رفتن به مطلب

پرواز

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    169
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط پرواز

  1. درایام قدیم دوبرادر بودند که هردو قوز بزرگ و بدشکلی برروی شانه ها داشتند .

    به همین خاطر اغلب اوقات خیلی از این بابت ناراحت بودند اما باوجود این قوزها یکی از این دو برادر آدم خیلی خوب و مهربانی بود وهمه او را آدم خوب و با اخلاقی ومهربانی معرفی می کردند وهیچ کسی به خودش اجازه نمی داد که قوز های اورا مسخره کند .

    اما برادر دیگر تند خو و بداخلاق و مردم آزار بود بچه های کوچک را کتک میزد و کسبه و دیگران از او بدشان می آمد وتا از دور اورا می دیدند قوز هایش را مسخره می کردند .

    تا این که قوزی خوش اخلاق که سحر حمام می رود یک صبح زود هنگامی که هوا نیمه روشن است .قوزی خوش اخلاق بقچه اش را بست وبه سمت حمام راه افتاد . در آن روزگار حمام ها به شکل عمومی بود و در هر محله یک حمام عمومی وجود داشت .مردهای محله به خاطر مسائل امنیتی بیشتر در تاریکی شب و صبح های زود به حمام می رفتند تا زنها بتونند در روز روشن با خیال راحت این کار را انجام دهند .

    وقتی قوزی خوش اخلاق وارد حمام شد هیچ کسی در حمام نبود همه خودشان را شسته بودند و رفته بودند به محض اینکه قوزی رفت داخل خزانه حمام تا خودش را بشوید صداهای عجیب و غریبی شنید به همین خاطر با ترس و تعجب صدا را دنبال کرد ودید جن ها عروسی دارند و مشغول پایکوبی و بزن و بکوب هستند .قوزی خوش اخلاق با خودش گفت الان چیکار کنم بهتر است وبا خودش زمزمه کرد وگفت بهتر است من هم در جشن آنها شرکت کنم و با آنها به شادمانی و پایکوبی بپردازم به همین خاطر بلافاصله خود را قاطی جشن آنها کرد و رقصید وشادی کرد بزن و بکوب که تمام شد جن ها پیش قوزی خوش اخلاق رفتن و ازاو تشکر و قدردانی کردند و رئیس جن ها رو به قوزی خوش اخلاق کرد و گفت حالا که تو اینقدر خوب و مهربانی واین لطف بزرگ را درحق پسرم کردی ورقصیدی من هم لطف در حق تو می کنم و قوزت را از پشتت بر می دارم .قور قوزی رفع شد . قوز رفع شد !

    قوزی خوشحال و مسرور بعد از حمام با شادمانی هر چه تمام تر به خانه برگشت و خنده کنان به اهل خانه سلام کرد و مادر قوزی با دیدن پسرش گفت به به گل بودی به سبزه نیز آراسته شدی چیشدی که اینقدر خوشحالی پسرم قوزت کو . قوزی تمام ماجرا را شرح داد و خوشحال آن روز گذشت  قوزی دوم و برادر ناراحت با خودش گفت چرا من نتوانم چنین کنم منم می روم و از جن ها درخواست می کنم و مشکل منم حل می‌شود. روزی دیگر قوزی ناراحت بقچه اش را می بندد و راهی حمام می‌شود با وارد شدنش متوجه جن ها می‌شود صدای آنها بلند بود و قوزی با آنها سلام و احوال پرسی کرد و بلافاصله شروع به خندیدن و پایکوبی کرد نگو جن ها عزیزی را از دست داده بودن و از این ماجرا محزون بودن قوزی بی خبر از همه جا می رقصید و شاد باش می گفت تا اینکه رئیس اجنه با ناراحتی و خشم رو به قوزی می گوید مردک چه می کنی مگر نمی بینی ما غمگین و محزون هستیم الان به تو درسی می دهم تا دیگر چنین نکنی و دستور می دهد قوز را بیاورند و آن را بر پشت قوزی می گذارد و می گوید تا تو باشی که چنین نکنی .....

    کاربرد قوز بالای قوز  

    وقتی آدم درد مندی ،گرفتاری و مشکل دیگری هم پیدا می کند می گویند بیچاره وضعش قوز بالای قوز شده ..

    • Thanks 2
  2. 22 ساعت قبل، Topaz گفته است:

    spacer.png

    وقتی به مسافرت میروید یک سر نخ کاموا را درظرفی پر از آب و سر دیگررا درخاک گلدان قراردهید آب رسانی به طورخودکار انجام میگردد.

     

    جالبه اما خلاقانه ترمحصول جدیدی اومده بازار افشانه سرامیکی خیلی جالب تره تازه هدر رفت آب هم نداره ...

    • Like 2
  3. سن و سال کمی داشتم با بچه های محله تصمیم گرفتیم برای اعیاد شعبانیه سنگ تمام بزاریم هر کسی 

    وظیفه کاری را به عهده گرفت شور وحال عجیبی در 

    بچه ها به وجود اومده بود حسام مسئول جمع آوری 

    نذورات بود مهدی مسئول تهیه پرچم بهروز دلر از خونه آورده بود و ....همین جوری دست به دست هم 

    داشتیم کارها را پیش می بردیم راستی منم مسئول بودم گروه تواشیح داشتم آماده میکردم بلاخره روز نیمه شعبان رسید بچه ها به سرعت محله را آب و جارو کردن فرش ها پهن میشدن تعدادی صندلی هم از شهرداری گرفته بودیم از ریش سفید های محله تا امام جماعت محله همه بودن شیرینی و گل تدارک دیده بودیم وسط محله مکانی را تدارک دیده بودیم و با داربست و اس پیس و نوپان  محل را مهیا کردیم چراغ زده بودیم خانمها شربت درست کرده بودن و بین همه تقسیم میکردن عجب شبی شد مقداری وسایل 

    آتش بازی خم مهیا کرده بودیم با خوندن آیه های قرآن مراسم شروع شد شعری خونده شد و تواشیح بچه ها آغاز شد راجب اون شب هرچی بگم کم گفتم یکی از بچه ها شکلات تهیه کرده بود و بروی بچه ها می ریخت روحانی محله کمی صحبت کرد شاید بگم بهترین خاطره من این شب بوده باورتون نشه ...

    روز نیمه شعبان بر همه ارادتمندان و مخلصین مبارک 

    باشه انشاالله 

    • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...