حواصیل ارسال شده در 16 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین (ویرایش شده) گمونم بود که روزها با تو خوبه طلوعش تا همیشه بی غروبه گمونم بود که می مونی کنارم دیگه ترسی ز تاریکی ندارم گمونم بود که میشی باور من برای عمر مونده ...یاور من بهت گفتم که دنیام خیلی سرده تموم زندگیم رنجه و درده بهت گفتمکه تو خورشید هستی چراغِ روشن ِ امید هستی بمون تا زندگی باز جون بگیره رگ های خسته ی من خون بگیره بهت گفتم نرو ...اما تو رفتی شکستی هر چه با دل سُفته بودم تو رفتی و نمونده دیگه شوقی چه حرفهایی که با دل گفته بودم ... ویرایش شده 16 فروردین توسط maynotknow 1 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 16 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین هم اکنون، maynotknow گفته است: گمونم بود که روزها با تو خوبه طلوعش تا همیشه بی غروبه گمونم بود که می مونی کنارم دیگه ترسی ز تاریکی ندارم گمونم بود که میشی باور من برای عمر مونده ...یاور من بهت گفتم که دنیام خیلی سرده تموم زندگیم رنجه و درده بهت گفتمکه تو خورشید هستی چراغِ روشن ِ امید هستی بمون تا زندگی باز جون بگیره رگ های خسته ی من خون بگیره بهت گفتم نرو ...اما تو رفتی شکستی هر چه با دل سُفته بودم تو رفتی و نمونده دیگه شوقی چه حرفهایی که با دل گفته بودم ... بسیار عالی لذت بردم ممنون 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
kambiz_landar ارسال شده در 16 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین خیلے دلنشین 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
kambiz_landar ارسال شده در 16 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 16 فروردین خیلے حق 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .