Anii_tsb

- یه دیالوگ صابر ابر داره ك میگه: - یه دیالوگ صابر ابر داره ك میگه: همه چیز خوب پیش میره تا وقتی همه چیز مخفیه . . همه چیز شوخیه تا وقتی درد نکشی؛ همه چیز دروغه تا وقتی حقیقت تاریكه . . ؛ 📽'

- تو شهرزاد یه جا بود ك هاشم میگفت : - تو‌شهرزاد‌یه‌جا‌بود‌ك‌هاشم‌‌میگفت : اگه‌دنیات‌‌به‌اندازه‌ٔیك‌نفرکوچیك‌باشه یااون‌یك‌نفر‌به‌اندازه‌ٔخدا‌واست‌بزرگ‌بشه ؛ اگه‌یه‌روزی‌ترکت‌کنه‌و‌بره . . اون‌وقت‌دین‌‌و‌دنیاتو‌با‌هم‌میبازی . . چقدر‌راست‌می‌گفت : )!📽''

- پائولوکوئلیو تنهایی روقشنگ توصیف کرده : - پائولوکوئلیو‌تنهایی‌روقشنگ‌توصیف‌کرده : وقتی احساس من شبیه احساس کسی نیست ؛ مطلقاً هیچ‌کس نمی‌تواند بفهمد درونم چه می‌گذرد و این یعنی تنهايی... : )!

منو با خودم تنها بزارین؛ منو با خودم تنها بزارین؛ آخرش با اَفکار منفی و احساسات خورد شدم، خودم خودمو به کشتن میدم. اصلاً احتیاجی به چاقوهای تیز شده شما نیست؛

روزی فرا خواهد رسید که جسم من ... :>! روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می گیرد و آدم هایی که سخت مشغول زنده ها و مرده ها هستند از کنارم می گذرند. آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است. در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند. چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است. قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد. خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه هایش را ببیند. کلیه هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می کند. استخوان هایم، عضلاتم، تک تک سلول هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آنها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید. هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آنها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود. آنچه را که از من باقی می ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گلها بشکفند. اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند. گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید. خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید. اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند؛

دو حبه قند توی فنجانِ گل گاوزبان دو حبه قند توی فنجانِ گل گاوزبان نسترن می‌اندازم . . قیافه هاشم آقا ؛ عطارِ سر کوچه می‌آید جلوی چشمم‌. یک تابلوی مقوایی فرو کرده توی گونیِ گل گاوزبان : ‹ - برای رفع دلتنگی! › انگار نمی‌داند دلتنگی است که به دنیا معنا می‌دهد . . چه کسی گفته غم بد است؟! تمام هنر این دنیا زاییده‌ی غم است. ‌- مریم‌سمیع‌زادگان ️' >

+ سید محمد مرکبیان : + سید‌محمد‌مرکبیان : ‏شکستگی‌های درون‌مان ؛ آرام آرام به سطحِ‌ تن‌هامان نزدیک می‌شوند . . چیزی نمانده تا ناگهان ؛ در خیابان‌ها و خانه‌هامان از هم بپاشیم‌. : )!''

یه دیالوگ تو یاغی بود که عاطی به حامد میگفت: یه دیالوگ تو یاغی بود که عاطی به حامد میگفت: "آدمای زیادی تو زندگی من نبودن،ولی از اینکه تو هستی خیلی خوشحالم،از اینکه یه ربطی بهت دارم خیلی خوشحالم.."(:

- هیچ وقت آرزو کردی که کاش مردم رو راست تر بودن؟ - هیچ‌وقت آرزو کردی که کاش مردم رو راست‌تر بودن؟ ‏+یعنی چطوری؟ ‏- من احساس می‌کنم همه، خود جعلی‌شون‌رو نشون میدن. همه‌ی ما تو عمقِ وجودمون خراب و داغونیم. فقط، ‏بعضیامون می‌تونیم اینو بهتر از بقیه پنهون کنیم.!

من احساس می کنم همه، خود جعلیشون رو نشون می دن. من احساس می کنم همه، خود جعلیشون رو نشون می‌دن. همه‌ی ما توی عمق وجودمون خراب و داغونیم. فقط، بعضیامون می تونیم اینو بهتر از بقیه پنهان کنیم. - کالین هوور

می گویند قلب هر کس به اندازه ی مشت بسته ی اوست. می‌گویند قلب هر کس به اندازه ‌‌ی مشت بسته ی اوست. اما من قلب هایی را دیده ام که به اندازه ی دنیایی از محبت عمیق اند. دل های بزرگی که هیچوقت در مشت های بسته جای نمی‌گیرند... مثل غنچه ای با هر طپش شکفته می‌شوند. دل های بزرگی که مانند کویر نامحدودند و تشنه اند، تا اینکه ابر محبت ببارد. در عوض دل هایی هم هسنند که حتی یک مشت بسته ی کوچک هم، کوچکترند، و تو می‌خواهی بدانی قلبت چقدر بزرگ است؟ به دستت نگاه کن...! وقتی که عشق و مهربانی را به دیگران تعارف می‌کنی...!

اینکه شب ها به عادت همیشگی به آسمون نگاه کنی و ... اینکه شب‌ها به عادت همیشگی به آسمون نگاه کنی و به ستاره ها سلام و ابراز دلتنگی کنی شاید بنظر جالب باشه اما اگه کنارت یه نفر دیگه که کاملا اخلاقیات و تفکراتش با تو فرق داره این صحنه رو ببینه واقعا خیلی مزخرف و مسخره بنظر میاد. یکی از عادتام :)

حالم خوب است! در یک بی حسی غرق شدم. نه ناراحتم نه خوشحال. حالم خوب است! در یک بی‌حسی غرق شدم. نه ناراحتم نه خوشحال. خنثی! حتی افسرده هم نیستم، فقط دیگر برایم اهمیت ندارد؛ هیچ چیز. دوست دارم اشک بریزم بی‌خیال همه چیز اما از خودم هم خجالت میکشم. کاش روزی رها شوم، رها شوم و آسوده شوم اندازه تمام لحظات سخت و بی‌رحم زندگانیم. این خود منم :)

غم چه بود؟ غم همان چیزی بود که هر روز به سراغش می آمد ... غم چه بود؟ غم همان چیزی بود که هر روز به سراغش می‌آمد و تمام وجودش را در بر می‌گرفت... غم همان چیزی بود که سعی داشت از چشم دیگران پنهانش کند. می‌دانید؟ او با غم دوست بود، غم دوست خوبی می‌توانست برایش باشد. مانند نشاط نبود که ساعتی باشد، غم همیشه کنارش بود، یک یار همیشگی. با غم همکاری می‌کرد و غرق می‌شد در اندوه‌هایش... و مدت‌هاست که دیدن لبخند بر روی لب‌هایش آرزوست!

رفته بودم دکتربهش گفتم: - دل نازك شدم دکتر ... نمیدونم مال این قرص جدیداس یا چیه؛ یه بچه تو خیابون میبینم چشام پُر میشه از دریای شورِ شمال... یا میبینم یه پیرمرد تنهایِ تنها نشسته باشه تو ایستگاه اتوبوسو غرق شده باشه تو فکر وهیشکی نباشه بهش بگه:این خط خیلی وقته جمع شده کسی نمیاد دنبالت پیرمرد... یا یه وقتا که میبینم یه پیرزن زورش نمیرسه سبد خریدش؛ همین پیش پات راه میرفتم تو خیابون. دیدم یه عاقله مردی اومد تو میوه فروشی قیمتارو نگا کرد؛ صورتش غمگین شد و رفت. حتما تو خونه یه بچه داره که خیلی چیزا دوست داره ولی... دکتر گوشت با منه؟! دل نازک شدم؛ مدتیه واسه خودم کلا یه تیکه ابر شدم، همه میگن مال‌‌ِ آب و هواست. میگن هوای شهر کثیفه. .اگه بارون بیاد همه مریضیا خوب میشه، دل نازکی مریضیه دکتر؟! بایستی نمونه برداری کنی؟! آزمایشی ، چیزی .میشه جراحی کنی ابرای گلومو در بیاری؟! میدونم خطر داره اما خطرش کمتر از حرفاییه که قورت میدی! کاری میشه کرد؟میشه دیگه. نمیشه؟! داری گریه میکنی دکتر؟! چه دل نازک شدی دکتر :)

خیلی سال پیش؛ خیلی سال پیش ؛ از یکی پرسیدم؛ بزرگ ترین اشتباهی که تو زندگی انجام دادی چیه؟... فکر کرد. خیلی فکر کرد و گفت: مفت از دست دادم. گفتم چی رو از دست دادی؟ گفت چیزی که فکر می کردم همیشه دارم. می دونی آدم وقتی چیزی رو داره حواسش پرت نداشته هاش میشه. میگه اینکه هست. بذار برم سراغ باقی چیزا ... حواسش نیست چیزی که داره شاید با ارزش تر از تمام چیزایی باشه که دنبالشونه. یه نگاه بهش کردم و گفتم نمی شد دوباره به دستش آورد؟ یه لبخند تلخ زد و گفت نه ... برای من نمی شد. شاید خیلی چیزا رو بشه بعد از دست دادن دوباره داشت ولی دل آدمیزاد رو نمیشه. اینکه خیلی ساده دل کسی رو به دست آوردیم دلیل بر بی ارزش بودنش نیست. بعضی چیزا رو وقتی نداشته باشی تازه ارزش شون مشخص میشه! پس بذار خیلی راحت بهت بگم... بعضی وقتا همین که چیزی رو از دست ندی کافیه. -حسین حائریان

از یه جایی به بعد یه جوری نسبت به همه سرد و بی تفاوت میشی از یه جایی به بعد یه جوری نسبت به همه سرد و بی تفاوت میشی که خودتم کلافه میکنی این سردی نتیجه همه یِ گرمـ بودن هایی بود که نادیده گرفته شد ... !

ﮔـﺎﻫـی ﺍﻳـﻨـﮑـﻪ ﺻـﺒـﺢ ﻫـﺎ … ﮔـﺎﻫـی ﺍﻳـﻨـﮑـﻪ ﺻـﺒـﺢ ﻫـﺎ … ﺩﻟـﺖ ﻧـﻤـﻲ ﺧـﻮﺍﺩ ﺑـﻴـﺪﺍﺭ ﺑـﺸـﻲ .. ﻫـﻤـﻴـﺸـﻪ ﻧـﺸـﻮﻧـﻪ ی ﺗـﻨـﺒـﻠـی ﻧـﻴـﺴـﺖ ! خسته ﺍی ﺍﺯ ﺯﻧـﺪﮔـی …! ﻧـﻤـی ﺧـﻮﺍی ﻗـﺒـﻮﻝ ﮐـﻨـی ﮐـﻪ ﻳـﮏ ﺭﻭﺯِ ﺩﻳـﮕـﻪ ﺷـﺮﻭﻉ ﺷـﺪﻩ …!

پرسیدم : تلخ ترین قهوه ای که دارید چیست ؟ پرسیدم : تلخ ترین قهوه ای که دارید چیست ؟ آهی کشید و جواب داد : زندگی … پرسیدم : با چه شیرین میشود ؟ جوابی نداد … خواستم دوباره بپرسم که سرانجام با یک پوزخند جواب داد : شیرین شدنی نیست تا وقتی که ما انسان ها گناهکاریم.!

big like

دنبال یه راه درست برای پیشرفت بگرد حتی وقتی میانبر اشتباه داری ... :>! i like you baby

اون لحظه که رفیقت، چند سال دوستتون رو میفروشه به یه ادم دو سه روزه <<<3!

بعضی از آدمام هستن که دو سه هفتست میشناسیشون ولی اگر یه روز نباشن روتین زندگیت بهم میخوره. 3>>>

وقتی فکر میکنن خیلی مغروری و خودتو میگیری ولی تو حتی نمیدونی چجوری باید مکالمه رو شروع کنی قضاوتم نکن ...

دوستت دارم .. بیشتر از اشک هایی که برام ریختی .. بیشتر از پاکیه بی پایان قلبت، بیشتر از دردی که به خاطرم کشیدی ... و بیشتر از اتش گناهی که جفتمان مرتکب شدیم ... ببخش که اینقدر منتظرت گذاشتم صولمیت من ... :>!