رفتن به مطلب

از خاطرات حبیب لوی دندانپزشک یهودی دوره رضاشاه


ارسال های توصیه شده

spacer.png

از خاطرات حبیب لوی دندانپزشک یهودی دوره رضاشاه:

○ چون من تنها دندانپزشک ارتش بودم و ریاست بخش دندانپزشکی بیمارستان نظامی را به عهده داشتم رضاشاه مرا به عنوان دندانپزشک ویژه خودش انتخاب کرده بود. او میدانست من یک یهودی ام و اعتمادش به کارم چنان بود که اطمینان داشت جان او به خطر نخواهد افتاد...من وقتی رضاشاه را به روی صندلی نشسته میدیدم که در برابرم دهانش را گشوده است در کنار افتخاری که اینکار برایم به وجود می آورد گاه نگران خود و خانواده ام بودم.
رضاشاه که از کار من رضایت داشت به دکتر عزیزالله خان نصرتی رئیس بهداری ارتش دستور داد که درجه بالاتری به من بدهند...رضاشاه به من گفته بود هر وقت جلواش میروم با سلام نظامی بروم.
یک روز که داشتم دندانهای تیره رنگش را در دهانی که بوی تریاک میداد چرخ می کردم دستم را گرفت و گفت عمو چه میکنی؟ دردش آمده بود. به او آمپول مسکن نمیتوانستم بزنم. تزریق این آمپول برای بیمار معتاد به تریاک خطر مرگ داشت. ناچار به چرخ کردن خاتمه دادم و ادامه معالجه را به روز دیگر موکول کردم. جمله ای که رضاشاه ادا کرد هم رنگ محبت داشت و هم از آن بوی خشونت می آمد.
 

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...