رفتن به مطلب

فندق

کاربر قدیمی
  • تعداد ارسال ها

    2126
  • تاریخ عضویت

  • آخرین بازدید

  • روز های برد

    81

تمامی مطالب نوشته شده توسط فندق

  1. من هیچوقت بلد نبودم جوری رفتار کنم که هر روز بیشتر دوستم داشته باشی، بلد نبودم دلتنگیامو قایم کنم ازت هیچوقت نشد بگی دوست دارم و من در جوابت فقط بگم مرسی همیشه ی خدا موقع دیدنت برق خوشحالی داخل چشمام بود جوری بود که دست دلم برات رو شده بود من همیشه میترسیدم از نداشتنت میترسیدم از اینکه یه روز نباشیو من بدون تو زندگی کردنو یاد بگیرم قبول، من خیلی چیزارو بلد نبودم ولی دوست داشتنتو که خیلی خوب بلد بودم،
  2. ولی این جمله تتلو که میگه : اصلا انگار نیمکتای شهر منم ، آدمکا تو ! باید با طلا نوشت . میگه که آدمکا فقط روی نیمکتا میشینن و میرن نیمکتارو فقط برای این میخوان که یه مدتی روش بشینن و برن ... یعنی تو فقط منو میخواستی واسه اینکه یه مدتی مشکلاتتو ، سنگینیتو ، بریزی رو من و بری ‌‌... !
  3. فندق

    یکی بیاد که ... }

    یکی بیاد که ساعت ها بدون حرف با هم قدم بزنیم. یکی بیاد به جای سوال پیچ کردن بغلم کنه. یکی بیاد که پلی لیستمو دوست داشته باشه. یکی بیاد که از پوشیدن هودی و الستار خسته نشه. یکی بیاد با هم پیتزا بخوریم و دوباره بشینیم از اول سریال مورد علاقمو ببینیم. یکی بیاد که عاشق ترکیب شیرکاکائو و پچ‌پچ باشه. یکی بیاد که بستنی خوردنو تو سرما دوست داشته باشه...
  4. فندق

    بعضی وقتام دلت از هیچی میگیره :_/

    بعضی وقتام دلت از هیچی میگیره هیچی نیست تو قلبتا ولی یه خلاء توش حس میشه مثل یه پوچی که توش سنگینی میکنه مثل لحظه‌ای که از کسی که انتظارش رو نداری آسیب میبینی مثل لحظه‌ای که عمیقا احساس تنهایی میکنی مثل روزایی که تنهایی با مُردن سر و کله میزدی مثل وقتایی که همه‌ی توانت رو برای خوب کردن حال یکی میذاری و میبینی که موفق نبودی مثل شبایی که تا صبح گریه کردی و صبحش قشنگتر از هروقت دیگه ‌ای خندیدی مثل رفاقتایی که میدونستی فیکه اما با غم خوشگذروندی مثل عشقی که پر از آسیبه اما بازم پذیرا میشیش مثل رابطه ای که مسیرش نامعلومه اما ادامش میدی مثل خیلی دردای دیگه... که حاضر تجربشون کنی ولی دست نکشی ..
  5. تتلو میگه:«لازم نیس متنفر باشی! ترک کن قبل از اینکه متنفر بشی..!» همون موقعی که یه سری رفتارایی رو میبینی و میدونی اون آدما رو دوست داری ولی اگه باشی برای همیشه ازشون متنفر میشی به همین جمله میرسی!
  6. فندق

    دلتنگش‌باشی🙂⃟🖤

    تا‌حالاشدح‌الکی‌عان‌باشی♀⃟ دلتنگش‌باشی⃟ منتظرح‌جواب‌پیامت‌باشی⃟ جواب‌پیامی‌کح‌چن‌صاعت‌شدح‌‌و‌جواب‌ندادح⃟ بعد‌بری‌ت‌چنلا‌بگردی♀ تکصت‌غمگین‌بخونی⃟ یهو‌ببینی‌یح‌پیام‌عومدح‌برات⃟ بالارو‌کح‌میبینی‌،میفهمی‌خدشح⃟ یهوچشات‌برق‌میزنح⃟ دلت‌یهو‌میریزح‌پایین❤ عینقد‌قلبت‌تند‌بزنح‌کح⃟ حص‌کنی‌ت‌دهنتح🕷⃟🕸 صری‌پیامشو‌صین‌میکنی☺ اما‌میبینی‌‌با‌صردی‌جوابتو‌دادح⃟ بعد‌یهو‌بغض‌گلوتو‌بگیرح عونقد‌کح‌بدون‌پلک‌زدن‌عشکات‌بریزن اما‌باگرمی‌جوابشو‌بدی شده؟!:)
  7. فندق

    #کارما میگ‍‌ه‍؛

    #کارما میگ‌ه؛ ناراحت کردن یه آدم به آسون‌ی پرت کردن یه سنگ توی آبه.. ول‌ی هیچ میدون‌ی که اون سنگ تا چه عمق‌ی میتونه فرو بره؟
  8. فندق

    ارع مشتی ما اینیم =)

    شما از پشت به من خنجر می زنید و منو با حرفاتون میشکنید ؛ اما من همچنان بعضی شبا به این فکر میکنم که قلباتون از دستم ناراحت نباشه . .
  9. فندق

    -\\واٰی‌‌یَعنی‌میشِہ !<|‹'💔'›|

    -//مَثلَا‌زَنگ‌بِزَنم‌بِهِت !<|‹''›|>! -\\باٰلاٰیِ‌یِہ‌کُوهِ‌بُلَندقَراٰربِزاٰرَم‌باٰهاٰت !<|‹'🏔'›|>! -//بیاٰیُ‌مَنُولَبِ‌پَرتگاٰه‌بِبینی !<|‹''›|>! -\\نِگاٰت‌کُنَم‌بَراٰع‌عاٰخَرین‌باٰر !<|‹'☄'›|>! -//اَشکاٰمُ‌ببینی‌قَلبِت‌اٰتیش‌بِگیرِ !<|‹''›|>! -\\اٰرُوم‌بِگِی‌دیوُونِہ‌میخواٰی‌چیکاٰرکُنی !<|‹'🖇'›|>! -//بِگَم‌اَز‌یِہ‌دیوُونِہ‌سُواٰل‌نپُرس !<|‹''›|>! -\\بُلَند‌داٰد‌بِزَنَم‌دُوسِت‌دارم !<|‹''›|>! -//بَعدَم‌بُوم‌بیُفتَم‌پاٰیین !<|‹♂'›|>! -\\بُدویی‌اِسمَمُو‌بُلَند‌صِداٰکُنی !<|‹'🗣'›|>! -//وَلی‌دِیگِہ‌نیستَم‌بِهِت‌بِگَم‌جُونَم !<|‹''›|>! -\\واٰی‌‌یَعنی‌میشِہ !<|‹''›|
  10. فندق

    تو‌دُنیایہ مَجازی‌‌ ...!)

    تو‌دُنیایہ مَجازی‌‌جای کہ وَقتی‌کسـی نیس ﺩوسش‌‌داری‌ازت میپُرسح--ꔷ͜ꔷ خُبی--ꔷ͜ꔷ میگی‌ارخُبَم--ꔷ͜ꔷ ﺍَمآاون‌نَہ میتونح‌‌بُغضﮔِﻠﻮﺗﻮ‌‌ببینح--ꔷ͜ꔷ نَہ ﻣﯿﺘﻮنح‌چِشآی خیصتو‌ببینح--‌ꔷ͜ꔷ نہ دَستایہ لَرزﻭنِتو--‌ꔷ͜ꔷ حَتیﻧﻤﯿﺘونحﺩِﻟﺘَﻨﮕﯿﺘﻮ‌حس کُنہ-🗄-ꔷ͜ꔷ ﺑَﻌﺪ،هَم‌بآﺧﯿﺎﻝِرﺍحَت‌میرح‌کِ‌با‌یکی‌ﺩیگہ چَت‌کُنہ-‌‌‎‌‌
  11. دلم میخواد یکیو داشته باشم باهم وسایلمونو جمع کنیم با ماشین بزنیم به جاده، بریم یه جای دور، یه جای سرسبز و یه رودخونه و یه هوای خنک؛ باهم سیب زمینی سرخ کنیم بخوریم، با اسپیکر اهنگ گوش بدیم، یه مدت اونجا زندگی کنیم دور از اینجا، ادم خسته میشه از این اوضاع تکراری
  12. فندق

    کاش پسر بودم . . ‌.

    کاش پسر بودم . . ‌. نشون میدادم چطور باید با یه دختر با کسی که دوسش داری و عاشقشی رفتار کنی براش تکسای عاشقانه می‌فرستادم تو چشماش نگاه میکردم براش شاملو میخوندم دستشو بی ترس از هیچکس محکم میگرفتم و بی توجه به ادما تو خیابون دستاشو میگرفتم و تو صورتش نگاه میکردمو و موهاشو کنار میزدمو و میگفتم تو چرا انقد ماهی اخه؟ از موهاش تعريف میکردم از چشای خوشگلش از لبخند قشنگش انقدر از قشنگیاش میگفتم تا دیگه اصلا تعریف و تمجید بقیه به چشمش نیاد! بی خبر سر راهش سبز میشدم یه شاخه گله رز سفید بهش میدادم و پیشونیشو میبوسیدم اگه بهش شک میکردم اگه اشتباهی ازش سر میزد فراریش نمیدادم،ترکش نمیکردم در عوض میبوسیدمش و با ارامش ته قضیه رو در میوردم بهش توجه میکردم براش کتاب میخریدم براش اهنگ مورد علاقشو میفرستادم یا لاک یا رژ لبی که دوسش داره براش میخریدمو با چیزای کوچک خوشحالش میکردم هیچوقت تو ذوقش نمیزدم حتی اگه زیادی خسته و عصبی بودم. ازش ایراد نمیگرفتم تغییرش نمیدادم همونجور که هس قبولش داشتم ‌. به درد و دلاش به حرفاش گوش میکردم هر چن وقت یبار و بغلش میکردمو ارومش میکردم میفهمیدم چقدر ظریفه و حساسه و مرد میشدم واسه قصه هاش. فدای حسودیا و لوس بازیاش میشدم و از اون دختری میساختم که دیگه نه اون کسی غیر منو بخواد،نه من کسی مثل اون به چشمم بیاد!♥"
  13. فندق

    آهنگ آخر شب

    لایک سلطان
  14. فندق

    ای کاش؛

    ای کاش؛ توی مدرسه، به جای مشتق و انتگرال گرفتن و پیدا کردن سرعت ماشین بدون اصطکاک، جای عربی و قواعدش که به درد هیشکی نمیخوره، بجای اون همه اصول دینی که فقط شبای امتحان حفظ میکردیم و زنگای پرورشی که الکی وقت میگذرونیدیم؛ دوست داشتن، کمک کردن به همدیگه، ترک نکردن، جا نزدن، خسته نشدن، قوی بودن، پشت هم بودن توی شرایط سخت، جنبه و ظرفیت بالا داشتن، دنبال علاقه و هدف رفتن رو یاد می گرفتیم که الان آدمای بهتر و قوی تری بودیم.‏
  15. - دقیقا همون جایی از سریالِ یاغی که جاوید میگه : ‹ مامانم‌ همیشه‌ میگفت تو‌ مثلِ بابایی هستی‌ . . که‌ لُپ‌ بچشو میکشه‌ ! هرچی بیشتر بندشو دوس‌ داشته‌ باشه‌ ، بیشتر لپشو میکشه ؛ بابا ول‌ کن‌ این‌ لپ‌ ما رو از بچگی‌ سیاهُ‌ کبود شده‌ . یکم‌ وابده‌ بزا نفس‌ بکشیم . . )!' ›
  16. فندق

    #سیوش_کن

    یعنی وقتی که نمیتونی برای دوست داشتنش دلیل پیدا کنی و میدونی اون فرد مشکلات زیادی داره ولی بازم دوسش داری
  17. فندق

    واقعا دمت گرم؛ چون ط ی دختری :)

    میخوای ازدواج کنی برو گواهی دختربودن بگیر؛ چون ط ی دختری استادیوم نرو؛ چون ط ی دختری شاغل نباش؛ چون ط ی دختری شب نرو بیرون؛ چون ط ی دختری شالت از سرت بیفته توی ماشین جریمه میشی؛ چون ط ی دختری حواست به مانتوت نباشه گشت میگیرتت؛ چون ط ی دختری فضولی های فامیل و آشنا برای ازدواج رو باید تحمل کنی؛ چون ط ی دختری بلند بلند توی خیابون نخند؛ چون ط ی دختری باج بدی به مردها که بهت نگن سلیطه و غُربتی؛ چون ط ی دختری اینجا دختر بودن خیلی جیگر میخواد واقعا دمت گرم؛ چون ط ی دختری #خستم چون ی دخترم
  18. وقتی از تبعیض حرف میزنیم دقیقا از چی حرف میزنیم؟ ی پسر تنها از خونه بزنه بیرون عادی و نرماله! ی دختر تنها از خونه بزنه بیرون خودسره ی پسر با دوستاش خوش بگذرونه عادی و نرماله! ی دختر با دوستاش بره بیرون خرابه ی پسر ازدواج نکنه عادی و نرماله! ی دختر ازدواج نکنه ترشیده‌اس ی پسر بره سفر عادی و نرماله! ی دختر بره سفر هرزه‌اس حق ندارید حق زندگی رو از دخترا بگیرید بذارید دخترا هم زندگی کنن
  19. فندق

    بیاین اون پدر یا مادری باشین ک ... !؟)

    بیاین اون پدر یا مادری باشین ک بچتون احساس آرامش میکنه وقتی ک کنارتونه وقت گذروندن با شما رو دوست داشته باشه ب جا فرار کردن از شما اونی باشین ک اگه مشکلی برای بچتون پیش اومد اولین کسی ک از مشکلش خبر دار میشه شما هستین اونی نباشین ک هیچ وقت نمیفهمه بچش تو چ حالیه مگه اینکه اتفاقی متوجه بشه
  20. من حسابم ز همه مردم این شهر جداستــ♡:) من امیدم به خدا بعد خداهم به خداستــ ❮قوت‌قَلب‌اونجا‌که‌ خدا‌میگه"لاتَخافا انَّنی مَعکُما اسمَعُ وَاری" نترسید‌بَندِگان‌من‌حَواسم‌بهتون‌هست‌ می‌بینمتون‌،می‌شنومتون..❯
  21. فندق

    😂🤣💔🤙🏻صفا باشه

    خوشم میاد بهم میگفت میخوام عاف بزنم بعد جدایی و فلان بعد میبینم از خودم بیشتر آن میشهصفا باشه
  22. انسانی که در دلش نغمه و آهنگی نیست یا از نغمه و آهنگ به وجد نمی‌آید، شایسته‌ترین فرد برای هرگونه خدعه و جنایت و تجاوز و غارت است؛ روحش چون شبْ سیاه و ملال‌انگیز، و دلش چون شهریارِ تاریکی، تیره و ظلمانی است. چنین انسانی را هرگز اعتماد نشاید کرد
  23. فندق

    زندگی = 🏥 !)

    این زندگی بیمارستانی است، که در آن هر بیماری اسیر آرزوی عوض کردن تخت هاست، این یکی می خواهد رو به روی بخاری رنج بکشد، و آن یکی گمان می برد سلامتی اش را کنار پنجره باز می یابد! همیشه به نظرم می رسد هر جایی که نیستم همان جا احساس راحتی خواهم کرد، و این پرسش جابجا شدن همانی است، که بی‌وقفه با جانم در میان می‌نهم .
  24. زمان نه می‌گذرد و نه صدایی دارد. آن‌که می‌گذرد ما هستیم و آنچه صدا میدهد ساعت‌مان است. زمان راه خود را در تاریخ با همان سکوت و خستگی ناپذیری فرو می‌بلعد که خورشید از مشرق طلوع و در مغرب غروب می‌کند. تمدن‌های بزرگ را واژگون می‌کند، یادمان‌های باستانی را می‌فرساید و نسل‌ها را یکی پس از دیگری حریصانه می‌بلعد. برای همین از تاراج زمان حرف می‌زنیم. زمان می‌جَود و خُرد می‌کند و ما همان کسانی هستیم که میان آرواره‌هایش قرار داریم.
×
×
  • اضافه کردن...