رفتن به مطلب

حسین138

کاربر قدیمی
  • تعداد ارسال ها

    6113
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    89

تمامی مطالب نوشته شده توسط حسین138

  1. حسین138

    سفره خالی&

    شعری زیبا و تکان دهنده از مرحوم قیصر امین پور یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ما دوره گرد داد می زد: کهنه قالی می خرم دست دوم، جنس عالی می خرم کوزه و ظرف سفالی می خرم گر نداری ، شیشه خالی می خرم اشک در چشمان بابا حلقه بست عاقبت آهی کشید بغض اش شکست اول ماه است و نان در سفره نیست ای خدا شکرت ولی این زندگی است؟ سوختم دیدم که بابا پیر بود بدتر از او خواهرم دلگیر بود بوی نان تازه هوش اش برده بود اتفاقا مادرم هم روزه بود صورت اش دیدم که لک برداشته دست خوش رنگ اش ترک برداشته باز هم بانگ درشت پیرمرد پرده اندیشه ام را پاره کرد دوره گردم ، کهنه قالی می خرم ، دست دوم ، جنس عالی می خرم کوزه و ظرف سفالی می خرم گر نداری ، شیشه خالی می خرم خواهرم بی روسری بیرون دوید گفت: آقا سفره خالی می خرید!؟
  2. حسین138

    یا که یادت رفته&

    ناز چشمان تو و امروز و فردا کردنت می کشد اخر مرا این پا وآن پا کردنت می پسندی بی تو بنشینم در آتش روز وشب یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت می دهی دلتنگیم را در شب مستی به باد غنچه های باغ لبها را شکوفا کردنت هر کجا باشد دلم را با تو تقسیم می کنم خوش ندارم بیش ازاین اینجا وانجا کردنت گر چه رسوای توام ناچار بنشین با دلم تا ببینی نیستم در بند رسوا کردنت چشم هایم را بدست آور نگاهم را ببین سرد مهری هاست حتی در تماشا کردنت #رهی_معیری
  3. حسین138

    نصیحت زیبا&

    چند نصیحت از سومین مرد ثروتمند جهان! هیچ وقت با هر دو پاهات عمق یک رودخونه رو امتحان نکن ! اگه چیزی بخری که بهش احتیاج نداری،،، مطمئن باش به زودی چیزی رو می فروشی که بهش نیاز داری! بعضی وقتا تلاش و استعداد شما بی فایده اس ! شاخه به شاخه نپر!!!بعضی چیزها زمان می برن ... فقط به یه منبع درآمد وابسته نباش ! برای رسیدن به منبع دوم، برنامه بریز و سرمایه گذاری کن ..
  4. حسین138

    بهار باش&

    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بهار باش بهار اتفاقی نیست که در تقویم ها بیفتد و روی کاغذ. بهار ماجرایی نیست که در گوشی های موبایل رخ دهد و با پیام هایی نوروزی که هزاران بار دست به دست می گردد. بهار اتفاقی ست که در دل می افتد و در جان و در رفتار و در زندگی. هیچ درختی پیام تبریکی برای کسی نمی فرستد. درخت اما می شکفد، جوانه می زند، شکوفه می کند، سبز می شود... و ما باخبر می شویم که بهار است و ما می فهمیم که این چنین بودن مبارک است. درختی که از شاخه ها و شانه هایش برف و یخ و قندیل های زمستانی آویزان است، اگر هزاران تقویم بهارانه نیز بر خود بیاویزد؛ کیست که باور کند! چنین درختی غمنامه ای طنز آلود است. بهار باش نه بهار تقویم که بهار تصمیم #عرفان_نظرآهاری
  5. حسین138

    نجات غریق&

    نه طلا
  6. حسین138

    نجات غریق&

    ‏من وقتی میرم جایی پول میدم از تمام امکانات اونجا استفاده میکنم مثلا یبار رفته بودم استخر دیدم غریق‌نجاتِ بیکار نشسته پریدم تو قسمت عمیق تا بیاد نجاتم بده
  7. حسین138

    از خاطرات بچگی&

    تلخ ترین خاطره دوران بچگیم این بود که بابام شلنگ بدست دنبالم میکرد و میگفت: وایسا باهات کاری ندارم پس چی میخوای پدر من؟ میخوای ازم بنزین بکشی؟ ‌
  8. حسین138

    ̤̮𝒯𝒾𝓇ℯ𝒹

    چی بگم
  9. حسین138

    هوای عشق&

    با سکوت عشق،زندان می شوی همنشین دردمندان می شوی لاجرم خسته ز درد انتظار ریشخند جمع رندان می شوی سیمین پاکی
  10. حسین138

    دلهره&

    دلهره یکی دیگر از ویژگی های انسان امروزی است.اسیب اضطراب خیلی بیشتر ار آسیب تنهایی و تهی بودن است احساس تنهایی و تهی بودن ب خودی خود چندان ناراحت کننده نیست آسیب و زیان آن در این است ک شخص را ب درد و نا آرامی اضطراب مبتلا می کند انسان در جستجوی خویش (رولو می)
  11. حسین138

    گفتم مرو(ه.ا)...

    دست دله.نمیشه
  12. حسین138

    لب ریز&&

    طلا طلا🎗
  13. حسین138

    فرصت&

    فرصتی باید جست،و ب فریاد دل خویش رسید گونه ها را باید ،زیر باران سخاوت تر کرد درد دل را فهمید همه را باور کرد فرصتی باید جست،جلو پنجره کوچک چشم پرده ها را سوزاند و نگاهی خود را تا دل باغ دواند لحظه ها منتظر طوفاتتد ،همگی مبهم و سر گردانند اه از مردن آب اه از گفتن بیهوده ی یک شعر بلند در هوایی مسموم فرصتی باید جست دست ازردگی دل ها را،با لب گرم محبت بوسید در سکوت مبهم اینه ها ،با صدای بی صدایی خندید فرصت مرثیه گفتن هم نیست
  14. حسین138

    لب ریز&&

    آزرده ام از دست تو قربانی شکست تو تا کی فریبم میدهی احسنت.ناز شست تو تو ان ک هستی .نیستی در ارزوی چیستی عاجز شدم از درک تو اخر بگو تو کیستی هر چه صدایت می کنم درد آشنایت میکنم بازم اسیر محنتی دیگر رهایت میکنم جام دلم لبریز شد رخساره ام پاییز شد سرمایه ی عمر گران شعر ملال انگیز شد .... پس کی ب گوشت میرسد اه دل رسوای من یارب.تو یاری کن مرا یا غم گساری کن مرا راکد نمانم در خودم چون اب.جاری کن مرا سیمین پاکی
  15. حسین138

    گفتم مرو(ه.ا)...

    بله
  16. حسین138

    گفتم مرو(ه.ا)...

    سلام لذت بردم🎗🎗
  17. حسین138

    نوستالژی

    جز یاد عزیزت.مرا همسفری نیست!
  18. حسین138

    جاده می خواند&

    * جاده می خواند تو را برگرد فصل زندگی ست
  19. حسین138

    حوا بود یا آدم...

    طلا طلا🎗🎗
  20. حسین138

    جاده این چهار حرف&

    🎗🎗طلا طلا
  21. حسین138

    سر جلسه امتحان-_-

    بگذر کتک خورم خراب شده
  22. حسین138

    قد بلند ها&

    خیلی پس جلوی تو زندگی
  23. حسین138

    ارزشمند

    اینو عالی گفتی
×
×
  • اضافه کردن...