حواصیل ارسال شده در 29 اسفند، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، 2023 مرا جز تو، به سر ، سودا نباشد به جز آغوش ِ تو ، مأوا، نباشد نمیگویم تو دردم را ، دوا کن مرا زین درد ، هم ، پروا نباشد برو راحت ، خیالت هست اینجا... که شاید عاشقت ، فردا نباشد 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 29 اسفند، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، 2023 3 دقیقه قبل، maynotknow گفته است: مرا جز تو، به سر ، سودا نباشد به جز آغوش ِ تو ، مأوا، نباشد نمیگویم تو دردم را ، دوا کن مرا زین درد ، هم ، پروا نباشد برو راحت ، خیالت هست اینجا... که شاید عاشقت ، فردا نباشد دردت به قلب و روح و جانم زد عشقت فقط زخم زبانم زد... ........ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حواصیل ارسال شده در 29 اسفند، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 29 اسفند، 2023 5 ساعت قبل، maynotknow گفته است: دردت به قلب و روح و جانم زد عشقت فقط زخم زبانم زد... ........ عقلِ پیروز عقل گفتا چون گلی ..غُصه اش را زود پر پر میکنم.. میرود از خاطرت سودای او میشوی آزاد از رویای او عطسه ای در راه بود از سوز و سرمای هوا برف می آمد در آن صبح ِ خدا ... عطسه آمد .. دل که ابری بود و بارانی چشم هاش از حادثه لبریز بافه ی گیسو به دندان بیقرار و اشک ریز داد زد... صبر آمده .... با غمش،سر میکنم .. دوست دارم این غم دلگیر را .. دوست دارم پای در زنجیر را عقل را خاموش کن.. ...... عقل پوزخندی زد که ای بیچاره دل... صبرِ جبر است این کمی خود دار باش رفته او بهر خدا ،هوشیار باش .... دل شکست و با خدا خلوت گرفت تا فراموشش شود سودای او .... عقل پیروز است،،، دراین ماجرا گشته ام فارغ ز تو .. یک پرنده ...یک هما بال بگشوده ... در هوای آزادی .. شده اینک رها ... رها ...رها ... نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .