رفتن به مطلب

اژدهای دهه ی پنجم زندگی


ارسال های توصیه شده

سندروم چهل سالگی ... نوعی اختلال در روانشناسی ست که در مردان بروز می‌کند..پزشکان  در مطبهای خود مردان ۳۷ تا ۵۰ ساله ای را  به عنوان افراد دارای اختلال مشاهده می‌کنند...

مردانی آشفته و بهت زده که گویی به یکدفعه از خوابی عمیق برخاسته‌اند و همچون مسافری که از قافله جا مانده است با صورتی حیران، نگران افقهای دوردست هستند و به هر طریقی که هست می خواهند خود را به این قافله ی شتابان برسانند.

این‌ها مردانی با وجهه و آبرو هستند.متاهل و صاحب چند فرزند …مهندس یا آرشیتکت موفق…وکیل یا حقوقدان خوش سابقه…استاد برجسته ی دانشگاه … کارمند عالیرتبه… پزشک حاذق… تکنسین متبحر… تاجر… کاسب موفق … مردانی باهوش و اهل کار و تلاش که از ابتدای جوانی، منظم و استوار پا در مسیر یک زندگی هدفمند گذاشته اند. تمام فعالیتهای زندگی را طبق برنامه و سر وقت خود انجام داده‌اند. به موقع به مدرسه و سپس دانشگاه رفته‌اند و مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری بی وقفه گذرانده‌اند.

تشکیل خانواده داده اند ...زندگی فراهم کرده اند ...

اینک در چهل سالگی، در سن شکوفایی و پختگی، حالا که علاوه بر جوگندمی شدن موی سر، ته ریش ِ صورت آن‌ها نیز به سفیدی زده است، آن‌ها حرفهای جدیدی می‌زنند. حرفهای جدیدی که تعجب همگان را برانگیخته است.

حالا بی رحمانه انتخاب‌های قبلی خود را زیر سوال می‌برند. از مفهوم عشق به معنایی جدید داد ِ سخن می‌رانند.

می گویند که عشق را درک نکرده اند و اینک با همهٔ وجود به آن نیاز پیدا کرده‌اند. یک عطش ناگهانی از ناکجاآباد وجودشان سربرآورده است. عطشی که سوژه و مخاطب آن دیگر متعلق به همسر میانسالشان که شکسته‌تر و فرسوده‌تر از خود آن‌ها شده ، نیست. می‌گویند بدون این عشق ِ شگرف، دیگر هیچ انگیزه و شوقی برای تداوم کار و زندگی ندارند چرا که دیگر همه چیز برای آن‌ها کسالت بار شده است.کار، یکنواخت و ملال آور و زندگی روزمره ، بی هیجان و خسته کننده شده است. فرزندان برای آنها چیزی جز زحمت و سختی به همراه ندارند و از همه مهمتر اینکه همسرشان دیگر جذابیتی برای ایجاد انگیزه در آن‌ها ندارد.

گویی به آن‌ها جفا شده و کلاه بر سرشان رفته است چرا که به جای رسیدگی به خود و خواسته‌های خود، همهٔ توش و توان خود را مصروف زندگی زناشویی و بزرگ کردن فرزندان کرده‌اند و خودشان سهمی از لذایذ دنیا نبرده‌اند.دیگران خورده‌اند و بُرده‌اند و آن‌ها از قافلهٔ لذتهای زندگی جا مانده‌اند.

-بی‌خوابی، آشفتگی و‌گاه گریه و شیون و سپس تندخویی و پرخاشگری چهرهٔ متزلزل و نگران کننده‌ای از آن‌ها به نمایش می‌گذارد. اینجاست که توصیف شاعرانهٔ «پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد… وان راز که دردل بنهفتم بدر افتاد» بیانگر حال و روز آن‌ها می‌گردد.

-آنها برای کاهش آلام درونی خود از کتمان استفاده می‌کنند... در دنیای مجازی غرق می‌شوند...و در جستجوی رویای خود و نیمه گمشده شان هستند... شب ها و روزها در توهم  و خیال غرق می‌شوند... حتی خود را در مرحله ای از زندگی بسیار جوانتر از سن و سال واقعی خود می‌پندارند... آنها با ورود به دنیای خیالی  شاید وظایف معمول خویش را به درستی انجام دهند و معاش خانواده خود را تامین کنند ...اما از لحاظ روحی و روانی در دنیای دیگری سیر می‌کنند...

 آنها قصاوت عجیبی درباره همسرشان دارند ...و میگویند؛ 

 در مورد همسرم…. راستش…. واقعیت این است که همسرم هیچگاه زن کاملی برای من نبوده است. ما خیلی بهم شبیه نبوده و نیستیم. من سرزنده و امروزی و با هوش هستم اما همسرم در حد و اندازه‌های من نیست. نه از لحاظ ظاهری و نه از لحاظ معاشرت و وجههٔ اجتماعی، همسو و همسان من نیست …و…من به زنی نیاز دارم که چنین باشد و چنان. ما در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنیم… این زنی نیست که بتواند در من شور و شوقِ ” عشق ” را بیافریند… و…. آی ی ی ملت: بدون عشق چگونه می‌توان زیست؟؟ …دلسوزی و ترحم تنها حسی است که من به او دارم… و من ازشما می‌پرسم: شما که روان آدمی را می‌شناسید… شما به من جواب دهید؟ آیا این حق من نیست که در زندگی خود یک عشق را تجربه کنم … آیا شما که نگهبان ِ روان سالم آدمی هستید، اذعان ندارید که بدون ِ تجربه کردن ِ این «عشق» من ذره ذره افسرده و پژمرده خواهم شد؟ آیا من نباید به جستجوی زندگی جدیدی بروم؟ یک مرد افسرده و دل مُرده به چه درد ِ همسر ِ من خواهد خورد؟

-نکتهٔ کلیدی ماجرا در این است که این بحران و این نیازهای تازه ایجاد شدهٔ مرد ِ قصهٔ ما ،نیمه عمر کوتاهی دارد. شاید این هیاهوی درونی مرد، دو ماه و یا حتی دو سال هم بطول بیانجامد ولی او کم کم آرام خواهد گرفت و عطش کاذبش فرو خواهد نشست. آرام آرام عقل زایل شده‌اش باز خواهدگشت و چشم کم سو شده اش به معنا و واقعیت زندگی‌ دوباره بینا خواهد شد. این بحرانی است که در صورت آگاه بودن از ماهیت گذرای ِ آن و در صورت مدد گرفتن از یک مشاور با تجربه به خوبی و بدون تبعات درازمدت و عوارض سنگین ،به احتمال زیاد قابل عبور خواهد بود.

نویسنده: دکتر پرویز علی وردی (روانپزشک)

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هم اکنون، حواصیل گفته است:

سندروم چهل سالگی ... نوعی اختلال در روانشناسی ست که در مردان بروز می‌کند..پزشکان  در مطبهای خود مردان ۳۷ تا ۵۰ ساله ای را  به عنوان افراد دارای اختلال مشاهده می‌کنند...

مردانی آشفته و بهت زده که گویی به یکدفعه از خوابی عمیق برخاسته‌اند و همچون مسافری که از قافله جا مانده است با صورتی حیران، نگران افقهای دوردست هستند و به هر طریقی که هست می خواهند خود را به این قافله ی شتابان برسانند.

این‌ها مردانی با وجهه و آبرو هستند.متاهل و صاحب چند فرزند …مهندس یا آرشیتکت موفق…وکیل یا حقوقدان خوش سابقه…استاد برجسته ی دانشگاه … کارمند عالیرتبه… پزشک حاذق… تکنسین متبحر… تاجر… کاسب موفق … مردانی باهوش و اهل کار و تلاش که از ابتدای جوانی، منظم و استوار پا در مسیر یک زندگی هدفمند گذاشته اند. تمام فعالیتهای زندگی را طبق برنامه و سر وقت خود انجام داده‌اند. به موقع به مدرسه و سپس دانشگاه رفته‌اند و مقاطع تحصیلی را یکی پس از دیگری بی وقفه گذرانده‌اند.

تشکیل خانواده داده اند ...زندگی فراهم کرده اند ...

اینک در چهل سالگی، در سن شکوفایی و پختگی، حالا که علاوه بر جوگندمی شدن موی سر، ته ریش ِ صورت آن‌ها نیز به سفیدی زده است، آن‌ها حرفهای جدیدی می‌زنند. حرفهای جدیدی که تعجب همگان را برانگیخته است.

حالا بی رحمانه انتخاب‌های قبلی خود را زیر سوال می‌برند. از مفهوم عشق به معنایی جدید داد ِ سخن می‌رانند.

می گویند که عشق را درک نکرده اند و اینک با همهٔ وجود به آن نیاز پیدا کرده‌اند. یک عطش ناگهانی از ناکجاآباد وجودشان سربرآورده است. عطشی که سوژه و مخاطب آن دیگر متعلق به همسر میانسالشان که شکسته‌تر و فرسوده‌تر از خود آن‌ها شده ، نیست. می‌گویند بدون این عشق ِ شگرف، دیگر هیچ انگیزه و شوقی برای تداوم کار و زندگی ندارند چرا که دیگر همه چیز برای آن‌ها کسالت بار شده است.کار، یکنواخت و ملال آور و زندگی روزمره ، بی هیجان و خسته کننده شده است. فرزندان برای آنها چیزی جز زحمت و سختی به همراه ندارند و از همه مهمتر اینکه همسرشان دیگر جذابیتی برای ایجاد انگیزه در آن‌ها ندارد.

گویی به آن‌ها جفا شده و کلاه بر سرشان رفته است چرا که به جای رسیدگی به خود و خواسته‌های خود، همهٔ توش و توان خود را مصروف زندگی زناشویی و بزرگ کردن فرزندان کرده‌اند و خودشان سهمی از لذایذ دنیا نبرده‌اند.دیگران خورده‌اند و بُرده‌اند و آن‌ها از قافلهٔ لذتهای زندگی جا مانده‌اند.

-بی‌خوابی، آشفتگی و‌گاه گریه و شیون و سپس تندخویی و پرخاشگری چهرهٔ متزلزل و نگران کننده‌ای از آن‌ها به نمایش می‌گذارد. اینجاست که توصیف شاعرانهٔ «پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد… وان راز که دردل بنهفتم بدر افتاد» بیانگر حال و روز آن‌ها می‌گردد.

-آنها برای کاهش آلام درونی خود از کتمان استفاده می‌کنند... در دنیای مجازی غرق می‌شوند...و در جستجوی رویای خود و نیمه گمشده شان هستند... شب ها و روزها در توهم  و خیال غرق می‌شوند... حتی خود را در مرحله ای از زندگی بسیار جوانتر از سن و سال واقعی خود می‌پندارند... آنها با ورود به دنیای خیالی  شاید وظایف معمول خویش را به درستی انجام دهند و معاش خانواده خود را تامین کنند ...اما از لحاظ روحی و روانی در دنیای دیگری سیر می‌کنند...

 آنها قصاوت عجیبی درباره همسرشان دارند ...و میگویند؛ 

 در مورد همسرم…. راستش…. واقعیت این است که همسرم هیچگاه زن کاملی برای من نبوده است. ما خیلی بهم شبیه نبوده و نیستیم. من سرزنده و امروزی و با هوش هستم اما همسرم در حد و اندازه‌های من نیست. نه از لحاظ ظاهری و نه از لحاظ معاشرت و وجههٔ اجتماعی، همسو و همسان من نیست …و…من به زنی نیاز دارم که چنین باشد و چنان. ما در دو دنیای متفاوت زندگی می‌کنیم… این زنی نیست که بتواند در من شور و شوقِ ” عشق ” را بیافریند… و…. آی ی ی ملت: بدون عشق چگونه می‌توان زیست؟؟ …دلسوزی و ترحم تنها حسی است که من به او دارم… و من ازشما می‌پرسم: شما که روان آدمی را می‌شناسید… شما به من جواب دهید؟ آیا این حق من نیست که در زندگی خود یک عشق را تجربه کنم … آیا شما که نگهبان ِ روان سالم آدمی هستید، اذعان ندارید که بدون ِ تجربه کردن ِ این «عشق» من ذره ذره افسرده و پژمرده خواهم شد؟ آیا من نباید به جستجوی زندگی جدیدی بروم؟ یک مرد افسرده و دل مُرده به چه درد ِ همسر ِ من خواهد خورد؟

-نکتهٔ کلیدی ماجرا در این است که این بحران و این نیازهای تازه ایجاد شدهٔ مرد ِ قصهٔ ما ،نیمه عمر کوتاهی دارد. شاید این هیاهوی درونی مرد، دو ماه و یا حتی دو سال هم بطول بیانجامد ولی او کم کم آرام خواهد گرفت و عطش کاذبش فرو خواهد نشست. آرام آرام عقل زایل شده‌اش باز خواهدگشت و چشم کم سو شده اش به معنا و واقعیت زندگی‌ دوباره بینا خواهد شد. این بحرانی است که در صورت آگاه بودن از ماهیت گذرای ِ آن و در صورت مدد گرفتن از یک مشاور با تجربه به خوبی و بدون تبعات درازمدت و عوارض سنگین ،به احتمال زیاد قابل عبور خواهد بود.

نویسنده: دکتر پرویز علی وردی (روانپزشک)

ان شاالله ک کسی این حالت رو تجربه نکنه 

ی جورا بوی خیانت میده 

البته ممکنه برا هر پسری تو زندگی اونم در دوران مجردی پیش بیاد ِراحت تر بگم تنوع طلبی باشه

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

21 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

ان شاالله ک کسی این حالت رو تجربه نکنه 

ی جورا بوی خیانت میده 

البته ممکنه برا هر پسری تو زندگی اونم در دوران مجردی پیش بیاد ِراحت تر بگم تنوع طلبی باشه

حرف شما درسته ...اما این بحران چهل سالگی درباره مردان متاهل هست‌..‌ البته  مصادیقی در زنان هم داره ... در زنان این بحران  در سی سالگی رخ میده ...

خیانت اینجا یک وجه قضیه ست ... بیشتر تمرکز روی رفع این بحران که ناخودآگاه مردان متاهل زیادی رو درگیر میکنه ... اما خب راه درمان داره... از طریق مشاوره ها و ارتباط گرفتن دوباره با همسر... حتما زندگی به حالت معمول خود باز خواهد گشت ...

باتشکر از شما  وتوجهت 🍎

ویرایش شده توسط حواصیل
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هم اکنون، حواصیل گفته است:

حرف شما درسته ...اما این بحران چهل سالگی درباره مردان متاهل هست‌..‌ البته  مصادیقی در زنان هم داره ... در زنان این بحران  در سی سالگی رخ میده ...

خیانت اینجا یک وجه قضیه ست ... بیشتر تمرکز روی رفع این بحران که ناخودآگاه مردان متاهل زیادی رو درگیر میکنه ... اما خب راه درمان داره... از طریق مشاوره ها و ارتباط گرفتن دوباره با همسر... حتما زندگی به حالت معمول خود باز خواهد گشت ...

باتشکر از وتوجهت 🍎

بله

ان شاالله که جامعه ای ب دور از این موارد داشته باشیم

خواهش میکنم🎗

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

22 دقیقه قبل، حسین138 گفته است:

بله

ان شاالله که جامعه ای ب دور از این موارد داشته باشیم

خواهش میکنم🎗

در کل که نمیشه گفت حذف کرد. آسیب هست  ..جامعه آرمانی باید ساخته بشه  که محاله ...

اما میشه جلوی رشد این اتفاق رو گرفت...

با ایجاد نشاط واقعی نه کاذب در مردان میانسال... و آموزش به همسران در قبال برخورد با همسر و  در اولویت قرار دادن زندگی زناشویی... و همین طور تقویت حس قدر دانی در فرزندان....

....‌.

ممنونم از همراهی تون 🌸🦋🌸

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

هم اکنون، حواصیل گفته است:

در کل که نمیشه گفت حذف کرد. آسیب هست  ..جامعه آرمانی باید ساخته بشه  که محاله ...

اما میشه جلوی رشد این اتفاق رو گرفت...

با ایجاد نشاط واقعی نه کاذب در مردان میانسال... و آموزش به همسران در قبال برخورد با همسر و  در اولویت قرار دادن زندگی زناشویی... و همین طور تقویت حس قدر دانی در فرزندان....

....‌.

ممنونم از همراهی تون 🌸🦋🌸

بله درسته حذف نمیشه کرد متاسفانه هست

البته ب خود فرد هم بستگی داره حالا چ زن چ مرد

شور بختانه تو جامعه ما آنقدر مشکلات زیاد هست ک سخت میشه ی باور شاد رو ایجاد کرد

ولی باز هم هست .البته اگه کسی برا دنبال این برنامه ها (تفریح)

خواهش میکنم گل

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

من دو سه نمونه این ماجرا رو دیدم و اتفاقا به ازدواج مجدد هم کشیده ولی به نظرم این مشکل مال ازدواج زود هنگامه(ازدواج اول) چون در هر سه موردی که من دیدم در سنین زیر 20 سال ازدواج کرده بودندو به بلوغ ازدواجی نرسیده بودند و بعد از 10 یا 20 سال از ازدواج اول این حس سراغشون اومده، واقعیت اینه که برخی از خانمها بعد از ازدواج، فرزندشون را به همسرشون ترجیح میدهند و به نوعی فراموشش میکنند. 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

37 دقیقه قبل، ستارررره گفته است:

من دو سه نمونه این ماجرا رو دیدم و اتفاقا به ازدواج مجدد هم کشیده ولی به نظرم این مشکل مال ازدواج زود هنگامه(ازدواج اول) چون در هر سه موردی که من دیدم در سنین زیر 20 سال ازدواج کرده بودندو به بلوغ ازدواجی نرسیده بودند و بعد از 10 یا 20 سال از ازدواج اول این حس سراغشون اومده، واقعیت اینه که برخی از خانمها بعد از ازدواج، فرزندشون را به همسرشون ترجیح میدهند و به نوعی فراموشش میکنند. 

حرفتون منطقیه...

خانم ها فکر می‌کنند همین که ازدواج کردند و صاحب فرزند شدند ...دیگه خوب نیست رفتار عاشقانه با همسرشان داشته باشند.. و به نوعی مرد زندگیشون رو از اولویت خارج می‌کنند..  مرد هم چون معمولا در ابراز خواسته ش ناتوان هست ... تعارض بوجود می آید.. 

 خیلی زندگی ها متلاشی می‌شوند.. 

 

ممنون از نظر ارزشمندت  دوست گرامی .🌸... موفق باشی .. 🙏  

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...