نمیدانم حدیثِ نامه چونَست همیبینم که عنوانش به خونَست
پس از مرگِ جوانان گُل مَماناد
پس از گُل در چمن بلبل مَخواناد
جوان نازنین در خاک رفتی
از این دنیای غم غمناک رفتی
زدی آتش به جان دوست داران
چو گل پاک آمدی و پاک رفتی
گل من
شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی نمناک
گلها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک