Topaz ارسال شده در 29 بهمن، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 بهمن، 2022 داستان کوتاه پس از مدت ها تعقیب و گریز مجرم و پلیس، سرانجام مجرم به سر کوچه ای رسید. مجرم پیش خود گفت: خدا کند بن بست نباشد. این را گفت و به سوي انتهای کوچه شروع به دویدن کرد. پلیس نیز پیش خود گفت: خدا کند بن بست باشد. با این امید به دنبال مجرم دوید. در انتهای کوچه، کوچه ای دیگر به سمت چپ گشوده بود. مجرم با همان امید «بن بست نبودن» و پلیس نیز با امید «بن بست بودن» هر دو به دویدن ادامه دادند. در سر پیچ نهم مجرم با همین امید باز شروع به دویدن کرد، اما وقتی به انتهای کوچه رسید، با تعجب دید کوچه بن بست است. ناگزیر خود را براي تسلیم آماده کرد. ولی هرچه منتظر شد. خبری از پلیس نشد. زیرا پلیس در ابتدای پیچ نهم نومید شده و باز گشته بود. در هر کشاکش پیروزی نهایی از آن حریفی است که یک لحظه بیشتر مقاومت کند و امیدش را از دست ندهد 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .