حواصیل ارسال شده در 12 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین عماد خراسانی یکی از مشهورترین غزلسرایان معاصر است که بسیاری از غزلهای او در حافظه دوستداران شعر کلاسیک معاصر نقش بسته است . عماد خراسانی شاعر عاشقانه هاست ، عشق در شعر او کیفیتی خاص و عمری پایدار دارد .از این روست که وقتی از عشق سخن میگوید از ژرفای روح و جان خویش بانگ بر می آورد عماد در اکثر قالبهای کلاسیک شعر فارسی اشعار زیبا و ارزشمندی آفریده است . عماد زبانی روان ، گویا ، گیرا ، زنده و پر احساس دارد که در عین حال فصیح و شیواست... دلم دیوانه شد دیوانه شد دیوانه دیوانه دگر از خویشتن بیگانه ام بیگانه بیگانه خوشا حال و خوشا وقت دو مفتون و دو دلداده که غیر از عشقشان گیتی بود افسانه افسانه چرا شمعی نمی یابم که با سوزش بسوزم جان چرا تنها گرفت از بخت این پروانه پروانه تب این تشنگی جان مرا پیوسته می سوزد که در دریای هستی نیست آن دردانه دردانه جنونی دارم از حرمان که با زنجیر نایم باز اگر امشب گذارندم روم میخانه میخانه در این صحرای بی حاصل در این دریای بی ساحل به لب جان آمد از بس گفت دل جانانه جانانه مئی در ده مرا امشب که تنها در صف محشر ز جا خیزم به یاد چشم او مستانه مستانه کتاب عاقلان میخوان، بهل شعر عمادّالدین دلش دیوانه شد دیوانه شد دیوانه دیوانه 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 12 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین 1 ساعت قبل، maynotknow گفته است: عماد خراسانی یکی از مشهورترین غزلسرایان معاصر است که بسیاری از غزلهای او در حافظه دوستداران شعر کلاسیک معاصر نقش بسته است . عماد خراسانی شاعر عاشقانه هاست ، عشق در شعر او کیفیتی خاص و عمری پایدار دارد .از این روست که وقتی از عشق سخن میگوید از ژرفای روح و جان خویش بانگ بر می آورد عماد در اکثر قالبهای کلاسیک شعر فارسی اشعار زیبا و ارزشمندی آفریده است . عماد زبانی روان ، گویا ، گیرا ، زنده و پر احساس دارد که در عین حال فصیح و شیواست... دلم دیوانه شد دیوانه شد دیوانه دیوانه دگر از خویشتن بیگانه ام بیگانه بیگانه خوشا حال و خوشا وقت دو مفتون و دو دلداده که غیر از عشقشان گیتی بود افسانه افسانه چرا شمعی نمی یابم که با سوزش بسوزم جان چرا تنها گرفت از بخت این پروانه پروانه تب این تشنگی جان مرا پیوسته می سوزد که در دریای هستی نیست آن دردانه دردانه جنونی دارم از حرمان که با زنجیر نایم باز اگر امشب گذارندم روم میخانه میخانه در این صحرای بی حاصل در این دریای بی ساحل به لب جان آمد از بس گفت دل جانانه جانانه مئی در ده مرا امشب که تنها در صف محشر ز جا خیزم به یاد چشم او مستانه مستانه کتاب عاقلان میخوان، بهل شعر عمادّالدین دلش دیوانه شد دیوانه شد دیوانه دیوانه زیبا لذت بردم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 12 فروردین مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین 47 دقیقه قبل، حسین138 گفته است: زیبا لذت بردم نوش جان 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 12 فروردین اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین 41 دقیقه قبل، maynotknow گفته است: نوش جان ممنون طلا این روزا حال خوشی نیست، وگرنه جواب میدادم شعرهات 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .