-
تعداد ارسال ها
151 -
تاریخ عضویت
-
آخرین بازدید
تمامی مطالب نوشته شده توسط Amin1720
-
شعر آینه روزبه بمانی این کیه که قد آینه عکسشو زدن به دیوار چقدر شبیه من نیست،نه خدایا منم انگار اگه این منم که ما رو چه به این همه اشاره با کی اشتباه گرفتی من نه ماهم نه ستاره چشمتو رو آینه وا کن واسه ماه ستاره کم نیست اونکه آرزوشو داری حتی قد خودتم نیست نمی دونم خیلی از ما نقشمون تو قصه چی بود اگر رو می شد دلامون اگر این شب شیشه ای بود دیگه جز شب چی می تونه سایه هر دوی ما شه اگه تصویر ستاره پشت پرده این نباشه عینک خیال و وهم از رو چشم قصه بردار من همینم که می بینی نه اون عکسای رو دیوار
-
روزبه بمانی یکی از شعرای جوان است که باید او را در زمره شاعران معاصر ایرانی قر ار داد که علیرغم سن کم او، دارای طرفداران زیادی است و البته شعرهای روزبه بمانی چون در سریال ها و فیلم های سینمایی توسط خوانندگان معروف هم سروده شده اند، باعث شده است تا محبوبیت و معروفیت او بیشتر شود. مثلا روزبه بمانی لاتاری و یا روزبه بمانی بدون تاریخ و همچنین روزبه بمانی اسرافیل و… جزو پر سرچ ترین اشعار روزبه بمانی هستند. البته اشعار عاشقانه روزبه بمانی هم دارای مخاطبان خاص خود است. زندگینامه روزبه بمانی روزبه بمانی (متولد ۷ آذر سال ۱۳۵۷ شمسی در تهران؛ شاعر ، ترانه سرای و خواننده ایرانی است. او فعالیت هنری خود را با کمک بهروز صفاریان، آغاز کرده و سابقه همکاری با هنرمندان نامی ایران از جمله گوگوش، داریوش، احسان خواجهامیری، منصور، کاوه یغمایی، محمد اصفهانی، رضا یزدانی، محسن چاوشی، محسن یگانه، علیرضا عصار، علی لهراسبی، محمد علیزاده، بهنام صفوی، فرزاد فرزین، مهدی یراحی، سینا سرلک، پویا جلیلیپور، هلن، کامران و هومن، رضا صادقی، مهدی یغمایی، محمدرضا عیوضی و بهنام بانی را در کارنامه خود دارد. روزبه در خانوادهای متولد شد که هیچ پیشینهٔ هنری ندارد، اما به گفتهٔ خود او به هنر علاقهمند است. او در جوانی فوتبال را به طور جدی دنبال میکرد تا جایی که به اردوی تیم ملی جوانان ایران دعوت شد. اما او فوتبال را ادامه نداد و به تحصیل در رشتهٔ مهندسی متالورژی مشغول شد. پس از مدتی از تحصیل در این رشته انصراف داد و دانشجوی رشتهٔ مهندسی نرمافزار شد و این رشته را نیز به پایان نرساند. در ادامه، به تحصیل در رشتهٔ ادبیات فارسی پرداخت، اما پایان آن نامشخص است. برخی از افتخارات روزبه بمانی برگزیده بخش کارشناسی برترین شعر سال از اولین دوره جشنواره موسیقی ما برای آهنگ نابرده رنج (روزبه بمانی، آلبوم «عاشقانهها») ۱۳۹۲ تندیس بهترین ترانهسرا از بخش کارشناسی اولین دوره جشنواره موسیقی ما ۱۳۹۲ برگزیده بخش مردمی برترین شعر سال از اولین دوره جشنواره موسیقی ما برای آهنگ نابرده رنج (روزبه بمانی، آلبوم «عاشقانهها») ۱۳۹۲ تندیس بهترین ترانهسرا پاپ از بخش مردمی اولین دوره جشنواره موسیقی ما ۱۳۹۲ نامزد بهترین ترانه پاپ در بخش کارشناسی از دومین دوره جشنواره موسیقی ما برای سازش (روزبه بمانی، آلبوم «امپراتور») ۱۳۹۳ تندیس بهترین ترانهسرا پاپ از بخش کارشناسی دومین دوره جشنواره موسیقی ما ۱۳۹۳ برنده بهترین ترانه پاپ در بخش مردمی از دومین دوره جشنواره موسیقی ما برای ماهعسل (روزبه بمانی، آلبوم «شخصی») ۱۳۹۳ نامزد بهترین ترانه پاپ در بخش کارشناسی از سومین دوره جشنواره موسیقی ما برای پاییز (روزبه بمانی، آلبوم «پاییز، تنهایی») ۱۳۹۴ تندیس بهترین ترانهسرا پاپ از بخش کارشناسی سومین دوره جشنواره موسیقی ما ۱۳۹۴ در ادامه برخی از سروده های این هنرمند را برایتان ارسال خواهم کرد
-
شوریده ی آزرده دل بی سر و پا من در شهر شما عاشق انگشت نما من دیوانه تر از مردم دیوانه اگر هست جانا، به خدا من… به خدا من… به خدا من
-
بله ایشون تمام سروده هاشون زیباست و همچنین مرسی از وقتی که گذاشتین
- 2 پاسخ
-
- 1
-
بگذار که درحسرت دیدار بمیرم در حسرت دیدار تو بگذار بمیرم دشوار بود مردن و روی تو ندیدن بگذار به دلخواه تو دشوار بمیرم بگذار که چون ناله ی مرغان شباهنگ در وحشت و اندوه شب تار بمیرم بگذارکه چون شمع کنم پیکر خود آب در بستر اشک افتم و ناچار بمیرم
-
نه باهوشم ، نه بیهوشم ، نه گریانم نه خاموشم همین دانم که می سوزم ، همین دانم که می جوشم پریشانم ، پریشانم ، چه می گویم؟ نمی دانم ز سودای تو حیرانم ، چرا کردی فراموشم؟
-
مثنوی چرا رفتی از سیمین بهبهانی چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم بیا با هم شبی آنجا سرآریم به سر، سودای آغوش تو دارم دمار از جان دوری ها برآریم نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ خیالت گرچه عمری یار من بود ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟ امیدت گرچه در پندار من بود نه هنگام گل و فصل بهارست؟ بیا امشب شرابی دیگرم ده نه عاشق در بهاران بی قرارست؟ ز مینای حقیقت ساغرم ده نگفتم با لبان بسته ی خویش دل دیوانه را دیوانه تر کن به تو راز درون خسته ی خویش؟ مرا از هر دو عالم بی خبر کن خروش از چشم من نشنید گوشت؟ بیا! دنیا دو روزی بیشتر نیست نیاورد از خروشم در خروشت؟ پی ِ فرداش فردای دگر نیست اگر جانت ز جانم آگهی داشت بیا… اما نه، خوبان خود پرستند چرا بی تابیم را سهل انگاشت؟ به بندِ مهر، کمتر پای بستند کنار خانه ی ما کوهسارست اگر یک دم شرابی می چشانند ز دیدار رقیبان برکنارست خمارآلوده عمری می نشانند چو شمع مهر خاموشی گزیند درین شهر آزمودم من بسی را شب اندر وی به آرامی نشیند ندیدم باوفا زآنان کسی را ز ماه و پرتو سیمینه ی او تو هم هر چند مهر بی غروبی حریری اوفتد بر سینه ی او به بی مهری گواهت این که خوبی نسیمش مستی انگیزست و خوشبوست گذشتم من ز سودای وصالت پر از عطر شقایق های خودروست مرا تنها رها کن با خیالت
- 2 پاسخ
-
- 2
-
شعر سیمین بهبهانی برای ایران دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستارهای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست حتی دل دماوند، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو گرز گران ندارد روز وداع خورشید، زایندهرود خشکید زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد دریای مازنیها بر کام دیگران شد نادر ز خاک برخیز میهن جوان ندارد دارا! کجای کاری دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی شهنامهای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد
-
ای آن که گاه گاه ز من یاد میکنی پیوسته شادزی که دلی شاد میکنی گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود این مرغ پر شکسته که آزاد میکنی پنهان مساز راز غم خویش در سکوت باری، در آن نگاه، چو فریاد میکنی ای سیل اشک من! ز چه بنیاد میکنی؟ ای درد عشق او! ز چه بیداد میکنی؟ نازکتر از خیال منی، ای نگاه! لیک با سینه کار دشنه پولاد میکنی نقشت ز لوح خاطر سیمین نمیرود ای آن که گاه گاه ز من یاد میکنی
-
شعر دلم گرفته ای دوست از سیمین بهبهانی
Amin1720 پاسخی برای Amin1720 ارسال کرد در موضوع : اشعار نویسندگان
خدا رحمتشون کنه اره این از بهترین اشعارشون هست -
شعر دلم گرفته ای دوست دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من گر از قفس گریزم، کجا روم، کجا من؟ کجا روم؟ که راهی به گلشنی ندارم که دیده بر گشودم به کنج تنگنا من نه بستهام به کس دل، نه بسته دل به من کس چو تخته پاره بر موج، رها… رها… رها… من ز من هرآن که او دور، چو دل به سینه نزدیک به من هر آن که نزدیک، از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی که تر کنم گلویی، به یاد آشنا من ز بودنم چه افزون؟ نبودنم چه کاهد؟ که گویدم به پاسخ که زندهام چرا من؟ ستارهها نهفتم، در آسمان ابری دلم گرفتهای دوست ، هوای گریه با من
-
شعر دوباره می سازمت وطن سیمین بهبهانی دوباره میسازمت وطن! اگرچه با خشت جان خویش ستون به سقف تو میزنم اگرچه با استخوان خویش دوباره میبویم از تو گل بهمیل نسل جوان تو دوباره میشویم از تو خون بهسیل اشک روان خویش دوباره یک روز روشنا سیاهی از خانه میرود به شعر خود رنگ میزنم ز آبی آسمان خویش اگرچه صدساله مُردهام بهگور خود خواهم ایستاد که بردَرَم قلبِ اهرمن بهنعرۀ آنچنان خویش کسی که « عظم رمیم» را دوباره انشا کند به لطف چو کوه میبخشدم شکوه به عرصۀ امتحان خویش اگر چه پیرم ولی هنوز مجال تعلیم اگر بُوَد جوانی آغاز میکنم کنار نوباوگان خویش حدیث «حبّالوطن» ز شوق بدان رَوش ساز میکنم که جان شود هر کلام دل چو برگشایم دهان خویش هنوز در سینه آتشی بهجاست کز تاب شعلهاش گمان ندارم به کاهشی ز گرمی دودمان خویش
-
شعر و ادب بخش مهمی از فرهنگ هر جامعه ای است که همیشه هم طرفداران خاص خود را دارد. هر شاعری بنا به سبک شعری که دارد دارای طرفدارانی است. مثلا سبک شعر نو، سبک شعر کلاسیک و… در میان شاعران، زنان و مردانی وجود دارند که دارای نام و آوازه ای هستند از جمله در ایران و در بین شاعران معاصر ایرانی،سیمین بهبهانی یکی از این زنان شاعر است. اشعار سیمین بهبهانی بسیار زیبا هستند و برخی از آنها هم بسیار معروف هستند و با صدای برخی از خوانندگان نامی هم همراه شده اند. مثل شعر دلم گرفته ای دوست سیمین بهبهانی. بیوگرافی کامل سیمین بهبهانی سیمین خلیلی معروف به سیمین بـِهْبَهانی (زادهٔ ۲۸ تیر ۱۳۰۶ تهران – درگذشتهٔ ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ تهران)، نویسنده و غزلسرای معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران بود. سیمین بهبهانی در طول زندگیاش بیش از ۶۰۰ غزل سرود که در ۲۰ کتاب منتشر شدهاند. شعرهای سیمین بهبهانی موضوعاتی همچون عشق به وطن، زلزله، انقلاب، جنگ، فقر، تنفروشی، آزادی بیان و حقوق برابر برای زنان را در بر میگیرند. او به خاطر سرودن غزل فارسی در وزنهای بیسابقه به «نیمای غزل» معروف است. زندگی خانوادگی سیمین بهبهانی سیمین بهبهانی در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد. وی از این ازدواج دو پسر با نام های علی و حسین، و یک دختر به نام امید دارد. ابوالحسن تهامی نژاد دوبلور و صداپیشهٔ ایرانی، داماد اوست. سیمین بهبهانی در سال ۱۳۴۹ از حسن بهبهانی جدا شد و در همان سال با منوچهر کوشیار که در دوران دانشجویی با او آشنا شدهبود، ازدواج کرد. منوچهر کوشیار تیرماه ۱۳۶۳ در اثر عارضهٔ قلبی درگذشت. بیماری و درگذشت سیمین بهبهانی سیمین بهبهانی که به علت مشکلات تنفسی و قلبی در بیمارستان پارس تهران بستری بود، از پانزدهم مرداد در کما به سر میبرد و سرانجام ساعت یک بامداد روز سه شنبه، ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ خورشیدی برابر با ۱۹ اوت ۲۰۱۴ میلادی، در سن ۸۷ سالگی درگذشت. پیکر او با حضور مردم و ادیبان و هنرمندان از مقابل تالار وحدت تشییع شد و در بهشت زهرا در مقبره خانوادگی و کنار پدرش به خاک سپرده شد. در ادامه تعدادی از اشعار این شاعر را برایتان خواهم گذاشت
-
خواستگاری از آلبرت اینشتین مریلین مونرو نامهای به آلبرت اینشتین نوشت که من و تو ازدواج کنیم بچههایمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری میشوند. آقای اینشتین هم نوشت: از این همه لطف و دست و دلبازی شما ممنونم. واقعاً غوغا میشود. ولی این یک روی سکه است. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی برپا میشود.
-
خبر مرگ نوبل آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مردن، آگهی وفاتش را بخواند. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامهها اشتباهاً فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامهها را میخواند با دیدن آگهی صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مرگآورترین سلاح بشری مرد! آلفرد، خیلی ناراحت شد. با خود فکر کرد: آیا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟ سریع وصیت نامهاش را آورد. جملههای بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزهای برای صلح و پیشرفتهای صلح آمیز شود. امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزههای فیزیک و شیمی نوبل و… میشناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.یک تصمیم، برای تغییر یک سرنوشت کافی است.
-
مجازات شغالان شبی آقا محمدخان قاجار نتوانست از زوزه شغالان بخوابد. صبح که از خواب برخاست مشاورانش را فراخواند و از آنها کیفری بایسته را برای شغالان طلب کرد. هر یک کیفری سخت را برای شغالان پیشنهاد کردند. اما او هیچ یک را نپسندید و مجازاتی سختتر را برای شغالان جستجو میکرد. دستور داد تمامی شغالانی را که در آن حوالی یافت میشدند، را بیابند و زنده به حضورش آورند. وقتی شغالان را به حضورش آوردند، بر گردن تمامی آنها زنگولهای آویخت و آنها را دوباره در صحرا رها کرد. طعمهها از صدای زنگوله شغالان میگریختند و هیچ یک نتوانستند طعمهای شکار کنند. چند روزی بدین نحو سپری شد تا همگی از گرسنگی مُردند. ایران در دوره سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم
-
همسر من ناگهان مریض شد، او ۳۰ پوند از وزنش را از دست داد، بی اختیار گریه میکرد. خوشحال نبود، از سردرد و ناراحتی اعصاب رنج میبرد. ساعات کمی میخوابید و همیشه خسته بود. رابطه ما در آستانه جدایی بود، او داشت زیباییاش را از دست میداد و حاضر به بازی در هیچ فیلمی نبود. من امیدی نداشتم و فکر میکردم به زودی طلاق خواهیم گرفت. وحشت تمام وجودم را فرا گرفته بود. اول دعا کردم، ناگهان تصمیم دیگری گرفتم. میدانستم من زیباترین زن زمین را دارم. او بت زیبایی بیش از نیمی از زنان و مردان زمین است. و من شروع به سرریز کردن او با گل و بوسه و عشق کردم. و هر لحظه او را سورپرایز میکردم. فقط برای او زندگی میکردم. در جمع فقط در مورد او صحبت میکردم. او را در مقابل دوستان مشترکمان ستایش میکردم. او روز به روز شکوفا میشد. هر روز بهتر میشد، وزن خود را بدست آورد، دیگر عصبی نبود. و من نمیدانستم که عشق تا این حد توانایی دارد و پس از آن متوجه یک مطلب شدم: زن بازتابی از رفتار مردش است. اگر شما زنی را تا نقطه جنون دوست بدارید، او هم به همان مجنون تبدیل خواهد شد. براد پیت
-
نگهداری هدیه مرد هدیهای که چند لحظه پیش از خانمی گرفته بود را محکم به سینهاش چسبانیده بود و طول خیابان را طی میکرد. به فکرش افتاد، این یادگاری را برای همیشه نگهداری کند. ولی از حواس پرتی و شلختگی خودش میترسید. توی مسیر همهش به این فکر میکرد که چگونه از این هدیه ارزشمند مراقبت کند. فکری به ذهنش رسید. وارد خانه که شد هدیه را جلوی سینهاش گرفت و گفت: تقدیم به همسر عزیزم! همسرش تا آخر عمر، آن هدیه را مثل تکهای از بدن خودش مواظبت میکرد.
-
آیا کارمندان خود را میشناسید؟ روزی مدیر یکی از شرکتهای بزرگ در حالیکه به سمت دفتر کارش میرفت چشمش به جوانی افتاد که در کنار دیوار ایستاده بود و به اطراف خود نگاه میکرد. جلو رفت و از او پرسید: شما ماهانه چقدر حقوق دریافت میکنی؟ جوان با تعجب جواب داد: ماهی دوهزار دلار. مدیر با نگاهی آشفته دست به جیب شد و از کیف پول خود شش هزار دلار را در آورده و به جوان داد و به او گفت: این حقوق سه ماه تو، برو و دیگر اینجا پیدایت نشود، ما به کارمندان خود حقوق میدهیم که کار کنند نه اینکه یکجا بایستند و بیکار به اطراف نگاه کنند. جوان با خوشحالی از جا جهید و به سرعت دور شد. مدیر از کارمند دیگری که در نزدیکیاش بود پرسید: آن جوان کارمند کدام قسمت بود؟ کارمند با تعجب از رفتار مدیر خود به او جواب داد: او پیک پیتزافروشی بود که برای کارکنان پیتزا آورده بود.
-
جهنم وقتی آغاز میشود که خدا به تو این قدرت را اعطا میکند تا ببینی که چه کارهائی را میتوانستی انجام دهی، چه کارهائی را باید انجام میدادی و چه کارهائی را میخواستی انجام دهی... ولی انجام ندادی.
-
طراح سیستم فیلترینگ محتوای مستهجن کشور انگلستان به دلیل تخلفات مرتبط با هرزهنگاری کودکان دستگیر شد.
-
تمساح هم تخم می گذارد ولی این دلیل آن نیست که پرنده باشد.
-
در شگفتم از بخيل كه فقرى را، كه همواره از آن می گريزد، بشتاب می طلبد و آن توانگرى را، كه در طلب اوست، از دست می دهد. پس در دنيا، زندگيش به زندگى بينوايان ماند و در آخرت چون توانگران از او حساب می كشند. و در شگفتم از متكبر كه ديروز نطفه بود و فردا مردارى بيش نخواهد بود. و در شگفتم از كسى كه در خدا شك می كند و آفريدگان خدا را می بيند. و در شگفتم از كسى كه مرگ را فراموش می كند و مردگان را می بيند. و در شگفتم از كسى كه منكر روز رستاخيز است و حال آنكه، پديدآمدن نخستين را می بيند. و در شگفتم از كسى كه دنياى فانى را آباد می سازد و جهان باقى را وا میگذارد.
- 1 پاسخ
-
- 1