رفتن به مطلب

ماه بالای سر تنهایی ست..


Aftaabgardaan

ارسال های توصیه شده

تکرار مکرره گفتنش اما.. من دنبال شعر نمیگردم.. فروغ و فریدون و سهراب و حافظ و سعدی و شهریار و بابا طاهر و فاضل نظری و یه کتاب ترکیبی از همه دارم اما واقعا هوسی میرم سراغش و میان سراغم.. امشب هم داشتم توی کتابخونه‌ی طاقچه‌م میچرخیدم دیدم یه عنوانِ "مجموعه آثار" از سهراب سپهری دارم.. یکمی پیوسته خوندم و به این نتیجه رسیدم که این بچه چقدر احساس تنهایی داشته! یعنی چند تا شعر پشت سر هم که خوندم اینطور بود..

" رفتم لب حوض صورت تنهایی خودم رو دیدم"
" دم دمای عیده بهتره رنگ رو بردارم و روی تنهایی خود نقش مرغی بکشم"
" چه درونم تنهاست"
"پشت هیچستانم، آدم اینجا تنهاست"
" یاد من باشد تنها هستم، ماه بالای سر تنهاییست"
" و صدایی در تنهایی میگریست.."
" همیشه خودم را در پس یک در تنها دیدم.."
"چون من در این دیار، تنها، تنهاست.."
" دیرگاهیست در این تنهایی رنگ خاموشی بر طرح لب است.."

نمیدونم اما زمان دبیرستان یه معلم ادبیات داشتیم.. آقای اشکان.. کجاست الان یعنی؟ چه قشنگ شعر میخوند.. آره خلاصه این معلممون درباره ی سهراب و فروغ اینا میگفت که این بزرگواران، چون از زمانه‌شون جلوتر بودن.. احساس تنهایی و بی همزبونی میکردن.. انگار تو حرف داری برای گفتن اما اینکه کسی نیست که بشنوه تو رو ناامید میکنه و.. ترجیح میدی پس بنویسی و شعرش کنی که کمی قرار بگیری.. یه همچین چیزی..

لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...