رفتن به مطلب

پارت سوم سفر به خوشبوترین شهر ایران😍😍


فریحا

ارسال های توصیه شده

عطری برای خانه خدا

گلاب گل محمدی تا مکه می‌رود و خانه خدا را عطرباران می‌کند. هر سال دوبار و هر بار هفت صبح که بیاید، سه حلقه انسانی دور خانه را می‌گیرند تا کسی حق عبور نداشته باشد. برای سران هر کشور پنج کارت فرستاده می‌شود و تنها آنهایی که کارت دارند می‌توانند وارد خانه خدا بشوند. گلاب سید اما، کارت رجل‌بودنش به حساب می‌آید؛ عطر و بویش راه را باز می‌کند. گلاب وارد خانه می‌شود و بر در و دیوار می‌نشیند و در هوای خانه سماع می‌کند و جای سید را خالی. آخر سید هنوز نتوانسته وارد خانه خدا بشود، دلش اما رفته؛ با هزاران گلبرگ گلی که پرورانده، با هزاران خاری که بر تن و دستش خط کشیده، با ذره‌ذره گلابی که در شیشه ریخته. سیدعلی موسویان هر سال دوبار وارد خانه خدا می‌شود.

 

او روحانی است و بیشتر در خانه‌باغی آباد در «محله بالا» ی قمصر روزگار می‌گذراند. گاه هم ساکن قم می‌شود و گاهی در سفر است. رد گل چینی را در دست‌های حاج‌آقا موسویان و برق نور را در چشم‌هایش می‌توان دید. او را جماعتی دوربین به دست و کلاه به سر احاطه کرده‌اند؛ سلام. سلام. لبخند می‌زند؛ «الان می‌آیم، شما بنشینید». دوربین به دست‌های مستندساز کارشان را ادامه می‌دهند و ما وارد خانه باغ می‌شویم و روی تخت مفروشش می‌نشینیم. کمی آن‌طرف‌تر دیگ گلاب به راه است و آتش زیر اجاق روشن. روحانی می‌آید.

 

چشم‌هایش برق می‌زند. آخر هوس بردن گلاب به مکه، فکر او بوده و حالا خودش بانی اجرای آن است. او یک باغ گل دارد و یک دیگ و یک خانواده بزرگ. هر سال اردیبهشت و خرداد، گل‌های باغش را با کمک بچه‌ها می‌چیند. روی گل‌ها آب می‌ریزد و آتش زیر دیگ را روشن می‌کند. چهار ساعت که جوشید، گلاب را برمی‌دارد و گل‌های مانده در دیگ را، پای درختان و بوته‌های گل می‌ریزد. دوباره دیگ را از گل‌های خوش رنگ و لعاب پر می‌کند و رویشان گلاب می‌ریزد و آتش زیر دیگ را روشن می‌کند. چهار ساعت که جوشید، گلاب ناب را بر می‌دارد و در شیشه‌های ده لیتری می‌ریزد. هشت شیشه که پر شد، منتظر می‌ماند تا وقتش برسد؛ اول شعبان و هشت ذی‌الحجه، هنگام عطرافشانی خانه خدا.

 

اسلام که فاتحانه وارد مکه شد، حضرت محمد (ص) امر به خارج‌کردن بت‌ها از کعبه و شست و شوی آن کرد. این سنت هر سال تکرار شد تا سید علی موسویان ۱۲ ساله آرزویی بکند و بزرگ‌تر که شد به آرزویش برسد؛ آرزوی شست‌وشوی خانه خدا با گلاب ناب قمصر. از وقتی چشم باز کرده، عطر گلاب را شنیده، می‌دانسته عطر ناب عقل از سر می‌برد؛ می‌دانسته اگر آرزویش محقق شود، مایه مباهات قمصری‌ها و کاشانی‌ها و ایرانی‌ها خواهد شد. بزرگ‌تر که شد، دست به کار شد و گلاب دو آتشه در گلوی شیشه‌های ۲۰ لیتری ریخت و به مکه برد. سران سعودی که چنین عطری ندیده و نشنیده بودند، گلاب قمصر را بو کردند و مسحور شدند و تسلیم. از آن پس، اول شعبان و هشت ذی‌الحجه که برسد، خانه خدا را با آب زمزم می‌شویند و با گلاب قمصر عطرافشانی می‌کنند.

کیمیای معطر

قمصر را با تمام گل‌های محمدی و سیدها و محله‌ها و گلزارهایش ترک می‌کنیم اما عطر گل و گلاب رهایمان نمی‌کنند. مدام بر زبان می‌آیند و کاممان را عطرآگین می‌کنند و لبخند بر لب می‌نشانند. عطر گلاب که رهایم کند، یاد ریشه گل محمدی‌ای می‌افتم که از تیره رزهاست و غیرایرانی‌ها با نام damaca rose آن‌را می‌شناسند. می‌دانم گل‌محمدی ۳۲ گلبرگ دارد و ۱۰۰ پرچم. از همین گل، ۳۰ درصد گلاب ایران به روش صنعتی و مابقی به روش سنتی تولید می‌شود. در روش سنتی مقدار زیادی از گلاب به‌هدر می‌رود.  

 

 شنیده و خوانده‌ام که ایرانی‌ها گل‌محمدی را در عهد ملکشاه سلجوقی به داماسکوس- دمشق امروزی- برده‌اند و مهد آن ایران است؛ که گردش مالی گل محمدی در ایران با هزاران هکتار گلزار، ۵/۲۱ میلیارد تومان است و در بلغارستان با ۲ هزار هکتار، ۹۵ میلیون دلار؛ که عطر گل محمدی، اسانس معروف‌ترین عطرهای فرانسه است؛ که ۴۰ درصد گلاب ایران را ایرانی‌ها مصرف می‌کنند و باقی به کشورهای حوزه خلیج فارس، لبنان، آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، سوئیس، برزیل و پرتغال صادر می‌شود؛ که آفت‌های گل محمدی شته و کنه و شپشک و کرم ساقه خوار و سفیدک هستند؛ که گلاب قمصر بالاترین درصد اسانس را در ایران دارد و عربستان بزرگ‌ترین مشتری گلاب ایران است.

 

یاد گلاب که می‌افتم به درمانگری‌هایش فکر می‌کنم؛ که گلاب دوای یبوست و اسهال و رماتیسم و گلودرد است و تقویت کننده قلب و اعصاب و معده و ضد افسردگی و ضد ویروس و ضد اسپاسم؛ که بوییدن گل محمدی سبب نشاط و آرامش می‌شود. که اصفهان و کرمان و یزد و کرمانشاه و فارس و آذربایجان‌شرقی و تازگی‌ها مازندران، گلزارهای وسیع گل محمدی دارند. که قمصر قرن یک و دو هجری، در امامزاده‌اش گلابپاش داشته است؛ که... اما عطر گلاب رهایم نمی‌کند، بگذار باشد و اینها را ندانی. قصه گلزار و سیدمحمد و حاج‌رضا و گلاب کعبه را که می‌دانی.

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

31 دقیقه قبل، فریحا گفته است:

عطری برای خانه خدا

گلاب گل محمدی تا مکه می‌رود و خانه خدا را عطرباران می‌کند. هر سال دوبار و هر بار هفت صبح که بیاید، سه حلقه انسانی دور خانه را می‌گیرند تا کسی حق عبور نداشته باشد. برای سران هر کشور پنج کارت فرستاده می‌شود و تنها آنهایی که کارت دارند می‌توانند وارد خانه خدا بشوند. گلاب سید اما، کارت رجل‌بودنش به حساب می‌آید؛ عطر و بویش راه را باز می‌کند. گلاب وارد خانه می‌شود و بر در و دیوار می‌نشیند و در هوای خانه سماع می‌کند و جای سید را خالی. آخر سید هنوز نتوانسته وارد خانه خدا بشود، دلش اما رفته؛ با هزاران گلبرگ گلی که پرورانده، با هزاران خاری که بر تن و دستش خط کشیده، با ذره‌ذره گلابی که در شیشه ریخته. سیدعلی موسویان هر سال دوبار وارد خانه خدا می‌شود.

 

او روحانی است و بیشتر در خانه‌باغی آباد در «محله بالا» ی قمصر روزگار می‌گذراند. گاه هم ساکن قم می‌شود و گاهی در سفر است. رد گل چینی را در دست‌های حاج‌آقا موسویان و برق نور را در چشم‌هایش می‌توان دید. او را جماعتی دوربین به دست و کلاه به سر احاطه کرده‌اند؛ سلام. سلام. لبخند می‌زند؛ «الان می‌آیم، شما بنشینید». دوربین به دست‌های مستندساز کارشان را ادامه می‌دهند و ما وارد خانه باغ می‌شویم و روی تخت مفروشش می‌نشینیم. کمی آن‌طرف‌تر دیگ گلاب به راه است و آتش زیر اجاق روشن. روحانی می‌آید.

 

چشم‌هایش برق می‌زند. آخر هوس بردن گلاب به مکه، فکر او بوده و حالا خودش بانی اجرای آن است. او یک باغ گل دارد و یک دیگ و یک خانواده بزرگ. هر سال اردیبهشت و خرداد، گل‌های باغش را با کمک بچه‌ها می‌چیند. روی گل‌ها آب می‌ریزد و آتش زیر دیگ را روشن می‌کند. چهار ساعت که جوشید، گلاب را برمی‌دارد و گل‌های مانده در دیگ را، پای درختان و بوته‌های گل می‌ریزد. دوباره دیگ را از گل‌های خوش رنگ و لعاب پر می‌کند و رویشان گلاب می‌ریزد و آتش زیر دیگ را روشن می‌کند. چهار ساعت که جوشید، گلاب ناب را بر می‌دارد و در شیشه‌های ده لیتری می‌ریزد. هشت شیشه که پر شد، منتظر می‌ماند تا وقتش برسد؛ اول شعبان و هشت ذی‌الحجه، هنگام عطرافشانی خانه خدا.

 

اسلام که فاتحانه وارد مکه شد، حضرت محمد (ص) امر به خارج‌کردن بت‌ها از کعبه و شست و شوی آن کرد. این سنت هر سال تکرار شد تا سید علی موسویان ۱۲ ساله آرزویی بکند و بزرگ‌تر که شد به آرزویش برسد؛ آرزوی شست‌وشوی خانه خدا با گلاب ناب قمصر. از وقتی چشم باز کرده، عطر گلاب را شنیده، می‌دانسته عطر ناب عقل از سر می‌برد؛ می‌دانسته اگر آرزویش محقق شود، مایه مباهات قمصری‌ها و کاشانی‌ها و ایرانی‌ها خواهد شد. بزرگ‌تر که شد، دست به کار شد و گلاب دو آتشه در گلوی شیشه‌های ۲۰ لیتری ریخت و به مکه برد. سران سعودی که چنین عطری ندیده و نشنیده بودند، گلاب قمصر را بو کردند و مسحور شدند و تسلیم. از آن پس، اول شعبان و هشت ذی‌الحجه که برسد، خانه خدا را با آب زمزم می‌شویند و با گلاب قمصر عطرافشانی می‌کنند.

کیمیای معطر

قمصر را با تمام گل‌های محمدی و سیدها و محله‌ها و گلزارهایش ترک می‌کنیم اما عطر گل و گلاب رهایمان نمی‌کنند. مدام بر زبان می‌آیند و کاممان را عطرآگین می‌کنند و لبخند بر لب می‌نشانند. عطر گلاب که رهایم کند، یاد ریشه گل محمدی‌ای می‌افتم که از تیره رزهاست و غیرایرانی‌ها با نام damaca rose آن‌را می‌شناسند. می‌دانم گل‌محمدی ۳۲ گلبرگ دارد و ۱۰۰ پرچم. از همین گل، ۳۰ درصد گلاب ایران به روش صنعتی و مابقی به روش سنتی تولید می‌شود. در روش سنتی مقدار زیادی از گلاب به‌هدر می‌رود.  

 

 شنیده و خوانده‌ام که ایرانی‌ها گل‌محمدی را در عهد ملکشاه سلجوقی به داماسکوس- دمشق امروزی- برده‌اند و مهد آن ایران است؛ که گردش مالی گل محمدی در ایران با هزاران هکتار گلزار، ۵/۲۱ میلیارد تومان است و در بلغارستان با ۲ هزار هکتار، ۹۵ میلیون دلار؛ که عطر گل محمدی، اسانس معروف‌ترین عطرهای فرانسه است؛ که ۴۰ درصد گلاب ایران را ایرانی‌ها مصرف می‌کنند و باقی به کشورهای حوزه خلیج فارس، لبنان، آلمان، ایتالیا، فرانسه، اسپانیا، سوئیس، برزیل و پرتغال صادر می‌شود؛ که آفت‌های گل محمدی شته و کنه و شپشک و کرم ساقه خوار و سفیدک هستند؛ که گلاب قمصر بالاترین درصد اسانس را در ایران دارد و عربستان بزرگ‌ترین مشتری گلاب ایران است.

 

یاد گلاب که می‌افتم به درمانگری‌هایش فکر می‌کنم؛ که گلاب دوای یبوست و اسهال و رماتیسم و گلودرد است و تقویت کننده قلب و اعصاب و معده و ضد افسردگی و ضد ویروس و ضد اسپاسم؛ که بوییدن گل محمدی سبب نشاط و آرامش می‌شود. که اصفهان و کرمان و یزد و کرمانشاه و فارس و آذربایجان‌شرقی و تازگی‌ها مازندران، گلزارهای وسیع گل محمدی دارند. که قمصر قرن یک و دو هجری، در امامزاده‌اش گلابپاش داشته است؛ که... اما عطر گلاب رهایم نمی‌کند، بگذار باشد و اینها را ندانی. قصه گلزار و سیدمحمد و حاج‌رضا و گلاب کعبه را که می‌دانی.

عالی بود👌👌👌

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...