رفتن به مطلب

باز نور زد تو اتاق...


MMD_I

ارسال های توصیه شده

باز نور زد تو اتاق صبح شده
مثه اينكه يه شب ديگه گذشت و
داريوش تو روياهاش گم شده
ميزنم صورتمو دستامو آب ميكنم كفشامو پام
سفت ميكنم بندامو ميكنم اخمامو باز
عاشقه يه مسير بيراهه زياد كه پياده توش قدم بزنم
تو روياهام غلت بزنم
انقد به آرزوهام نزديك شم بتونم بشون دست بزنم
و تو روياهام غلت بزنم
بياد اون روزا كه رديفيم پليدى اصلا نبينيم
هرچى مانع جلومون بود پريديم ازش و
همه قوى ايم با تزاى عجيب
يه زندگيه لش و رپى، فقط همين
آره خوب و ساده به راه باشه سور و ساتش
بچه ها باهم جور و با عشق ميخندن
تو يه خونه ى كوچيك و جمع كه هر كسى آرزوشو داره
دور از شلوغيه شهر، دور از ترافيك دور از فساديم
هميشه به راهيم شب سرو راحت رو بالش بزاريم
با لذت بخوابيم، چشه حسودا باشه كور
مايه باشه تو دست، يه همدم واسه شوخياى خركى
خنده هاى الكى پايه باشه اونم، شاهكاره
لم بدم رو چمناى خيس زيره آفتابه داغ
ديگه كسى نگه داريوش يه آشغاله

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...