رفتن به مطلب

سنگ ها و سگ ها!


ارسال های توصیه شده

سنگ ها و سگ ها!

سنگ ها و سگ ها!


یکی از شعرا پیش رئیس دزدان رفت و شعری برای او گفت.
رئیس دزدان گفت تا لباس او را از تنش دربیاورند و از روستا بیرونش کنند .
مرد بیچاره برهنه در سرما رفت . سگ ها در راه از پشت او آمدند .

مرد می خواست سنگی از زمین بردارد و سگ ها را از خود دور کند .

زمین یخ زده بود و سنگ ها در زیر آن. پس نتوانست. گفت: 
این چه وضعیتی است که سگ ها را باز گذاشتند و سنگ ها یخ زده است.

رئیس دزدان از جایگاهش این موضوع را دید و شنید و خندید و گفت : 
ای مرد دانا از من چیزی درخواست کن تا به تو بدهم . مرد در جواب گفت: لباس خود را می خواهم ،اگر لطف فرمایید.

رئیس دزدان دلش به رحم آمد و لباسش را پس داد و لباسی پوستی و چند درهم پول نیز به او داد.
http://photos03.wisgoon.com/media/pin/photos03/images/o/2017/6/8/17/236x236_1496928121714444.jpeg
لینک به دیدگاه
به اشتراک گذاری در سایت های دیگر

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...