ایران قوی ارسال شده در 27 بهمن، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، 2022 قسمت اول رسول ۶۵/۹/۲۰ زمانی که پدرش جبهه بود به دنیا اومد ، ما تصمیم گرفته بودیم تا نام فرزندمون رو اگر پسر بود محمد رسول و اگر دختر بود زهرا نامگذاری کنیم، اما شبی که رسول به دنیااومد مصادف بود با میلاد امام حسن عسکری(ع) وما هم نامش رو در شناسنامه محمد حسن ثبت کردیم، اما به خاطر علاقه من به نامرسول«رسول»صداش می کردیم. من و پدرش همیشه سعی می کردیم تا عامل به انجام احکام و موازین دینی باشیم و نماز اول وقت و شرکت در نماز جمعه از جمله یاینها بود تا فرزندانمون با دیدن رفتار و گفتارمون خودشان مقید به انجام فرایض دینی باشن و همین طور هم شد رسول خودش موازین دینی را درک و رعایت می کرد قبل از اینکه بچه ها مدرسه برن موقع خواب قبل از اینکه برایشون قصه بگم سوره های کوچک قرآن رو می خوندم و می گفتم تکرار کنن وبعد داستان می گفتم، این روش باعث شد تا قبل از رفتن به مدرسه تمام سوره های کوچک قرآن را از حفظ باشن البته هردو فرزندم چند جزء از قرآن کریم را حفظ بودن نماز و روزه اش رو قبل از سن تکلیف ادا می کرد زمانی که ماه مبارک رمضان با روزهای طولانی یا سال تحصیلی مصادف می شد گاهی برای سحری صدایش نمی کردیم تا روزه نگیرهاما او تأکید می کرد که اگر بیدارش نکنیم ، بدون سحری روزه می گیره زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، اگر نامحرمی در منزلمون بود، بدون اجازه و یاالله نگفتن وارد نمی شد و آن قدر صبر می کرد تااجازه بدن و وارد شه یک بار با هم سوار تاکسی شدیم و راننده ترانه پخش می کرد دیدم رسول سرش رو پایین برده و گوش هاش رو گرفته و قرآن زمزمه می کنه من هم به راننده تذکر دادم تا صدا رو کم کنه و او صدا رو قطع کرد … . {روایت از مادر شهید} منبع:فرهنگ نیوز . #ادامه_دارد 7 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
Miss little ارسال شده در 28 بهمن، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، 2022 4 ساعت قبل، ایران قوی گفته است: قسمت اول رسول ۶۵/۹/۲۰ زمانی که پدرش جبهه بود به دنیا اومد ، ما تصمیم گرفته بودیم تا نام فرزندمون رو اگر پسر بود محمد رسول و اگر دختر بود زهرا نامگذاری کنیم، اما شبی که رسول به دنیااومد مصادف بود با میلاد امام حسن عسکری(ع) وما هم نامش رو در شناسنامه محمد حسن ثبت کردیم، اما به خاطر علاقه من به نامرسول«رسول»صداش می کردیم. من و پدرش همیشه سعی می کردیم تا عامل به انجام احکام و موازین دینی باشیم و نماز اول وقت و شرکت در نماز جمعه از جمله یاینها بود تا فرزندانمون با دیدن رفتار و گفتارمون خودشان مقید به انجام فرایض دینی باشن و همین طور هم شد رسول خودش موازین دینی را درک و رعایت می کرد قبل از اینکه بچه ها مدرسه برن موقع خواب قبل از اینکه برایشون قصه بگم سوره های کوچک قرآن رو می خوندم و می گفتم تکرار کنن وبعد داستان می گفتم، این روش باعث شد تا قبل از رفتن به مدرسه تمام سوره های کوچک قرآن را از حفظ باشن البته هردو فرزندم چند جزء از قرآن کریم را حفظ بودن نماز و روزه اش رو قبل از سن تکلیف ادا می کرد زمانی که ماه مبارک رمضان با روزهای طولانی یا سال تحصیلی مصادف می شد گاهی برای سحری صدایش نمی کردیم تا روزه نگیرهاما او تأکید می کرد که اگر بیدارش نکنیم ، بدون سحری روزه می گیره زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، اگر نامحرمی در منزلمون بود، بدون اجازه و یاالله نگفتن وارد نمی شد و آن قدر صبر می کرد تااجازه بدن و وارد شه یک بار با هم سوار تاکسی شدیم و راننده ترانه پخش می کرد دیدم رسول سرش رو پایین برده و گوش هاش رو گرفته و قرآن زمزمه می کنه من هم به راننده تذکر دادم تا صدا رو کم کنه و او صدا رو قطع کرد … . {روایت از مادر شهید} منبع:فرهنگ نیوز . #ادامه_دارد خیلی زیبا کاش ما هم بتونیم یکم شبیهشون شیم و چقدر جامعه الان ما به اینجور آدم ها نیاز داره 1 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
حسین138 ارسال شده در 28 بهمن، 2022 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، 2022 5 ساعت قبل، ایران قوی گفته است: قسمت اول رسول ۶۵/۹/۲۰ زمانی که پدرش جبهه بود به دنیا اومد ، ما تصمیم گرفته بودیم تا نام فرزندمون رو اگر پسر بود محمد رسول و اگر دختر بود زهرا نامگذاری کنیم، اما شبی که رسول به دنیااومد مصادف بود با میلاد امام حسن عسکری(ع) وما هم نامش رو در شناسنامه محمد حسن ثبت کردیم، اما به خاطر علاقه من به نامرسول«رسول»صداش می کردیم. من و پدرش همیشه سعی می کردیم تا عامل به انجام احکام و موازین دینی باشیم و نماز اول وقت و شرکت در نماز جمعه از جمله یاینها بود تا فرزندانمون با دیدن رفتار و گفتارمون خودشان مقید به انجام فرایض دینی باشن و همین طور هم شد رسول خودش موازین دینی را درک و رعایت می کرد قبل از اینکه بچه ها مدرسه برن موقع خواب قبل از اینکه برایشون قصه بگم سوره های کوچک قرآن رو می خوندم و می گفتم تکرار کنن وبعد داستان می گفتم، این روش باعث شد تا قبل از رفتن به مدرسه تمام سوره های کوچک قرآن را از حفظ باشن البته هردو فرزندم چند جزء از قرآن کریم را حفظ بودن نماز و روزه اش رو قبل از سن تکلیف ادا می کرد زمانی که ماه مبارک رمضان با روزهای طولانی یا سال تحصیلی مصادف می شد گاهی برای سحری صدایش نمی کردیم تا روزه نگیرهاما او تأکید می کرد که اگر بیدارش نکنیم ، بدون سحری روزه می گیره زمانی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود، اگر نامحرمی در منزلمون بود، بدون اجازه و یاالله نگفتن وارد نمی شد و آن قدر صبر می کرد تااجازه بدن و وارد شه یک بار با هم سوار تاکسی شدیم و راننده ترانه پخش می کرد دیدم رسول سرش رو پایین برده و گوش هاش رو گرفته و قرآن زمزمه می کنه من هم به راننده تذکر دادم تا صدا رو کم کنه و او صدا رو قطع کرد … . {روایت از مادر شهید} منبع:فرهنگ نیوز . #ادامه_دارد سلام چیزی که نداریم بگویم فقط می تونم بگم شهدا شرمنده ایم 1 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ایران قوی ارسال شده در 28 بهمن، 2022 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 28 بهمن، 2022 قسمت دوم به مقام معظم رهبری از کودکی علاقه مند بود دوران ابتدایی ، که قرار بود مقام معظم رهبری به شهر کرج بیان و مردم هم همه شهر رو چراغونی کرده بودند یکی از معلمان رسول سر کلاس گفت : که این همه شعار می دن و میگن اسراف نکنید ، حالا خودشون این همه چراغانی کردناینها همه اسرافه رسول معترض شد و گفت : «رهبرمون می خواد به دیدن ما بیاد نه تنها چراغانی و قربانی می کنیم بلکه باید خودمون رو هم فدای رهبر کنیم» معلم رسول هم در جواب گفت : تو باز هم روی حرف من حرف زدی ؟ یا جای من اینجاست یا جای تو؟ که رسول گفت: «شما استادید و من بیرون می روم» و آن موقع ها بعدازظهری بود و پدرش از بودن او در خانه متعجب شد و با رسول رفت پیش مدیر مدرسه و مسئله رو حل کردن و دیگه معلمسرکلاس از این حرف ها نزد … 2 2 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ایران قوی ارسال شده در 7 اردیبهشت، 2023 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 7 اردیبهشت، 2023 قسمت سوم رسول قبل از اینکه سنش به شرکت در کلاس های بسیج برسه همراه برادرش در کلاس ها و #برنامه های بسیج شرکت می کرد و هیجانات و انرژی خودش رو با #کوهنوردی و شرکت در کلاس هاینظامی تخلیه می کرد رسول داخل بسیج یه مربی داشت به نام آقا مرتضی که خیلی به رسول علاقه مند بود، یک بار رسول به ایشون حرفی زده بود و شرط کردهبود که صحبتی که می کند را برای پدر ، مادر و برادرش نقل نکنه گفته بود شما که آدم خیلی خوب و پاکی هستی دعا کن که من #شهید بشم ، یک نوجوان 13-12 ساله یک چنین آرزویی داشت! در حیاط #منزل با گِل تانک و نفربر درست می کرد و داخل بوفه اش نگهداری می کرد ؛ پوکه های فشنگ را جمع آوری می کرد خلاصهیک دکور جنگی درست و حسابی برای خودش ساخته بود. از بچگی به #شهدا علاقه داشت و زمان او با شهدای حزب الله لبنان مصادف شده بود و مرتب اخبار مربوط به آنها را دنبال می کرد یک البومی هم از شهدای #دفاع_مقدس برای خودش تهیه کرده بود و دلنوشته های خودش را هم لابلای آنها می نوشت … نوشته ها و گفته های شهید آوینی را مطالعه می کرد عکس شهید همت همیشه همراهش بود به شهید حاج محسن دین شعاری که مربی تخریب بود #علاقه مند بود و خودش هم در نهایت مربی تخریب شد. رنگ تهیه می کرد و به سراغ مزار #شهدای_گمنام یا شهدایی می رفت که #خانواده ای ندارن تا سنگ قبرشون را عوض کنه و با قلمو ورنگ، سنگ هایشان را رنگ می زد. هر هفته شب های جمعه با دوستانش به #گلزار شهدای بهشت زهرا می رفت و بعد هم زیارت شاه عبدالعظیم حسنی(ع) و دعای کمیل را در آنجا می خواند و گاهی نماز صبحش را #خونه بود و گاهی در #حرم میخوند و برمی گشت. 3 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
دل آرام ارسال شده در 22 مهر، 2023 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 مهر، 2023 نقل قول لینک به دیدگاه به اشتراک گذاری در سایت های دیگر تنظیمات بیشتر اشتراک گذاری ...
ارسال های توصیه شده
به گفتگو بپیوندید
هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .