حواصیل ارسال شده در 14 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 14 تیر باد از پنجره دوید توی اتاق .... مثل کودکی بازیگوش لابلای موهایش دوید ، خنکی صبح بهار گوشهایش را قلقلک میداد...چشم های نیمه بازش به استقبال اولین بارقه های خورشید شرق سلام داد... خورشیداز شکاف پنجره با ذره ها رقصید... دستش را برای برهم زدن عبور بالا برد. اندیشید : من هنوز زنده ام...از پسِ آنهمه زمستان ....باد از پنجره گذشت ... گلهای قالی لرزیدند..لبخند کنج لبش جا خوش کرده بود ...... 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .