رفتن به مطلب

Aylin

کاربر عضو
  • تعداد ارسال ها

    99
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

پست ها ارسال شده توسط Aylin

  1. قبل از عشق بعد از عشق… 

    عشق قدیمی‌ترین و پابرجا‌ترین سنت روی زمین است. عاشق رانده می‌شود، اما نمی‌راند. عاشق آزار می‌بیند، اما آزارش به مورچه هم نمی‌رسد. عاشق که شدی می‌فهمی. دلت به کیسه‌ای مخملی تبدیل می‌شود، درونش گلوله‌ای ابریشمی، با این دلِ نازک نمی‌توانی کسی را برنجانی. به صف عشاق می‌پیوندی. نترس! در عشق که فنا شوی تعاریف ظاهری و مقوله‌های ذهنی دود می‌شود و می‌رود به هوا. از آن نقطه به بعد چیزی به نام «من» نمی‌ماند. تمام منیّت می‌شود صفری بزرگ. آن جا نه شریعت می‌ماند، نه طریقت، نه معرفت. فقط و فقط حقیقت است که می‌ماند…

     

    #الیف_شافاک

    #ملت_عشق

     

    📕 

  2. کتاب «گندزدایی از مغز» برای آن‌هاست که یکبند می‌پرسند: «آخر چرا؟» همان‌ها که وقتی بچه بودند، بزرگ‌ترها را با سیل سوالات بی‌پایان شان ذله و دیوانه می‌کردند. همان‌ها که در کودکی تلاش می‌کردند با این سوال‌ها از زندگی بزرگ‌ترها سر دربیاورند و جای خودشان را در آن دنیا پیدا کنند. چون آن «چرا»ی توی سر این‌ها، مهم‌ترین اطلاعات لازم برای زندگی بود.

     

    این کتاب برای آن‌هایی است که حالشان از شنیدن نصیحت و توصیه دیگران به هم می‌خورد. برای آن‌هایی است که دنبال راهکار و اطلاعاتی برای سر درآوردن از کار خودشان می‌گردند. شاید هم که خودتان این راه را یافته باشید یا یک روانکاور اسم و رسم‌دار را یافته‌اید که کارش را خوب بلد است و می‌داند نباید به شما امر و نهی کند. در هر دو حالت این را دیگر فهمیده‌اید که مسئولیت این گندی که به زندگی‌تان زده‌اید با خودتان است و در هر حال باید درستش کنید.

     

    #فیث_جی_هارپر

    #گندزدایی_از_مغز

    #معرفی_کتاب 

     

    📕 

  3. این ما هستیم که پیر می‌شویم، فرسوده می‌شویم و از بین می‌رویم. ولی رویاها و تخیلاتمان این‌طور نیست. رویاهای ما حتی، مدتها پس از مرگمان هم می‌تواند در درونِ انسان‌های دیگر زنده بماند.

     

    #یاستین_گوردر

    #راز_‌فال_ورق

     

    📕 

  4. صمیمیت یعنی درک کردن و حس کردن یک فرد با تمام وجود و بدون هیچ قضاوت و مقایسه‌ای؛ یعنی حضور داشتن در سکوت. این یعنی رشته‌ای باریک و نازک از صمیمیت که در لحظه‌ای کوتاه ایجاد می‌شود. آنچه رابطه را سالم نگاه می‌دارد، تکرار همین صمیمیت‌های کوتاهِ مملو از حضور و مشاهده است. در واقع همین صمیمیت‌های کوتاه و ساده، رابطه را عمیق و معنادار می‌کند و می‌تواند مرهمی بر تنهایی درونی ما باشد.

     

    #پونه_مقیمی

    #تکه‌هایی_از_یک_کل_منسجم 

     

    📕

  5. فریدریش ویلهلم نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد: درآمدی بر فلسفه‌ی آینده، با ارائه‌ی دیدگاه‌های پیشگامانه درباره‌ی حقیقت، خدا و به طور کلی اخلاق، چارچوب‌ها و سنت‌های فکری جامعه‌ی غربی را مورد انتقاد شدید قرار می‌دهد.

    کتاب فراسوی نیک و بد: درآمدی بر فلسفه‌ی آینده اثری فلسفی است که برای اولین بار در سال 1886 انتشار یافت. این کتاب منجر شد تا جایگاه نیچه به عنوان برجسته‌ترین فیلسوف اروپایی در زمان خود به اثبات برسد.

    نیچه در این کتاب می‌گوید که جهان مسیحیت، اسیر رفتارها و عملکردهای غلط شده و تحت سلطه‌ی «اخلاقیات برده دارانه» قرار دارد. نیچه با هوشمندی و شوق همیشگی و بی‌مانندش، بعد از ارائه این انتقادات، به سمت طرح فلسفه‌ای می‌رود که زمان حال را در بر می‌گیرد. او نشان‌ می‌دهد که چگونه هر فردی می‌تواند اراده‌ی قدرت خود را بر جهان اطرافش تحمیل کند!

    فریدریش نیچه در کتاب فراسوی نیک و بد اعلام می‌کند که پافشاری و تعصب داشتن روی عقاید در اندیشه فلسفی وجود ندارد. او فیلسوفان گذشته از جمله افلاطون را به دلیل نداشتن حس انتقادی و پذیرش کورکورانه به شدت متهم می‌کند.

     

    #فردریش_نیچه 

    #فراسوی_نیک_و_بد

    #معرفی_کتاب 

     

    📕

  6. "شاگرد قصاب "جزء فهرست ۱۰۰۱ کتابی که پیش از مرگ باید خواند.

     

    حتی یه اخم کوچیک می تونه از بچه‌ها هیولا بسازه چه برسه به توهین‌ها، بی محلی‌ها و بدی های وحشتناکی که فرنسی توی زندگیش دید!

     

    فرنسی پسر بچه‌ایه که اهمیت نمیده اگه پدرش همیشه مسته، که اگه مادرش بشدت افسردس و دست به خودکشی زده. اون فقط یه بچست و با دوست صمیمیش، جو، عاشق بازی کردن و خوندن کیمک بوک هاست اما حضور همسایه‌ی پولدار جدید، اون رو به فروپاشی و دیونگی می کشونه!

     

    این کتاب شاید خاطرات یک دیوانه باشه که باعث با وجود تمام بدی ها، جنایت ها و بی رحمی های این آدم ترسناک، دلتون براش بسوزه! 

     

    توی این کتاب جایگاه آدم ها عوض میشه. شما عاشق یک ویوانه ی جانی میشید و از آدم هایی که اسم آدم های خوب رو دارند، بیزار!

     

    این نهایت تلاش یک آدم با تنهایی به وسعت تمام‌ 

    جهانه! آدمی که دیوانه اش کردند!

     

    #پاتریک_مک‌کیب

    #شاگرد_قصاب

     

    #معرفی کتاب

  7. من عاشق شدم شما چی ⁉️

    وقتی از مدرسه برمیگشت همیشه نگاش میکردم،چندباری هم بیرون از کنارش رد شدم ولی حتی یک بارم نگام نکرد ...

    وای از اون موهای دم اسبی بور ابریشمیش...

    شبیه پروانه های برنت بود 

    اره من عاشق پروانه هام اونا را می گیرم و خشک میکنم یه جورایی کلکسیونرم راستش وقتی می‌بینمش حس شکار یه گونه نادر بهم دست میده .

    آماده ام برای شکار...!

     

    البته که من دیوونه نیستم... !

    می دونم که رسیدن بهش خواب و خیاله

    هیچ وقتم تا الان درموردش فکر پلیدی از ذهنم نگذشته ...

     

    #جان_فاولز

    #کلکسیونر

    #رمانی_پرکشش_و_جذاب

    #معرفی_کتاب

    • Like 1
  8. ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﺗﺤﻤّﻞ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ

    ﯾﮑﯽ ﺗﺎﺏ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ

    ﯾﮑﯽ ﻣﯽ ﺷِــــﮑﻨﺪ ...

    ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺷﺒﯿﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﮑﻨﻨﺪ

    ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﺩﻭ ﻧﯿﻢ ﻣﯿﺸﻮﺩ

    ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ...

    #رسول_یونان

    • Sad 1
  9. پرنده‌ها دیرشان نمیشود. 

    هیچ سگی ساعتش را نگاه نمیکند. 

    گوزن‌ها دلواپس فراموش‌کردن تولدها نیستند.

    فقط انسان زمان را اندازه می‌گیرد،

    فقط انسان ساعت را اعلام می‌کند،

    و به همین دلیل فقط انسان از ترسی فلج کننده رنج می‌برد که هیچ موجود دیگری تحمل نمی‌کند؛

    ترس تمام شدن وقت ...

    📖ارباب زمان 

     #میچ_آلبوم

  10. من از آن تافته‌های جدا بافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم، اما همیشه در آخر کار آن را از یاد می‌بردم. آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون می‌دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می‌گویم غرق در شگفتی می‌شد و نمی‌توانست باور کند. در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی‌ام را تحقیر می کرد، بی‌آنکه فکر کند که انگیزه من ساده‌تر از اینها بوده است، من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم.

    ‌ ‌

    سقوط - آلبر کامو

    ‌ ‌

    I wasn’t good enough to forgive offenses, but eventually I always forgot them. And the man who thought I hated him couldn’t get over seeing me tip my hat to him with a smile. According to his nature, he would then admire my nobility of character or scorn my ill breeding without realizing that my reason was simpler: I had forgotten his very name.

    ‌ ‌

    The Fall - Albert Camus

    • Like 1
×
×
  • اضافه کردن...