رفتن به مطلب

قربانت بروم...


حواصیل

ارسال های توصیه شده

دوستت دارم. خدا مي‌داند كه چقدر دوستت دارم. آنقدر به تو بسته‌ام و از تو هستم كه انگار اصلا در تن تو به دنيا آمده‌ام و در رگ‌هاي تو زندگي كرده‌ام و از دست‌هاي تو سرازير شده‌ام و شكل گرفته‌ام و از صبح تا شب در دايره‌اي كه مركزش يادها و خاطرات توست دارم دور مي‌زنم، دور مي‌زنم و هيچ‌چيز راحتم نمي‌كند. نه دريا، نه آفتاب، نه درخت‌ها، نه آدم‌ها، نه فيلم‌ها، نه لباس‌هايي كه تازه خريده‌ام. نمي‌دانم چه كار كنم. بروم و سرم را به درخت‌ها بكوبم. داد بزنم. گريه كنم. نمي‌دانم. فقط مي‌خواهمت. مثل اين دريا كه يك حالت فروكشنده‌ي وحشتناك دارد مي‌خواهمت. و اين همه خواستن قابل تحمل نيستمثل سيل از قلبم پايين مي‌ريزد و تنم را خرد مي‌كند. مي‌خواهم بيدار شوم و ببينم كه پهلويم هستي. چقدر مي‌توانم بيدار شوم و ببينم كه پهلويم نيستي و زندگيم يخ كرده و منجمد است. چقدر؟ تاكي؟ تا كجا؟ مگر فاصله‌ي ميان به‌دنيا آمدن و پوسيدن و طعمه‌ي كرم‌ها شدن چقدر است. دلم مي‌خواهد بيدار شوم و همين‌طور بيدار بمانم و نگاه كنم. وقتي كه هوا توي سينه‌ات مي‌چرخد نگاهت كنم. وقتي كه جريان نبضت زير پوست گلويت پخش مي‌شود نگاهت كنم. وقتي كه رنگ بنفش توي مردمك چشمت موج مي‌زند نگاهت كنم. همين‌طور نگاهت كنم. خط‌هاي پيشانيت را بشمارم. موهاي سفيد اطراف شقيقه‌هايت را بشمارم. سرم را بگذارم ميان گودي گردن و شانه‌هايت و همان‌جا بميرم. بميرم تا ديگر از تو دور و جدا نشوم. نمي‌دانم براي چه بايد رعايت كنم. چه چيزي را بايد رعايت كنم. براي چه بايد بگذارم كه زندگي خودم و آن كسي كه دوستش مي‌دارم مفهومي جز حسرت نداشته باشد. كاش در جنگل به دنيا آمده بودم و با طبيعت جفت مي‌شدم و آزاد بودم. معتاد شدن به اين عادت‌هاي مضحك زندگي و تسليم شدن به اين حد‌ها و ديوارها كاري برخلاف جهت طبيعت است. عزيزم. قربانت بروم. قربان بودنت بروم. دلم دارد مي‌تركد. هيچ‌وقت اين طوري نشده بودم. اينقدر تلخ و بيهوده. يك چيزي را از من گرفته‌اند. نمي‌دانم چه‌كسي و كجا و چرا؟ شايد اصلا پيش از تولدم آن را از من گرفته باشند. شايد كه من اصلا بي‌سامان به دنيا آمده باشم. و همه‌ي عشق من به تو چيزي جز جست‌وجوي قرارگاهي بر روي خاك نباشد.

 

. بخشی از  نامه فروغ به ابراهیم

ویرایش شده توسط maynotknow
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

2 ساعت قبل، maynotknow گفته است:

دوستت دارم. خدا مي‌داند كه چقدر دوستت دارم. آنقدر به تو بسته‌ام و از تو هستم كه انگار اصلا در تن تو به دنيا آمده‌ام و در رگ‌هاي تو زندگي كرده‌ام و از دست‌هاي تو سرازير شده‌ام و شكل گرفته‌ام و از صبح تا شب در دايره‌اي كه مركزش يادها و خاطرات توست دارم دور مي‌زنم، دور مي‌زنم و هيچ‌چيز راحتم نمي‌كند. نه دريا، نه آفتاب، نه درخت‌ها، نه آدم‌ها، نه فيلم‌ها، نه لباس‌هايي كه تازه خريده‌ام. نمي‌دانم چه كار كنم. بروم و سرم را به درخت‌ها بكوبم. داد بزنم. گريه كنم. نمي‌دانم. فقط مي‌خواهمت. مثل اين دريا كه يك حالت فروكشنده‌ي وحشتناك دارد مي‌خواهمت. و اين همه خواستن قابل تحمل نيستمثل سيل از قلبم پايين مي‌ريزد و تنم را خرد مي‌كند. مي‌خواهم بيدار شوم و ببينم كه پهلويم هستي. چقدر مي‌توانم بيدار شوم و ببينم كه پهلويم نيستي و زندگيم يخ كرده و منجمد است. چقدر؟ تاكي؟ تا كجا؟ مگر فاصله‌ي ميان به‌دنيا آمدن و پوسيدن و طعمه‌ي كرم‌ها شدن چقدر است. دلم مي‌خواهد بيدار شوم و همين‌طور بيدار بمانم و نگاه كنم. وقتي كه هوا توي سينه‌ات مي‌چرخد نگاهت كنم. وقتي كه جريان نبضت زير پوست گلويت پخش مي‌شود نگاهت كنم. وقتي كه رنگ بنفش توي مردمك چشمت موج مي‌زند نگاهت كنم. همين‌طور نگاهت كنم. خط‌هاي پيشانيت را بشمارم. موهاي سفيد اطراف شقيقه‌هايت را بشمارم. سرم را بگذارم ميان گودي گردن و شانه‌هايت و همان‌جا بميرم. بميرم تا ديگر از تو دور و جدا نشوم. نمي‌دانم براي چه بايد رعايت كنم. چه چيزي را بايد رعايت كنم. براي چه بايد بگذارم كه زندگي خودم و آن كسي كه دوستش مي‌دارم مفهومي جز حسرت نداشته باشد. كاش در جنگل به دنيا آمده بودم و با طبيعت جفت مي‌شدم و آزاد بودم. معتاد شدن به اين عادت‌هاي مضحك زندگي و تسليم شدن به اين حد‌ها و ديوارها كاري برخلاف جهت طبيعت است. عزيزم. قربانت بروم. قربان بودنت بروم. دلم دارد مي‌تركد. هيچ‌وقت اين طوري نشده بودم. اينقدر تلخ و بيهوده. يك چيزي را از من گرفته‌اند. نمي‌دانم چه‌كسي و كجا و چرا؟ شايد اصلا پيش از تولدم آن را از من گرفته باشند. شايد كه من اصلا بي‌سامان به دنيا آمده باشم. و همه‌ي عشق من به تو چيزي جز جست‌وجوي قرارگاهي بر روي خاك نباشد.

 

. بخشی از  نامه فروغ به ابراهیم

👌🌹🌹😍

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...