حواصیل ارسال شده در 10 تیر اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر و من فکر میکنم اتفاقی برای تو افتاده ... شبیه گم شدن خاطرات از خطوط دفترچه... شبیه اندوه های جوانی در رویاهای نابالغ شاید در مسیر خانه ات ...تا محل کار ، لابلای عبور ِ رهگذرانی بی خیال، چشمی مجذوبت کرده با نگاهی گرم ...و خط زدی روی چشم های خسته ام ... و یا .... وقتی باران بهاری ، زده بر تن خسته ی خیابان... تو با لبی از خنده لبریز، در حال گریز ...به میهمانی چتر های رنگی جذاب رفته ای ... و چتر ساده ی مرا سپرده ای به باد... شاید در آخرین روز هفته ...یک غروب سرد ...برای عشقمان گور کنده ای ؟ و در مراسم عزای حس گرممان شعرهای سرد خواندهای! چرا مرا ز یاد برده ای؟ دلیل ساده ای برای من بگو... بگو بگو کدام یاد ؟کدام عشق؟ تو روزهاست برای من مُرده ای! نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .