رفتن به مطلب

چگونه گویم که طُ نورِ جانِ مایی...💙🌿


فندق

ارسال های توصیه شده

- ترم اخر استاد لپتاپشو زد به پروژکتور واسه کنفراس
مشخص بود که روش واتساپ نصب داشت
آیکنش رو دیدیم همه غرقِ درس و زوم رویِ پرده . .
پروژکتور بودیم که یه نوتیفکشن از واتساپ از طرفِ بهرامی یه استادِ دیگه مون بود اومد ؛
پایین صفحه نوشته بود :
± به سوگند گفتی خاطرخواهشی یا خودم بگم سلطان !
همه برگ ریزون زل زدن به سوگند ؛ استاد دید
راه دررو نداره با لبخند به سوگند نگاه کرد و گفت :
- خودت خوندی دیگه منتظرِ جوابت میمونم !
این سوگند ماجرا من بودم ، و این شروعِ . .
زندگی من و همسرم بود . . )!♥'🎼

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

8 دقیقه قبل، فندق گفته است:

- ترم اخر استاد لپتاپشو زد به پروژکتور واسه کنفراس
مشخص بود که روش واتساپ نصب داشت
آیکنش رو دیدیم همه غرقِ درس و زوم رویِ پرده . .
پروژکتور بودیم که یه نوتیفکشن از واتساپ از طرفِ بهرامی یه استادِ دیگه مون بود اومد ؛
پایین صفحه نوشته بود :
± به سوگند گفتی خاطرخواهشی یا خودم بگم سلطان !
همه برگ ریزون زل زدن به سوگند ؛ استاد دید
راه دررو نداره با لبخند به سوگند نگاه کرد و گفت :
- خودت خوندی دیگه منتظرِ جوابت میمونم !
این سوگند ماجرا من بودم ، و این شروعِ . .
زندگی من و همسرم بود . . )!♥'🎼

چه عاشقانه...🥰

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...