رفتن به مطلب

با یه شکلات شروع شد :)


ارسال های توصیه شده

spacer.png

 

با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من

من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت

دید که منو میشناسه ، خندیدم

گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست

گفت: تا کجا ؟ گفتم : دوستی که تــــــــــــــــــــا نداره

گفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره

گفت: باشه تا پس از مرگ 

گفتم: نه نه نه نه تـــــــــا نداره

گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ

بازم با هم دوستیم تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه من و تو باهم دوستیم

خندیدم گفتم : تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تــــــــــــا بزار

اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم

نگام کرد نگاش کردم باور نمی کرد

می دونستم اون میخواست دوستی ما حتماً تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی فهمید.

گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم. گفتم : باشه تو بزار

گفت: شکلات ،  هربارکه همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو یکی مال من ،  باشه؟

گفتم: باشه.

هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی دوستیم ؟ ، دوستِ دوست

من تندی شکلاتمو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و تند و تند میمکیدم.

میگفت شکمو ، تو دوست شکموی منی

و شکلاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ.

میگفتم بخورش، میگفت تموم میشه؛میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدومش رو نمیخورد

من همه شو خورده بودم

گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه ها بخورن یا کرمها اونوقت چکار میکنی ؟ گفت مواظبشون هستم

میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

و من شکلاتهامو میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه نه نه تا نداره دوستی که تا نداره

یک سال ؛ دوسال؛ چهار سال؛ هفت سال؛ ده سال؛ بیست سال شده

اون بزرگ شده، منم بزرگ شدم

من همه شکلات هامو خوردم ، اون همه شکلات هاشو نگه داشته

اون آمده  امشب تا خداحافظی کنه؛ میخواد بره ، بره اون دور دورا

میگه میرم اما زود برمیگردم ، من که میدونم میره و برنمیگرده

یادش رفت شکلات به من بده ، من که یادم نرفته

یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردنه

یه شکلات هم گذاشتم کف اون دستش

اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت، یادش رفته نود صندوقی داره برا شکلاتهاش

هر دوتا رو خورد !

خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره

میدونستم دوستی اون تــــــــــــــــــــا داره مثل همیشه

خوب شد همه شکلات هامو خوردم

اما اون هیچ کدومشو نخورده

حالا با یه صندوق پراز شکلات های نخورده چی کار میکنه...

 

  • Like 14
  • Thanks 1
  • Sad 3
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

  • Secret عنوان را به با یه شکلات شروع شد :) تغییر داد
در ۱۴۰۱/۴/۲۷ در 19:45، Secret گفته است:

spacer.png

 

با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من

من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت

دید که منو میشناسه ، خندیدم

گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست

گفت: تا کجا ؟ گفتم : دوستی که تــــــــــــــــــــا نداره

گفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره

گفت: باشه تا پس از مرگ 

گفتم: نه نه نه نه تـــــــــا نداره

گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ

بازم با هم دوستیم تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه من و تو باهم دوستیم

خندیدم گفتم : تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تــــــــــــا بزار

اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم

نگام کرد نگاش کردم باور نمی کرد

می دونستم اون میخواست دوستی ما حتماً تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی فهمید.

گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم. گفتم : باشه تو بزار

گفت: شکلات ،  هربارکه همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو یکی مال من ،  باشه؟

گفتم: باشه.

هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی دوستیم ؟ ، دوستِ دوست

من تندی شکلاتمو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و تند و تند میمکیدم.

میگفت شکمو ، تو دوست شکموی منی

و شکلاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ.

میگفتم بخورش، میگفت تموم میشه؛میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدومش رو نمیخورد

من همه شو خورده بودم

گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه ها بخورن یا کرمها اونوقت چکار میکنی ؟ گفت مواظبشون هستم

میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

و من شکلاتهامو میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه نه نه تا نداره دوستی که تا نداره

یک سال ؛ دوسال؛ چهار سال؛ هفت سال؛ ده سال؛ بیست سال شده

اون بزرگ شده، منم بزرگ شدم

من همه شکلات هامو خوردم ، اون همه شکلات هاشو نگه داشته

اون آمده  امشب تا خداحافظی کنه؛ میخواد بره ، بره اون دور دورا

میگه میرم اما زود برمیگردم ، من که میدونم میره و برنمیگرده

یادش رفت شکلات به من بده ، من که یادم نرفته

یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردنه

یه شکلات هم گذاشتم کف اون دستش

اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت، یادش رفته نود صندوقی داره برا شکلاتهاش

هر دوتا رو خورد !

خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره

میدونستم دوستی اون تــــــــــــــــــــا داره مثل همیشه

خوب شد همه شکلات هامو خوردم

اما اون هیچ کدومشو نخورده

حالا با یه صندوق پراز شکلات های نخورده چی کار میکنه...

 

😩

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۱/۴/۲۷ در 19:45، Secret گفته است:

spacer.png

 

با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من

من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت

دید که منو میشناسه ، خندیدم

گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست

گفت: تا کجا ؟ گفتم : دوستی که تــــــــــــــــــــا نداره

گفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره

گفت: باشه تا پس از مرگ 

گفتم: نه نه نه نه تـــــــــا نداره

گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ

بازم با هم دوستیم تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه من و تو باهم دوستیم

خندیدم گفتم : تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تــــــــــــا بزار

اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم

نگام کرد نگاش کردم باور نمی کرد

می دونستم اون میخواست دوستی ما حتماً تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی فهمید.

گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم. گفتم : باشه تو بزار

گفت: شکلات ،  هربارکه همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو یکی مال من ،  باشه؟

گفتم: باشه.

هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی دوستیم ؟ ، دوستِ دوست

من تندی شکلاتمو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و تند و تند میمکیدم.

میگفت شکمو ، تو دوست شکموی منی

و شکلاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ.

میگفتم بخورش، میگفت تموم میشه؛میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدومش رو نمیخورد

من همه شو خورده بودم

گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه ها بخورن یا کرمها اونوقت چکار میکنی ؟ گفت مواظبشون هستم

میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

و من شکلاتهامو میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه نه نه تا نداره دوستی که تا نداره

یک سال ؛ دوسال؛ چهار سال؛ هفت سال؛ ده سال؛ بیست سال شده

اون بزرگ شده، منم بزرگ شدم

من همه شکلات هامو خوردم ، اون همه شکلات هاشو نگه داشته

اون آمده  امشب تا خداحافظی کنه؛ میخواد بره ، بره اون دور دورا

میگه میرم اما زود برمیگردم ، من که میدونم میره و برنمیگرده

یادش رفت شکلات به من بده ، من که یادم نرفته

یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردنه

یه شکلات هم گذاشتم کف اون دستش

اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت، یادش رفته نود صندوقی داره برا شکلاتهاش

هر دوتا رو خورد !

خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره

میدونستم دوستی اون تــــــــــــــــــــا داره مثل همیشه

خوب شد همه شکلات هامو خوردم

اما اون هیچ کدومشو نخورده

حالا با یه صندوق پراز شکلات های نخورده چی کار میکنه...

 

🙄

 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۱/۴/۲۷ در 19:45، Secret گفته است:

spacer.png

 

با یه شکلات شروع شد

من یه شکلات گذاشتم تو دستش، اونم یه شکلات گذاشت تودست من

من بچه بودم اونم بچه بود، سرمو بالا کردم سرشو بالا گرفت

دید که منو میشناسه ، خندیدم

گفت: دوستیم گفتم : دوستِ دوست

گفت: تا کجا ؟ گفتم : دوستی که تــــــــــــــــــــا نداره

گفت: تا مرگ ، خندیدم گفتم: من که گفتم تا نداره

گفت: باشه تا پس از مرگ 

گفتم: نه نه نه نه تـــــــــا نداره

گفت: قبول تا اونجا که همه دوباره زنده میشن یعنی زندگی پس ازمرگ

بازم با هم دوستیم تا بهشت تا جهنم تا هرجا که باشه من و تو باهم دوستیم

خندیدم گفتم : تو براش تا هر کجا که دلت میخواد یه تــــــــــــا بزار

اصلاً یه تا بکش از سر این دنیا تا اون دنیا اما من اصلا براش تا نمیزارم

نگام کرد نگاش کردم باور نمی کرد

می دونستم اون میخواست دوستی ما حتماً تا داشته باشه

دوستی بدون تا رو نمی فهمید.

گفت: بیا برای دوستیمون یه نشونه بزاریم. گفتم : باشه تو بزار

گفت: شکلات ،  هربارکه همدیگرو می بینیم یه شکلات مال تو یکی مال من ،  باشه؟

گفتم: باشه.

هر بار یه شکلات میذاشتم تو دستش اونم یه شکلات تو دست من

باز همدیگرو نگاه می کردیم یعنی دوستیم ؟ ، دوستِ دوست

من تندی شکلاتمو باز می کردم و میذاشتم توی دهنم و تند و تند میمکیدم.

میگفت شکمو ، تو دوست شکموی منی

و شکلاتشو میذاشت تو یه صندوقچه کوچولوی قشنگ.

میگفتم بخورش، میگفت تموم میشه؛میخوام تموم نشه برای همیشه بمونه

صندوقش پر از شکلات شده بود هیچکدومش رو نمیخورد

من همه شو خورده بودم

گفتم اگه یه روز شکلاتهاتو مورچه ها بخورن یا کرمها اونوقت چکار میکنی ؟ گفت مواظبشون هستم

میگفت میخوام نگهشون دارم تا موقعی که دوست هستیم

و من شکلاتهامو میذاشتم توی دهنم و میگفتم نه نه نه تا نداره دوستی که تا نداره

یک سال ؛ دوسال؛ چهار سال؛ هفت سال؛ ده سال؛ بیست سال شده

اون بزرگ شده، منم بزرگ شدم

من همه شکلات هامو خوردم ، اون همه شکلات هاشو نگه داشته

اون آمده  امشب تا خداحافظی کنه؛ میخواد بره ، بره اون دور دورا

میگه میرم اما زود برمیگردم ، من که میدونم میره و برنمیگرده

یادش رفت شکلات به من بده ، من که یادم نرفته

یه شکلات گذاشتم کف دستش گفتم این برای خوردنه

یه شکلات هم گذاشتم کف اون دستش

اینم آخرین شکلات برای صندوق کوچکت، یادش رفته نود صندوقی داره برا شکلاتهاش

هر دوتا رو خورد !

خندیدم میدونستم دوستی من تا نداره

میدونستم دوستی اون تــــــــــــــــــــا داره مثل همیشه

خوب شد همه شکلات هامو خوردم

اما اون هیچ کدومشو نخورده

حالا با یه صندوق پراز شکلات های نخورده چی کار میکنه...

 

بسیار زیبا

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...