نیلوفر ارسال شده در 4 شهریور، 2023 ارسال شده در 4 شهریور، 2023 وقتی "سینوهه" شبی را به مستی کنار نیل به خواب میرود و صبح روز بعد یکی از بردههای مصر که گوشها و بینیاش به نشانهی بردگی بریده بودند را بالای سر خودش میبیند، در ابتدا میترسد، اما وقتی به بی آزار بودن آن پی میبرد ، با او هم کلام میشود. برده ، از ستمهایی که طبقه اشراف مصر بر او روا داشته بودند میگوید ؛ از فئودالیسم بسیار شدید حاکم بر آن روزهای مصر ... برده ، از سینوهه خواهش میکند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود ، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم رانوشته اند برای او بخواند. سینوهه از برده سئوال میکند که چرا می خواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟ و برده میگوید : سالها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم, همسر زیبا و دختر جوانی داشتم ؛ مزرعه پر برکت اما کوچک من در کنار زمین های بیکران یکی از اشراف بود . روزی او با پرداخت رشوه به مأموران فرعون زمینهای مرا به نام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوشها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد؛ سالهای سال از دختر و همسرم بهره برداری کرد و آنها را به عنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم ، اکنون از از معدن رها شده ام، شنیدهام آن شخص مرده است و برای همین آمده ام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشتهاند ... سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) میرود و قبرنوشتهی آن مرد را اینگونه میخواند : 《 او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگیاش به مستمندان کمک میکرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمینهای خود را به فقرا میبخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود مینمود , او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران میکرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است...》 در این هنگام , برده شروع به گریه میکند و میگوید: 《 آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمیدانستم؟ درود خدایان بر او باد .... ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش...》 سینوهه با تعجب از برده میپرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر میکنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟ و برده این جمله ی تاریخی را میگوید که: وقتی خدایان بر قبر او اینگونه نوشتهاند ، من حقیر چگونه میتوانم خلاف این را بگویم ؟ و سینوهه بعدها در یادداشتهایش وقتی به این داستان اشاره میکند ...مینویسد : آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد!!! 1 نقل قول
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .