رفتن به مطلب

متن نوحه شب تا صبح میخونم برات لالایی بنی فاطمه


Topaz

ارسال های توصیه شده

شب تا صبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
آروم جون رباب با لالایی مادر بخواب
ببین به یاد توئه هر کی بنوشه یک قطره آب
بخواب کنار عمو خواب فرات و بببین
منم دعات میکنم سرت نیوفته زمین
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
دشمن پیش چشم من آب مینوشه گهوارت رو دیدم داره میفروشه
دشمن پیش چشم من آب مینوشه گهوارت رو دیدم داره میفروشه
امون از این قافله همسفره با من حرمله
به من نشونت میده راس تو رو از این فاصله
من از گهواره تو محاله دل ببرم دیگه آروم نمیشم محال آب بخورم

لالالالا عزیز خفته رو نی چه بزرگه برای این گلو نی
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
داغ کام خشکت منو سوزونده جای تیغ آفتاب رو چهرت مونده
چشای باز عمو دوخته شده به زخم گلو
به نیزه دارت میگم بابات و بیاره روبه روت
لبات تکون میخوره داری صدام میکنی
وقتی زمین میخورم داری نیگام میکنی
لالالالا گلم آروم میگیره روی گلوی بریده اش آخ جای تیره
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته

ویرایش شده توسط Topaz
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

در ۱۴۰۲/۵/۲ در 19:55، Topaz گفته است:

شب تا صبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
آروم جون رباب با لالایی مادر بخواب
ببین به یاد توئه هر کی بنوشه یک قطره آب
بخواب کنار عمو خواب فرات و بببین
منم دعات میکنم سرت نیوفته زمین
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
دشمن پیش چشم من آب مینوشه گهوارت رو دیدم داره میفروشه
دشمن پیش چشم من آب مینوشه گهوارت رو دیدم داره میفروشه
امون از این قافله همسفره با من حرمله
به من نشونت میده راس تو رو از این فاصله
من از گهواره تو محاله دل ببرم دیگه آروم نمیشم محال آب بخورم

لالالالا عزیز خفته رو نی چه بزرگه برای این گلو نی
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
شب تاصبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی
داغ کام خشکت منو سوزونده جای تیغ آفتاب رو چهرت مونده
چشای باز عمو دوخته شده به زخم گلو
به نیزه دارت میگم بابات و بیاره روبه روت
لبات تکون میخوره داری صدام میکنی
وقتی زمین میخورم داری نیگام میکنی
لالالالا گلم آروم میگیره روی گلوی بریده اش آخ جای تیره
لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزه دار رو نیزه بسته

👍🏼👍🏼😔

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...