نیلوفرآبی ارسال شده در 9 تیر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، 2023 تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند. یک روز یکی از بازرگانها نقشهای کشید و شبانه به انبار پنبه تاجر دستبرد زد. شب تا صبح پنبهها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه خودش انبار کرد. صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبههایش به غارت رفته است. نزد قاضی شهر رفت و گفت: خانه خراب شدم. قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرسوجو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبهها را. قاضی گفت: به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضیها درست جواب ما را نمیدادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند. قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از اینها شک داری؟ تاجر پنبه گفت: به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلوی آیینه برود و پنبهها را از سر و ریش خودش پاک کند. ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند. قاضی گفت: دزد همین است و همین حالا مامورانم را میفرستم تا خانهات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبهها در زیرزمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد. از آن به بعد وقتی میخواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو میدهد میگویند: پنبه دزد ، دست به ریشش می کشد "☆☆" 3 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Topaz ارسال شده در 9 تیر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، 2023 ۱ ساعت قبل، نیلوفرآبی گفته است: تاجری بود کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه. بازرگانان دیگر به او حسودی میکردند. یک روز یکی از بازرگانها نقشهای کشید و شبانه به انبار پنبه تاجر دستبرد زد. شب تا صبح پنبهها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه خودش انبار کرد. صبح که شد تاجر پنبه خبردار شد که ای دل غافل تمام پنبههایش به غارت رفته است. نزد قاضی شهر رفت و گفت: خانه خراب شدم. قاضی دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرسوجو کنند و دزد را پیدا کنند. اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبهها را. قاضی گفت: به کسی مشکوک نشدید؟ ماموران گفتند: چرا بعضیها درست جواب ما را نمیدادند ما به آنها مشکوک شدیم. قاضی گفت: بروید آنها را بیاورید. ماموران رفتند و تعدادی از افراد را آوردند. قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از اینها شک داری؟ تاجر پنبه گفت: به هیچ کدام. قاضی فکری کرد و گفت: ولی من دزد را شناختم. دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلوی آیینه برود و پنبهها را از سر و ریش خودش پاک کند. ناگهان یکی از همان تاجرهای دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند. قاضی گفت: دزد همین است و همین حالا مامورانم را میفرستم تا خانهات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبهها در زیرزمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد. از آن به بعد وقتی میخواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو میدهد میگویند: پنبه دزد ، دست به ریشش می کشد "☆☆" جالب بود ممنون گلم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
نیلوفرآبی ارسال شده در 9 تیر، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، 2023 55 دقیقه قبل، Topaz گفته است: جالب بود ممنون گلم خواهش میکنم عزیزم❤ 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .