر خود را رصد کرد
تلسکوپ فضایی جیمز وب به شکلی غیرمنتظره دانشمندان را غافلگیر و اولین ابرنواختر خود را شناسایی کرد. این شناسایی احتمالا میتواند آغازگر مباحث جدیدی برای تحقیق و مطالعه باشد. ابرنواختر به انفجار ستارههای در حال مرگ گفته میشود و یکی از جالبترین پدیدههاست.
دوربین نزدیک به فروسرخ تلسکوپ جیمز وب تنها چند روز پس از آغاز عملیاتهای علمی یک شیء پرنور غیرمنتظره را در کهکشانی به نام SDSS.J141930.11+5251593 در فاصله 3 تا 4 میلیارد سال نوری زمین مشاهده کرد. نور این شیء ظرف پنج روز کاهش یافت تا دانشمندان را با این نظریه روبرو سازد که با یک ابرنواختر مواجه هستند.
- 2
-
داستان ضرب المثل
ریگ به کفش داشتن
این ضرب المثل یعنی فرد غیرقابل اطمینان است و مکر و حیله ای در سر دارد.
ریشه آن برمی گردد به اینکه در قدیم یکی از جاها برای پنهان کردن سلاح برای مواقع دفاع از خود و حمله به دشمن ساقه کفش بود. در ساقه پوتین یا چکمه شمشیر و خنجر و سنگ و ریگ می توان پنهان کرد که دیده نشود و موجب بدگمانی نشود ولی در موقع مقتضی از آن استفاده کرد.
وقتی می گویند فلانی ریگی به کفش دارد یعنی ظاهرا شخص سالم و بی خطری به نظر می آید اما در موقع مناسب باطن بد خود را ظاهر می کند و خطر می آفریند.
روزی روزگاری در سرزمینی بسیار دور، مرد دانا، شجاع و جنگاوری به نام سنجر زندگی می کردو او همیشه قبل از جنگیدن خوب فکر می کرد.
روزی حاکم به او گفت: قرار است کاروانی از هدایای بسیار گران قیمت به نشانه ی پایان جنگ به کشورمان وارد شود. من به این کاروان اعتماد ندارم. چون سال ها با این کشور در جنگ بوده ایم. شاید آوردن هدایا حیله باشد و نقشه ی شومی در سر داشته باشند.
سنجر تا رسیدن کاروان هدایا خوب فکر کرد. او به سربازان سپرد که کسی را با شمشیر و نیزه و خنجر به قصر راه ندهند. اما تازه واردان هیچ اسلحه ای همراه خود نداشتند. کاروان پادشاه کشور همسایه بدون هیچ مشکلی وارد قصر حاکم شد.
درست وقتی که فرستاده ی پادشاه کشور همسایه، پشت در اتاق حاکم منتظر ایستاده بود تا نامه ی صلح و هدایا را با او تقدیم کند. سنجر از راه رسید. رو به آن ها کرد و گفت: حاکم سرزمین ما منتظر ورود شما مهمانان عزیز است؛ اما من به عنوان رئیس تشریفات از شما می خواهم که چکمه هایتان را قبل از ورود به اتاق حاکم درآورید.با شنیدن این حرف، افراد تازه وارد و سردسته ی آنان به همدیگر نگاهی انداختند. رنگ صورتشان سرخ سرخ شد. یکی از آن ها بهانه آورد: ولی قربان! این لباس رسمی ماست. ما نمی توانیم بدون آن به حضور حاکم برسیم.
سنجر گفت: اما این قانون حاکم و قصر اوست. کسی نمی تواند آن را زیر پا بگذارد. حالا چکمه هایتان را درآورید.
آن چند نفر وقتی اصرار خود را بی فایده دیدند، ناگهان خم شدند و خنجرهای کوچک زهرآگین را از چکمه های خود بیرون آوردند. آن ها با سنجر درگیر شدند. سنجر که از قبل حیله ی آن ها را فهمیده بود و آمادگی جنگ را داشت، باشجاعت با آن ها جنگید و همه را دست بسته به ماموران کاخ تحویل داد.
حاکم به هوش و درایت سنجر آفرین گفت و به او هدیه داد. از آن روز به بعد به افرادی که در ظاهر خطرناک نیستند ولی در سرشان پر از نقشه است می گویند: حتماً ریگی به کفشش دارد.
- 1
-
#ﺩﺍﺳﺘﺎﻥﻫﺎیﺷﺎﻩﻧﺎﻣﻪ
(ﻛﻮﺗﺎﻩ، مختصر ﻭ ﺑﻪ ﻧﺜﺮ ﺳﺎﺩﻩ)
ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻫﻔﺖ ﺧﻮﺍﻥ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ
@hekayatemasalha
ﺧﻮﺍﻥ ﺍﻭﻝ :
ﮐﺸﺘﻦ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﻭ ﮔﺮﮒ ﺭﺍ
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺑﻪﻫﻤﺮﺍﻩ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺑﻪﺳﻮﯼ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﻭﺭﺍﻫﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﭘﺲ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺧﯿﻤﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﭘﯿﺎﭘﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺍﮔﺮ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﭙﺮﺳﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﻫﯽ،ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪﺗﻮ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮﺩﺭﻭﻍ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺗﻮﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ.
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺍﻃﺎﻋﺖ ﮐﺮﺩ ﭘﺲ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯾﯿﻦ ﺩﮊ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟ ﭼﻨﺪ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻭ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﯽﮔﺰﻧﺪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻓﺮﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖ؟ ﭼﻘﺪﺭ ﺳﭙﺎﻫﯽ ﺁﻧﺠﺎﺳﺖ؟
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺭﺍﻩ ﺗﺎ ﺁﻧﺠﺎ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺳﻪﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﺭﺍﻫﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺁﺏ ﻭ ﺧﺮﮔﺎﻩ ﻭ ﺷﻬﺮ ﺍﺳﺖ. ﺭﺍﻩ ﺩﻭﻡ ﺩﻭ ﻣﺎﻫﻪ ﺑﻪﺁﻧﺠﺎ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻏﺬﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﻭ ﮔﯿﺎﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ. ﺭﺍﻩ ﺳﻮﻡ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﻪﻣﻘﺼﺪ ﻣﯿﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺷﯿﺮ ﻭ ﮔﺮﮒ ﻭ ﻧﺮ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﻭ ﺯﻥ ﺟﺎﺩﻭﮔﺮ ﻭ ﺑﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺳﯿﻤﺮﻍدﻭ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﯿﻦ ﺩﮊ ﺭﺳﯿﺪﯼ ﺩﮊﯼ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪﯼ ﺁﻥ ﺑﺮﺗﺮ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﺳﯿﺎﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺳﻼﺡ ﻭ ﺳﭙﺎﻫﯿﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﺶ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻭﺩ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺻﺪﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﺩﮊ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺍﺣﺘﯿﺎﺟﯽ ﺑﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ.
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ، ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺮﻭﯾﻢ.
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﮐﺴﯽ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻫﻔﺖ ﺧﻮﺍﻥ ﻧﮕﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ. ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺣﺎﻝ ﻣﯽﺑﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﯽﮔﺬﺭﻡ. ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻣﯿﺸﻮﻡ؟
ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺩﻭ ﮔﺮﮒ ﻧﺮ ﻭ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺩﻭ ﻓﯿﻞ ﺑﺎ ﺷﺎﺧﻬﺎﯾﯽ ﭼﻮﻥ ﮔﻮﺯﻥ ﻭ ﺩﻧﺪﺍﻧﻬﺎﯾﯽ ﺑﺰﺭﮒ ﭼﻮﻥ ﻋﺎﺝ ﻓﯿﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺮﮔﺎﻩ ﺑﺒﺮﻧﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮﺯﺩ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺑﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﮔﻔﺖ: ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻟﺸﮑﺮ ﺑﺎﺵ ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﻣﺸﻮﺵ ﻫﺴﺘﻢ. ﻣﻦ ﺟﻠﻮ ﻣﯿﺮﻭﻡ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺳﺮﻡ ﺑﯿﺎﯾﯿﺪ.
ﭘﺲ ﺧﻔﺘﺎﻥ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺷﺒﺮﻧﮓ ﺷﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﺑﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺗﯿﺮﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﺠﺮﻭﺡ ﺷﺪﻧﺪ ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺯﻫﺮﺁﮔﯿﻦ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺳﺐ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺷﺎﺩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺁﺷﺎﻣﯿﺪﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻭ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩ.ﺧﻮﺍﻥ ﺩﻭﻡ :
ﮐﺸﺘﻦ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﺍ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻪ ﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﻪﺍﻭ ﻧﻮﺷﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻥﺑﻌﺪ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ.
ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﻌﺪﯼ ﺑﺎ ﺷﯿﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻧﻬﻨﮓ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺍﻭ ﺑﺮﻧﻤﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﻋﻘﺎﺏ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﺍﻩ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺍﻭ ﻧﻤﯽﭘﺮﺩ.
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺩﺍ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ.
ﻫﻮﺍ ﮐﻪ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ ﺣﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮ ﺯﺩ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﺳﭙﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﻓﺖ. ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﻭ ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﭘﺲ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﺷﯿﺮ ﻧﺮ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﮐﺮﺩ، ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﻩ ﺗﺮﺳﯿﺪ ﺍﻣﺎ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﭘﺲ ﺗﯿﻐﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﺵ ﺯﺩ ﻭ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻧﻤﻮﺩ ﺳﭙﺲ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺁﺏ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺳﺮ ﻭ ﺗﻦ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺳﭙﺎﺳﮕﺰﺍﺭﯼ ﮐﺮﺩ.
ﻭﻗﺘﯽ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﻭ ﯾﺎﻝ ﺷﯿﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺴﺎﻁ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﭼﯿﺪﻧﺪ.ﺧﻮﺍﻥ ﺳﻮﻡ :
ﮐﺸﺘﻦ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺭﺍ
ﺳﭙﺲ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﮔﺮﮔﺴﺎﺭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﻪﺟﺎﻡ ﻣﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﺧﻮﺍﻥ ﺑﻌﺪ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﮊﺩﻫﺎﯾﯽ ﺩﮊﻡ ﻧﺰﺩﺕ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺁﺗﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮐﻮﻩ ﺧﺎﺭﺍ ﺍﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﮔﺮﺩﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﮔﻔﺖ: ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺍﺯ ﺗﯿﻎ ﻣﻦ ﺭﻫﺎﯾﯽ ﻧﻤﯽﯾﺎﺑﺪ. ﭘﺲ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﯾﮏ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﭼﻮﺑﯽ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺗﯿﻐﻬﺎﯾﯽ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍدﻧﺪ ﻭ ﺻﻨﺪﻭﻗﯽ ﻧﯿﺰ ساختند ﺗﺎ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺍﺳﺐ ﻫﻢ ﺩﺭﺟﻠﻮ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻮﺍ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺷﺪ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺳﺮ ﺯﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻩ ﺟﺪﺍ ﺷﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﺳﭙﺮﺩ. ﺍﮊﺩﻫﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﻭ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﺩﻭﻥ ﻭ ﺍﺳﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺗﯿﻐﻬﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﻣﺶ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﭘﺲﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﺯ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺑﻪ ﻣﻐﺰﺵ ﮐﻮﺑﯿﺪ ﺑﻪﻃﻮﺭﯾﮑﻪ ﺍﮊﺩﻫﺎ ﺩﻭﺩ ﺯﻫﺮﺁﮔﯿﻨﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺩ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺷﺪ. ﻭﻗﺘﯽ ﭘﺸﻮﺗﻦ ﻭ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﺪﻥ ﺍﯾﻦﺻﺤﻨﻪ ﺗﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﺳﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﭘﺸﻮﺗﻦ ﮔﻼﺏ ﺑﺮﺳﺮﺵ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺍﺳﻔﻨﺪﯾﺎﺭ ﭼﺸﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻟﺸﮑﺮﯾﺎﻥ ﮔﻔﺖ: ﺯﺧﻤﯽ ﻧﯿﺴﺘﻢ، ﺍﺯ ﺩﻭﺩ ﺯﻫﺮﺁﮔﯿﻦ ﺍﻭ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺷﺪﻡ. ﭘﺲ ﺳﺮﻭﺗﻦ ﺷﺴﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﭙﺎﺱ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ -
به فرزندتان حس خود-رحمی را بياموزيد.
تحقیقات نشان داده اند که حس خود-رحمی که با عناوینی مانند خود-مهربانی نیز تعریف می شود حتی از عزت نفس هم مهمتر است. افراد که نسبت به خود ترحم و حس شفقت دارند پرانرژی تر هستند و استانداردهای بالاتری دارند و اخلاق کاری بهتری دارند. یادتان باشد که صحبت های مثبت در مورد خودتان را جلوی فرزندتان بگویید تا او از شما الگو بگیرد.
- 1
-
شهر فمنیست پسند :)
Nueva do Cordeiro
یه شهر تو برزیله که فقط و فقط زنها توش زندگی میکنن!
از بین این ۶۰۰ زن ساکن بعضی متاهل هستن ولی شوهر و پسرهای بالای ۱۸ سالشون باید از شهر خارج بشن و فقط آخر هفته میتونن برگردن.
این شهر که تو جنوب شرقی برزیله یه سبک جالب از زندگی رو ارائه کرده. -
چگونه متوجه شویم کیفیت خوابمان پایین است؟
وقتی به موضوع مهمی مانند خواب میپردازیم، باید بدانیم «کمیت» و «کیفیت» هر دو بسیار اهمیت دارند. ممکن است شما هشت ساعت بخوابید، اما به خاطر کیفیت پایین آن همچنان با عواقب جدی مواجه شوید…
اندازهگیری کمیت خواب کار نسبتا آسانی است و کافی است ساعت خواب و بیداری را حساب کنیم. اما محاسبه کیفیت کار آسانی نیست. البته برخی ابزارهای تخصصی این کار در آزمایشگاههای ویژه خواب در دسترس است.
اگر از گجتهای پوشیدنی مانند ساعت و حلقه هوشمند استفاده کنید، اطلاعات بسیار مفیدی در مورد کیفیت خواب در اختیارتان قرار میدهند. اما اینجا میخواهیم در مورد علائم و نشانههایی صحبت کنیم که نشان میدهند کیفیت خوابمان مناسب نیست:
صبحها هنگام بیدار شدن از خواب با وجود ساعات کافی خواب، همچنان خسته و کم انرژی هستید و بهرهوری پایینی دارید.
- در طول روز احساس میکنید تمرکزتان پایین است. قهوه میخورید تا تمرکز را بالا ببرید. اما خودش کیفیت خواب شب را پایین میآورد و در دام چرخهی کافئین میافتید…هنگام رفتن به تختخواب بیشتر از ۳۰ دقیقه طول میکشد تا بهخواب بروید.
- در طول شب بیشتر از یک بار از خواب بیدار میشوید.
- هنگامی که در نیمه شب بیدار میشوید، بیشتر از ۲۰ دقیقه بیدار میمانید.اگر مدت زمان خواب شما کمتر از ۸۵ درصد زمانی است که در تخت هستید، به این معنی است که کیفیت خواب مشکل دارد.
- پوستتان خراب شده است! (این طنز نیست) جوشها بیشتر شده، چشمها پفکرده است یا قرمز شده و گاهی هالهی قهوهای اطراف چشم وجود دارد.بیشتر از قبل استرس دارید و زودتر عصبانی میشوید.
اگر دارای هر یک از این نشانهها هستید، احتمالا با مشکل کیفیت خواب مواجهید و لازم است برای ارتقای آن اقدام جدی بکنید. به زودی در مورد راه حلها نیز صحبت میکنیم.
... -
زندگی نامه ادیب وشاعر بزرگ
ناصرخسرو قبادیانی
ﺣﮑﯿﻢﺍﺑﻮﻣﻌﯿﻦﻧﺎﺻﺮﺑﻦﺍﻟﺤﺎﺭﺙﺍﻟﻘﺒﺎﺩﯾﺎﻧﯽ (ﻭﻓﺎﺕ ۴۸۱) ﺍﺯﺷﺎﻋﺮﺍﻥ ﻭﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﺎﻥﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻗﺮﻥ ﭘﻨﺠﻢ ﺍﺳﺖ .ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺩﺭﺳﺎﻝ۳۹۴ﺩﺭﻗﺒﺎﺩﯾﺎﻥ ﺑﻠﺦ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺑﻠﺦ ﺑﻪﮐﺴﺐﻋﻠﻮﻡﭘﺮﺩﺍﺧﺖ.
ﻭﯼﺩﺭ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪﺩﺭﺑﺎﺭ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﻏﺰﻧﻮﯼ ﺭﺍﻩ ﯾﺎﻓﺖ ﻭ ﻣﻘﺎﻣﺎﺕﻋﺎﻟﯽ ﺑﻪﺩﺳﺖ ﺁﻭﺭدوﻋﻨﻮﺍﻥﺍﺩﯾﺐﻭﺩﺑﯿﺮ ﯾﺎﻓﺖوﭘﺲﺍﺯ ﺗﺼﺮﻑﺑﻠﺦ ﺑﻪﺩﺳﺖﺳﻠﺠﻮﻗﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۴۳۲ ﺑﻪ ﻣﺮﻭ ﻣﻘﺮﺣﮑﻮﻣﺖﺍﺑﻮﺳﻠﯿﻤﺎﻥﭼﻐﺮﯼ ﺑﯿﮏﺩﺍﻭﺩﺑﻦ ﻣﯿﮑﺎﺋﯿﻞ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪ.ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺩﺭﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﺩﯾﻮﺍﻧﯽ ﻭ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻣﻮﺭﺩﻧﯿﻮﯼ ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪ وﺭﺍﻩ ﺳﻔﺮﺣﺠﺎﺯ ﭘﯿﺶﮔﺮﻓﺖ.
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﻔﺮ ﮐﻪ ﻫﻔﺖ ﺳﺎﻝﻃﻮﻝ ﮐﺸﯿﺪ ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺎﺭ ﺣﺞ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺣﺠﺎﺯ ﻭ ﺁﺳﯿﺎﯼﺻﻐﯿﺮ ﻭ ﺳﻮﺭﯾﻪ ﻭ ﻓﻠﺴﻄﯿﻦ ﻭﻣﺼﺮ ﻭ ﻧﻮﺑﻪ ﻭ ﺳﻮﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺎﺣﺖ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺼﺮ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﺧﻠﯿﻔﻪ ﻓﺎﻃﻤﯽ ﺍﻟﻤﺴﺘﻨﺼﺮ ﺑﺎﻟﻠﻪ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﯾﺪ . ﭘﺲ ﺍﺯ ﻃﯽ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺑﻪﺩﺭﺟﻪ ﺣﺠﺖ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻣﺎﻣﻮﺭ ﺗﺒﻠﯿﻎ ﻭ ﻧﺸﺮ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻠﯽ ﮔﺸﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻃﻦﺧﻮﺩ ﺑﻠﺦ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ .
ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺩﺭ ﺑﻠﺦ ﺑﺎ ﻋﻠﻤﺎ ﻣﺒﺎﺣﺜﺎﺕ ﮐﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻏﻠﺐ ﺑﻪﻣﺨﺎﻟﻔﺖﻭﯼﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻨﺪﻭ ﮐﻢﮐﻢﻣﺘﻌﺼﺒﺎﻥ ﺩﺭﭘﯽ ﺁﺯﺍﺭﺵﺑﺮﺁﻣﺪﻧﺪ.
ﻭﯼ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﻣﺎﺯﻧﺪﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺑﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﯾﻤﮕﺎﻥ ﺭﻓﺖوﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﻭﻓﺎﺕ ﯾﺎﻓﺖ . ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮﻭ ﺁﺛﺎﺭﯼ ﻣﻨﺜﻮﺭوﻣﻨﻈﻮﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭﻣﻨﻈﻮﻡ ﺍﻭ ﯾﮑﯽﺩﯾﻮﺍﻥﺍﺷﻌﺎﺭﺍﻭﺳﺖﮐﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﺎ۱۱۰۴۷ﺑﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺩﯾﮕﺮ ﺩﻭ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ﻧﺎﻣﻪ" ﻭ "ﺳﻌﺎﺩﺕﻧﺎﻣﻪ" ﺍﺳﺖﺍﺯ ﺁﺛﺎﺭﻣﻨﺜﻮﺭ ﺍﻭ ﻧﯿﺰ ﻣﯽﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ "ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪ"ﯼ ﺍﻭ ﻭ "ﺯﺍﺩﺍﻟﻤﺴﺎﻓﺮﯾﻦ" ﺍﺷﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ .
- 2
-
رمضان در ضرب المثل ها
ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ، ﻭﺍﮊﻩ ﺍﺻﻠﯽ ﻭ ﮐﻠﯿﺪﯼ، ﻭ ﯾﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﻥ، "ﺭﻭﺯﻩ" ﺍﺳﺖ ﺭﺍ در اینجا ﮔﺮﺩ ﺁﻭﺭﯾﻢ.
عروس بی جهاز، روزه بی نماز، قورمه بی پیاز
این ضربالمثل کنایه به چیزی ناقص و کاری ناتمام است. روزه که از نیایشهای واجب مسلمانان است، بی نماز (که نیایش اصلی و هر روزه است) عبادتی نارسا و ناقص است؛ همچنین عروس در آیین گذشته مردم ایران بدون داشتن جهاز مطلوب نبوده است، و قرمه هم غذایی است که بی پیاز مزه ندارد.
سعدی شیرین سخن این زبانزد را به نظم اینگونه گفته است:چه سودی دهد روزه بی نماز
چه مزه دهد قرمه بیپیازچون گوش روزه دار بر الله اکبر است
مراد، در انتظار اذان افطار بودن است. آدم منتظر، تمام فکر و توجهش پیش کسی یا خبری است که انتظارش را میکشد.
آدم نباید روزه شک دار بگیرد
کار مشکوک کردن، هنگامی که در انجام دادن کاری احتمال زیان و خسران باشد. کاری را که احتمال زیان و خسران در آن است نباید مرتکب شد. چرا در شک و تردید باشیم؟
جوانمردی که بخورد و بدهد
به از عابدی که روزه داردمعنا و منظور این زبانزد (ضربالمثل) این است که سخاوت و بخشندگی، اجرش از عبادت یا برخی عبادتها بیشتر است.
روزه خوردنش را دیده ایم
نماز خواندنش را ندیدهایماین ضربالمثل را به شوخی و مزاح به کسی که در انجام عبادتش کوتاهی میکند گویند.
روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم
وقتی از کسی تعریف کنند و او خود طوری بر آن بیفزاید که رسوا شود.
گویند آدم سادهلوح یا خودخواهی در مسجدی، با نهایت خضوع و خشوع ظاهری نماز میگزارد. چند نفر بر او گذشته یکی از آنها به رفیقش گفت: این مرد خدا را ببین، با چه توجه و تضرّعی نماز میخواند. آن مرد این سخن را شنید. فوراً نماز خود را شکسته به آنها گفت: «روزه هم دارم، خادم مسجد هم هستم»
این جمله در موقعی بطور تمثیل گفته میشود که از شخص تعریفی کنند و او خود نیز چیزی برآن مزید کند، اما بطوریکه خود را رسوا و مفتضح ساخته، تعریف دیگران را نیز لغو و باطل سازد.
همیشه شعبان یک بار هم رمضان.
این ضربالمثل به عنوان تعریض به کسی گفته میشود که بار زحمتِ کار را بر دوش دوست خود میافکند و خویشتن زیر بار زحمت نمیرود. وقتی کارهای دشوار همیشه به یک شخص رجوع شود گویند. مثلِ: «همیشه ما میدیدیم یکبار هم تو ببین»
-
برگ هشتم
امام(ع) کلنگی برداشت و در پشت خیمهها به فاصله۱۹ گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشکها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به محض دریافت این نامه، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد.
یکی از یاران از امام(ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد، او گفت: چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت:اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا تصمیم به کشتن عترت پیامبر(ص) گرفتهای؟
ابن سعد گفت: ای همدانی! من در لحظات حساسی قرار گرفتهام و نمیدانم باید چه کنم، آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش میسوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که میدانم کیفر این کار، آتش است؟امام(ع) با ابن سعد ملاقاتی داشتند.
در این ملاقات ابن سعد هر بار در برابر سؤال امام(ع) که فرمود: آیا میخواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد.بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۸۸
- 1
-
اسمارتیز در سال 1941 در جنگ جهانے دوم ساخته شد.
و فقط به ارتش آمریڪا فروخته میشد، اسمارتیز شڪلاتے بود ڪه لایه ے روے آن باعث میشد دیر در دهن آب شود و سربازان لذت طولانے ترے ببرند!
-
از خوردن شکلات تلخ لذت ببرید
هنگامی که احساس ناراحتی میکنید، شکلات تلخ بخورید
شکلات میتواند شما راخوشحال سازد، اما توجه داشته باشید که باید از نوع تلخ و نه شیری باشد
کالیفرنیا
در گردشگری و مهاجرت
ارسال شده در
کالیفرنیا از شمال با اورگان، از شرق با نوادا و آریزونا و از جنوب با باخا کالیفرنیای مکزیک مرز مشترک دارد. جغرافیای متنوع این ایالت از ساحل اقیانوس آرام در غرب تا رشتهکوه سیرا نوادا در شرق، از جنگلهای سرخ و درختان صنوبر داگلاس در شمال غربی تا صحرای موهاوی در جنوب شرقی گسترش دارد. دره مرکزی که یک منطقه مهم کشاورزی است، در مرکز این ایالت قرار دارد. گرچه کالیفرنیا بهدلیل آب و هوای گرم مدیترانهای و موسمی خود بسیار مشهور است؛ اما با توجه بهوسعت این ایالت، آب و هوای آن در چشماندازهایی همچون جنگلهای معتدل بارانی در شمال، صحرای خشک داخلی در مرکز و کوههای برفی در مناطق کوهستانی متفاوت است. همه این عوامل منجر به تقاضای زیاد آب در آن منطقه شده است. کالیفرنیا بزرگترین مصرف کننده آب در آمریکای شمالی است. با گذشت زمان، خشکسالی و آتشسوزی در این ایالت بیشتر شده است. با این وجود، تأمین آب کالیفرنیا را بیشتر تحت فشار قرار میدهد