رفتن به مطلب

عنکبوت بر مغزم تار تنیده بود


حواصیل

ارسال های توصیه شده

خودم را در چارچوب عقاید نخ نما مثل پروانه ای اسیر عنکبوت سیاهی با تارهای چسبناک می یابم.  مچاله میشوم،  انگشتان دردناکم لابلای موهای نقره ای گیر کرده.. خسته از  بودنم.  خسته از این من ِِ مستاصل... پرواز را گم کرده ام،  بالی برای پریدن نیست،،، به تو  فکر میکنم، میان پنهانی ترین دقایقم  اگر چشم هات نبود بی تردید از من جز یک دیوانه ی خونین ِِ بی سرانجام چه می ماند.؟ کاش را بغل میکنم،  کاش های بودن تو را... کجاست دستهات،  دستهای گرم و عزیزت... 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...