رفتن به مطلب

نامه ای به سارا


MMD_I

ارسال های توصیه شده

امیدوارم خوب خوابیده باشی و تابوتت نرم‌تر از پر قو باشه.
این بار رو مثل قدیم نمیخوام پر حرفی کنم ،سریع میرم سر اصل مطلب
یادته؛ از شیش صبح، قبل بیدار شدنم  میرفتی سر کار تا دوازده شب موقعه خوابم بر میگشتی، موقع خواب می اومدی و  حرف های منو میشنیدی  روزایی هم بود که حرف زدنام چندین ساعت طول میکشید.
این حقیقت تلخو بعد از دوازده سال ، امروز تصمیم گرفتم به تو بگم ؛ تو خواهر بزرگه خیالی من بودی خدای تو با خدای من فرق داشت ، خدایه تو من بودم یه بچه ده یازده ساله. 
 باید اعتراف کنم من خالق خوبی نبودم و خودخواه بودم ، به دلیله خستگی زیاد بعد از یک روز سخت کاری ، قدرت حرف زدن به تو نمیدادم و جای دهن دوتا گوش اضافه دادم که حرفای من رو ، یک بچه ده ساله رو خوب و با دقت گوش کنی ، از اول در جهنم ذهنم خلقت کردم عذابت هم گوش دادن به‌ حرفام بود.
بغل گرمت پتویه پینوکیو من بود ، صورته ناز و نرمت موتکایه پذیرای بود .
یه خبر خوب اینه که تو یک بار حرف زدی فقط، اون هم تویه خوابم که فقط اسممو صدا زدی برگشتم ببینمت که از خواب پریدم‌.
تو بهشت ذهنم اسوده بخوابی .
___________________________________________
سارا : دختری ۲۵ساله با موهایه کوتاه بور ، چشمایه قهوه‌ای ، همیشه بوی عطر dunhill brown میداد . 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...