شاید دوباره ، هرگز

[حواصیل]

اینها را فقط برای تو مینویسم ، هیچ ربطی به هیچ شخصی غیر از تو ندارد، اینها برای یک تو ، به عنوان یک مرد نیست ، به عنوان انسانی در برابر انسانی دیگر ، که از قضای روزگار در بدترین جای ممکن به بدترین شکلی با هم اشنا شدند، قبول دارم به عنوان یک زن بیش از حد بی پروا بوده ام ، ولی باورکن گاهی مفهوم حرفها وحرکاتم انقدر ساده بود که پیچیده به نظر می رسید، نمی دانم دوباره باهم حرف خواهیم زد ، دوباره تو را               می خندانم ، یا اعصابت را به هم میریزم،اما یک چیز را خوب میدانم ... من دیگر مثل قبل اشنایی با تو نخواهم شد،،هرچند خودت را میان سایه ها پنهان کردی،، هیچوقت برای من سایه نبودی،،،باورم نداشتی... ومن با وجود همه ی قیدها دوستت داشتم....حتی اگر هرگز راهی برای رفتن و جایی برای ماندن کنار تو نباشد...

[حسین138]

4 ساعت قبل، maynotknow گفته است:

اینها را فقط برای تو مینویسم ، هیچ ربطی به هیچ شخصی غیر از تو ندارد، اینها برای یک تو ، به عنوان یک مرد نیست ، به عنوان انسانی در برابر انسانی دیگر ، که از قضای روزگار در بدترین جای ممکن به بدترین شکلی با هم اشنا شدند، قبول دارم به عنوان یک زن بیش از حد بی پروا بوده ام ، ولی باورکن گاهی مفهوم حرفها وحرکاتم انقدر ساده بود که پیچیده به نظر می رسید، نمی دانم دوباره باهم حرف خواهیم زد ، دوباره تو را               می خندانم ، یا اعصابت را به هم میریزم،اما یک چیز را خوب میدانم ... من دیگر مثل قبل اشنایی با تو نخواهم شد،،هرچند خودت را میان سایه ها پنهان کردی،، هیچوقت برای من سایه نبودی،،،باورم نداشتی... ومن با وجود همه ی قیدها دوستت داشتم....حتی اگر هرگز راهی برای رفتن و جایی برای ماندن کنار تو نباشد...

عالی بود-_-