حسین138 ارسال شده در 15 تیر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 2023 مکن مدار برای من ای پسر روزه که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت چگونه ماهی، ماهی بود به سر روزه تو را چو از شکرت بوی شیر میآید سپید شد شکرت همچو شیر در روزه ز لعل پر نمکت بوی خون همیآید گشادهای تو به خون دلی مگر روزه ز روزه تا تو لب چون شکر فروبستی لبم گشاد به خونابهٔ جگر روزه ز بس که جست بصر چون هلال روی تو را تباه کرد به خون مردم بصر روزه دل از فراق تو در روزهٔ وصال بماند به جان تو که بنگشاد او دگر روزه اگر سال کنم بوسهای جواب دهی که بیشکی برود حالی از شکر روزه وگر به شب طلبم بوسهای بگویی روز که کس نداشت بدین شام تا سحر روزه چو من ز عشق تو بیمار و زار مانده اسیر بیار بوسه و بیمار گو بخور روزه چو جان رنج کش من ز هجر در سفر است رواست گر بگشاید درین سفر روزه اگرچه من نگشایم ولیک بگشاید به یک شکر ز لب خوب دادگر روزه خدایگان فلک قدر آنکه هر رمضان ز خوان او بگشاده است قرص خور روزه سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه او مدام در دو جهان گشت نامور روزه ز بهر روزه شه نه سپر جشنی ساخت که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه فرشتگان که ز شوق خدای میدارند میان عرش معظم ز خواب و خور روزه اگرچه صایم دهرند لیک بگشایند موافقت را با شاه پر هنر روزه کسی که روزه گرفته است از شفاعت او اگر ز هیچ شماری توان شمر روزه اگرچه خشکلب افتاد بحر و بر امروز ز ابر دست تو بگشاد بحر و بر روزه حسام گوهریت لب ببست و نگشاید مگر به خون دلم خصم بد گهر روزه چو بام فتح گشادی ز چتر لعل گشاد همای چتر تو از دامن ظفر روزه کسی که سرکشد از طاعت تو یک سر موی هبا شمر تو نماز وی و هدر روزه خدایگانا شعر لطیف را عطار ردیف کرد به مدح تو سر به سر روزه منم که ختم سخن بر من است و زهره کراست که صد سخن بگشاید بدیهه بر روزه همیشه تا شب و روز است عید روزی باد هزار عیدت و عیدیت باد هر روزه 3 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Topaz ارسال شده در 15 تیر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 تیر، 2023 ۱ ساعت قبل، حسین138 گفته است: مکن مدار برای من ای پسر روزه که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت چگونه ماهی، ماهی بود به سر روزه تو را چو از شکرت بوی شیر میآید سپید شد شکرت همچو شیر در روزه ز لعل پر نمکت بوی خون همیآید گشادهای تو به خون دلی مگر روزه ز روزه تا تو لب چون شکر فروبستی لبم گشاد به خونابهٔ جگر روزه ز بس که جست بصر چون هلال روی تو را تباه کرد به خون مردم بصر روزه دل از فراق تو در روزهٔ وصال بماند به جان تو که بنگشاد او دگر روزه اگر سال کنم بوسهای جواب دهی که بیشکی برود حالی از شکر روزه وگر به شب طلبم بوسهای بگویی روز که کس نداشت بدین شام تا سحر روزه چو من ز عشق تو بیمار و زار مانده اسیر بیار بوسه و بیمار گو بخور روزه چو جان رنج کش من ز هجر در سفر است رواست گر بگشاید درین سفر روزه اگرچه من نگشایم ولیک بگشاید به یک شکر ز لب خوب دادگر روزه خدایگان فلک قدر آنکه هر رمضان ز خوان او بگشاده است قرص خور روزه سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه او مدام در دو جهان گشت نامور روزه ز بهر روزه شه نه سپر جشنی ساخت که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه فرشتگان که ز شوق خدای میدارند میان عرش معظم ز خواب و خور روزه اگرچه صایم دهرند لیک بگشایند موافقت را با شاه پر هنر روزه کسی که روزه گرفته است از شفاعت او اگر ز هیچ شماری توان شمر روزه اگرچه خشکلب افتاد بحر و بر امروز ز ابر دست تو بگشاد بحر و بر روزه حسام گوهریت لب ببست و نگشاید مگر به خون دلم خصم بد گهر روزه چو بام فتح گشادی ز چتر لعل گشاد همای چتر تو از دامن ظفر روزه کسی که سرکشد از طاعت تو یک سر موی هبا شمر تو نماز وی و هدر روزه خدایگانا شعر لطیف را عطار ردیف کرد به مدح تو سر به سر روزه منم که ختم سخن بر من است و زهره کراست که صد سخن بگشاید بدیهه بر روزه همیشه تا شب و روز است عید روزی باد هزار عیدت و عیدیت باد هر روزه احسنت به انتخاب 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
دل آرام ارسال شده در 5 شهریور، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 شهریور، 2023 در ۱۴۰۲/۱/۲۶ در 22:20، حسین138 گفته است: مکن مدار برای من ای پسر روزه که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت چگونه ماهی، ماهی بود به سر روزه تو را چو از شکرت بوی شیر میآید سپید شد شکرت همچو شیر در روزه ز لعل پر نمکت بوی خون همیآید گشادهای تو به خون دلی مگر روزه ز روزه تا تو لب چون شکر فروبستی لبم گشاد به خونابهٔ جگر روزه ز بس که جست بصر چون هلال روی تو را تباه کرد به خون مردم بصر روزه دل از فراق تو در روزهٔ وصال بماند به جان تو که بنگشاد او دگر روزه اگر سال کنم بوسهای جواب دهی که بیشکی برود حالی از شکر روزه وگر به شب طلبم بوسهای بگویی روز که کس نداشت بدین شام تا سحر روزه چو من ز عشق تو بیمار و زار مانده اسیر بیار بوسه و بیمار گو بخور روزه چو جان رنج کش من ز هجر در سفر است رواست گر بگشاید درین سفر روزه اگرچه من نگشایم ولیک بگشاید به یک شکر ز لب خوب دادگر روزه خدایگان فلک قدر آنکه هر رمضان ز خوان او بگشاده است قرص خور روزه سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه او مدام در دو جهان گشت نامور روزه ز بهر روزه شه نه سپر جشنی ساخت که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه فرشتگان که ز شوق خدای میدارند میان عرش معظم ز خواب و خور روزه اگرچه صایم دهرند لیک بگشایند موافقت را با شاه پر هنر روزه کسی که روزه گرفته است از شفاعت او اگر ز هیچ شماری توان شمر روزه اگرچه خشکلب افتاد بحر و بر امروز ز ابر دست تو بگشاد بحر و بر روزه حسام گوهریت لب ببست و نگشاید مگر به خون دلم خصم بد گهر روزه چو بام فتح گشادی ز چتر لعل گشاد همای چتر تو از دامن ظفر روزه کسی که سرکشد از طاعت تو یک سر موی هبا شمر تو نماز وی و هدر روزه خدایگانا شعر لطیف را عطار ردیف کرد به مدح تو سر به سر روزه منم که ختم سخن بر من است و زهره کراست که صد سخن بگشاید بدیهه بر روزه همیشه تا شب و روز است عید روزی باد هزار عیدت و عیدیت باد هر روزه عالی 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss nedaa ارسال شده در 6 شهریور، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 شهریور، 2023 در ۱۴۰۲/۱/۲۶ در 21:20، حسین138 گفته است: مکن مدار برای من ای پسر روزه که کرد عارض سیمین تو چو زر روزه ز ماه روزه چو کاهی شد ای پسر ماهت چگونه ماهی، ماهی بود به سر روزه تو را چو از شکرت بوی شیر میآید سپید شد شکرت همچو شیر در روزه ز لعل پر نمکت بوی خون همیآید گشادهای تو به خون دلی مگر روزه ز روزه تا تو لب چون شکر فروبستی لبم گشاد به خونابهٔ جگر روزه ز بس که جست بصر چون هلال روی تو را تباه کرد به خون مردم بصر روزه دل از فراق تو در روزهٔ وصال بماند به جان تو که بنگشاد او دگر روزه اگر سال کنم بوسهای جواب دهی که بیشکی برود حالی از شکر روزه وگر به شب طلبم بوسهای بگویی روز که کس نداشت بدین شام تا سحر روزه چو من ز عشق تو بیمار و زار مانده اسیر بیار بوسه و بیمار گو بخور روزه چو جان رنج کش من ز هجر در سفر است رواست گر بگشاید درین سفر روزه اگرچه من نگشایم ولیک بگشاید به یک شکر ز لب خوب دادگر روزه خدایگان فلک قدر آنکه هر رمضان ز خوان او بگشاده است قرص خور روزه سه ماه روزه گرفت و ز نور روزه او مدام در دو جهان گشت نامور روزه ز بهر روزه شه نه سپر جشنی ساخت که بو که شه بگشاید بدین قدر روزه فرشتگان که ز شوق خدای میدارند میان عرش معظم ز خواب و خور روزه اگرچه صایم دهرند لیک بگشایند موافقت را با شاه پر هنر روزه کسی که روزه گرفته است از شفاعت او اگر ز هیچ شماری توان شمر روزه اگرچه خشکلب افتاد بحر و بر امروز ز ابر دست تو بگشاد بحر و بر روزه حسام گوهریت لب ببست و نگشاید مگر به خون دلم خصم بد گهر روزه چو بام فتح گشادی ز چتر لعل گشاد همای چتر تو از دامن ظفر روزه کسی که سرکشد از طاعت تو یک سر موی هبا شمر تو نماز وی و هدر روزه خدایگانا شعر لطیف را عطار ردیف کرد به مدح تو سر به سر روزه منم که ختم سخن بر من است و زهره کراست که صد سخن بگشاید بدیهه بر روزه همیشه تا شب و روز است عید روزی باد هزار عیدت و عیدیت باد هر روزه 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .